تهران- ایرنا- ابوالقاسم اسماعیل‌پور، اسطوره شناس معتقد است: آیین فیروزی، رسمی باستانی و کهن است که عمر آن به هزاره‌‎های پیش می‌رسد و در ادامه جشن مهرگان، شب یلدا و جشن سده، برای پاسداشت خورشید برگزار می‌شود و سیاهی آن نیز به ظلمت زمستانی اشاره دارد.

به گزارش روز شنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، حاجی فیروز در فرهنگ ایرانی، شخصیتی شناخته شده به نظر می رسد اما حاشیه‌هایی که در نوروز ۱۴۰۰ پیرامون این عنصر آیینی ایجاد شد نشان داد که آگاهی چندانی از علت حضور او در مراسم نوروزی نیست. اسطوره شناسان معتقدند بدخوانی از آیین‌ها موجب شکستن پیوند مردم و فرهنگ می‌شود.

ابوالقاسم اسماعیل پور، اسطوره‌شناس و استاد دانشگاه شهید بهشتی، در این باره به خبرنگار فرهنگی ایرنا گفت:  آیین حاجی فیروز، آیینی باستانی و کهن است، به این آسانی نمی شود آن را به یک نظریه یا دیدگاه خاصی منتسب کرد، آیینی است که در طول سده‌ها و قرن‌ها، بلکه اگر به شکل اسطوره‌ای پیگیری کنیم به هزاره‌ها می‌رسد. علت این است که آیین‌ها، بی دلیل به دست نیامده اند، آیین ها تکامل، تحول و دگرگونی پیدا می کنند.

وی افزود: آیین حاجی فیروز در واقع آیینی است که به اصطلاح برای شادی و پیشواز نوروز باستانی استفاده شده، هیچ گاه نمی‌توان چهره سیاه او را به یک بحث نژادی مرتبط کرد، این کار کاملا اشتباه است، باید نظر متخصصان آیین‌ها و اسطوره‌ها و سنت‌های اصیل ایرانی را بخواهند تا بتوانند به نتیجه برسند.

کلمه حاجی، از دوره صفوی به این آیین افزوده شده است

این اسطوره‌شناس لفظ حاجی را، کلمه‌ای تازه برای آیین فیروزی دانست و گفت: این عبارت متاخر و جدید است، در سده‌های گذشته این رسم آیین فیروزی نام داشته که اسم باستانی آن است، ظاهرا پیشوند حاجی از اواخر صفویه و قاجاریه به این نام اضافه شده است، آیین‌ها همیشه در طول زمان تغییر می‌کنند و دگرگون می‌شوند ولی اگر ریشه‌های پیشین این آیین را جست و جو کنیم، در واقع یک آیین ساده شادی و شادمانی بوده و لباس سرخ، رنگ ویژه‌ای است که نماد خورشید است و زنده بودن او را نشان می‌دهد.

این مترجم و پژوهشگر اضافه کرد: لباس سرخ او نشانه گرم شدن هوا برای آمدن بهار و پشت سر گذاشتن انقلاب زمستانی و رسیدن به اعتدال بهاری بوده و چهره سیاه در واقع نشان دهنده ظلمت و زمستان و نماد تیرگی است و اصلا از جایی نیامده که به نژاد مربوط باشد، این رسم کاملا آیین اصیل ایرانی است که به شکل آیین کارناوالی، برای شادی مردم، دایره ای را در دست می گیرد، کلاه او هم ویژه است و سابقه بسیار زیادی دارد و به کلاه فریجی مهرپرستان و آیین کهن آنان تعلق دارد.

آمدن کی‌خسرو و زنده شدن سیاوش در نوروز

اسماعیل‌پور، منسوب دانستن آیین فیروزی به بین‌النهرین را نیازمند احتیاط دانست و گفت: پشتوانه اساطیری این آیین چیز دیگری است و استاد مرحوم مهرداد بهار نظرگاه خاصی دارد که به آیین اجرایی حاجی فیروز مربوط نمی شود، بلکه به اسطوره‌ای اشاره دارد که آن اسطوره را خیلی با احتیاط و محتملا به بین النهرین منسوب می کردند، نباید ریشه بین النهرینی حاجی فیروز را اصل اثبات شده بپنداریم، چنان که نظر ایشان هم همین بود و می گفت مشابهت هایی بین آیین سووشونی و سوگ سیاوش و آیین تموز وجود دارد.

این مترجم اضافه کرد: سوگ سیاوش آیینی کاملا ایرانی است که در شرق ایران بسیار مرسوم بوده و در تاریخ بخارا آمده که برای سیاوش سوگواری می کردند و برای شهادت ناجوانمردانه او در ایران زمین آیینی برگزار می کنند، در این روایت آمده است که از خون سیاوش گیاهی می‌روید که نام آن را پرسیاوشان گذاشتند و در روایت کهن سیاوش به اعتقاد ایرانیان باستان او سر سال که همان نوروز است، زنده می‌شد و زنده شدن او همان آمدن کی‌خسرو، فرزند اوست که انتقام او را می گیرد، برآمدن کیخسرو به نوعی زنده شدن سیاوش است.

این اسطوره‌شناس افزود: در بین النهرین، سومر باستان، حدود ۳ هزار قبل از میلاد مسیح، به ایزدی با نام دوموزی معتقد بودند، در ۲ هزار و هزار قبل از میلاد در بابل و آشور او را تموز می خواندند، تموز بابلی یا دوموزی سومری، خدای شهید شونده بوده است و معتقد بودند که زمستان به زیر زمین می رود و کشته می شود، مثل سیاوش و به همین دلیل زمستان و یخ بندان و خشک سالی روی می دهد و در آغاز بهار در ۵ روز اول، عیدی به نام اکی تو داشتند که همان سال نو بابلی بود و می گفتند که دوموزی بعد از این پنج روز زنده می شده و در این زمان جشن سال نو را می گرفتند.

اسماعیل‌پور با اشاره به نظرات مهرداد بهار، گفت: استاد مهرداد بهار احتمال می داد که سوگ سیاوش و جشن سیاوشان مربوط به زنده شدن او در پایان با آیین بین النهرینی شباهت هایی دارد. بهار معتقد بود که همجواری می تواند این تاثیر و تاثر را داشته باشد. در آیین باستانی فیروزی، جامه سرخ حاجی فیروز می تواند نماد خون سیاوش و یا شهادت او باشد و چهره سیاهش به این معنی است که از سرزمین مردگان می آید و خبر خوش می آورد، اگر کلاه او را هم نماد مهرپرستی بدانیم با خورشید ارتباط دارد.

آیین‌های کهن بر اساس تقویم کشاورزی است

استاد دانشگاه شهید بهشتی، اظهار داشت: بهتر است نظر استاد بهار را احتمالی فرض کنیم و بر دیدگاهی تمرکز کنیم که می‌تواند بیشتر به جنبه آیینی این سنت باستانی تاکید کند که رنگ لباس او خورشید و چهره اش، ظلمت، زمستان و دیو است. همیشه در آیین های ایرانی، دو نگری وجود داشته و اهورا در برابر اهریمن و نور در برابر ظلمت قرار گرفته است. در تمام جشن‌های ایرانی، از مهرگان که در آغاز پاییز شروع می‌شود و جشن فصلی ایران باستان و مربوط به آفرینش بوده است به شب یلدا می رسیم که آن هم تولد خورشید یا به گمان اسطوره ای تولد مهر است. عامه مردم برای چله جشن می گرفتند که با خورشید در ارتباط است، بنابراین قداست و پاسداشت خورشید و گرما که منبع انرژی برای کشاورزی بوده، به آیین تبدیل شده است.

وی با بیان این که آیین های ایرانی، صرفا برای شادی و خوشگذرانی نبوده است، افزود: آیین های کهن بر اساس تقویم های کشاورزی برای مردم برگزار می شده است، وقتی مهر در شب یلدا متولد می شود، آیین فیروزی اوج این آیین است، یلدا جرقه تولد خورشید است، او تازه نوزاد است و این که درازترین، تیره ترین و ظلمانی ترین شب سال و کوتاه ترین روز سال است، به معنی این است که خورشید جان ندارد و تازه متولد شده است.

اسماعیل‌پور به رسوم تولد نوزاد که امروز نیز رایج است اشاره کرد و ادامه داد: در این آیین ها برای خورشید دهه می گرفتند، مثل همان دهه ای که برای نوزادان گرفته می شود و پس از آن چله می گرفتند، چله خورشید همان جشن سده است که جشن ظاهر شدن، برنایی و جوانی خورشید است و در نهایت به آیین فیروزی می رسد. این سرخی در آیین فیروزی بی گمان نشان خورشید و آن چهره سیاه، نماد ظلمت و اهریمن است، چون خورشید می آید و ظلمت را از بین می برد و گرما و بهار را با خود می آورد و کشاورزی آغاز می شود، این شادی برای این است که کشاورزی و حیات معیشت مردم از بهار آغاز می شود.

باید وجه مردم شناسی آیین فیروزی تقویت شود

وی افزود: ما باید این سنت را پاس بداریم، به هر طریقی که ممکن است باید وجه مردم شناسی آن را تقویت کنیم تا از حالت لودگی بیرون بیاید و به سبک قدما، آن را برگزار کنیم، همان طور که چهارشنبه سوری خراب شده است و به شکل نامعقولی برگزار می شود و باید به همان سبک پاسداشت‌هایی که سال ها قبل نیاکان ما آن را جشن می گرفتند بازگردد. این رسم هم برای خوشامدگویی به خورشید و گرم شدن هوا بوده است. جشن سوری یعنی جشن سرخ که حتی همین نام هم به لباس آیین فیروزی اشاره دارد، اگر همه این ها را در یک مجموعه آیینی و سنتی ببینیم، نتیجه می گیریم که این آیین ها، کشاورزی و مدنی بوده اند و حتی این هم که به شکل تزیینی و تجملی درآمده است، واقعا اشتباه بوده است.

این پژوهشگر با توضیح درباره هفت سین نوروزی گفت: ۷ سین که جای خود را دارد اما مرسوم بوده که ۱۲ گیاه را سبز می کردند که بدانند رشد کدام گیاه در آن سال بهتر است و رویش پربارتری دارد، آن را به زمین کشاورزی ببرند و بکارند. ما در عصر جدید، به جای این که این آیین ها را حفظ کنیم، به شکلی غیرعمدی به تجمل درآورده‌ایم، در حالی که برای نیاکان ما تقدس و جنبه زندگی و حیات و باروری داشته است.

اجرای آیین‌های نوروزی باید معقول باشد

اسماعیل‌پور با غیرعلمی خواندن مطرح کردن دیدگاه‌های نژادپرستانه درباره حاجی فیروز گفت: مسلما این نگاه که مساله نژاد را مطرح می‌کند، بسیار غیرعلمی است و باید متخصصان فرهنگ، اسطوره شناسان، انسان شناسان و متخصصان آیین های سنتی درباره آن نظر بدهند. از همه آیین های سنتی که جنبه کارناوالی دارد، همین حاجی فیروز باقی مانده است، باید آن را به سمت اجرایی مقعول هدایت کنیم.

وی به انتشار آیین مهر در جهان اشاره و بیان کرد: سنت ۵ هزار ساله میترایی از طریق آسیای صغیر به روم رفته است و آنجا بسیاری از آیین های میترایی وارد مسیحیت شده است، از جمله همان شخصیت بابانوئل که مسیحیان در کریسمس به آن اشاره می کنند، همان کلاه فریجی یا میترایی دارد. فریجی ها یک قوم کهن و باستانی بوده اند که کلاه نوک تیز خاصی داشته اند، لباس سرخ بابانوئل نشان خورشید است و بسیاری از آیین هایی که وارد مسیحیت روم شده از جمله تعطیلات روز یک شنبه که Sunday  یعنی روز خورشید است و این رسوم زنده مانده است.

اسماعیل پور درباره اسطوره رستنی ها و حاجی فیروز، گفت: این اسطوره وسیع تری است که در قالب باززایی جای می گیرد که به باززایی طبیعت اشاره دارد، بیشتر اقوام که ایرانی، هندی و رومی ندارد، به آن معتقد هستند. در بیشتر اسطوره ها و آیین های جهان، آیین باززایی و بازآفرینی، وجه اصلی هر فرهنگ را دارد.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: اکثر جشن آغاز سال نو را دارند، گاهی نامش نوروز است، گاهی کریسمس است، گاهی اکی‌تو در بین النهرین است، همه اینها به اسطوره رستنی ها اشاره دارد و تصور بر این بوده است که طبیعت با شروع پاییز پژمرده می شود و در زمستان می میرد، مرگ او هم علتی دارد و آن زیر زمین رفتن ایزد یا ایزدبانوی گیاهان است، وقتی سال نو تا سررسیدن بهار را جشن می گیرند، یعنی بازگشت این ایزد را جشن گرفته اند. این آیین در کشورهای مختلفی وجود دارد، رشد دوباره گیاهان در بهار به معنی بازگشتن آن ایزد است، میرچا الیاده (۱۹۰۷- ۱۹۸۶) اسطوره شناس بزرگ قرن بیستم، در کتابش نام آن را اسطوره بازگشت جاودانه گذاشته است، در واقع این اسطوره ها سیر تکوینی حیات انسان است.

زمان تاریخی، خطی مستقیم است که اسطوره به آن معنا و چرخش می‌دهد

اسماعیل‌پور اهمیت نوروز و آیین‌های آن را در تازه شدن جهان دانست و اظهار داشت: ما اگر واقعا این آیین ها را نداشتیم، زندگی بسیار یک نواخت می شد، ما یک سره برای سالها و سالها زندگی می کردیم، همین که در آغاز هر سال احساس نو شدن می کنیم، ارزشمند است چون زمان که همان است و حرکت خود را ادامه می دهد. لحظه تحویل سال که خورشید وارد برج حمل می شود و قدما آن را مقدس دانسته اند و در حقیقت هم لحظه ارزشمندی است چون انسان هم از نو آفریده می شود و به دوران جنینی بازمی گردد و پاک می شود.

وی اضافه کرد: حتی همین تعطیلی پایان هر هفته، یک نواختی زندگی را به هم می زند، این قراردادها روزمرگی را بر هم می زند، برای نخستین بار هم سومری ها این تقویم را تهیه کردند و گرنه زمان تاریخی، خط مستقیمی است که پیش می رود اما در آیین ها و اسطوره ها، زمان را چرخشی و ادواری کردند. هم نوروز و همه آیین های مربوط به آن، اعم از حاجی فیروز، عمو نوروز و  ننه سرما، وجه های مختلف نوروز، گرما و زنده شدن روییدنی ها بوده است.

خطای شناختی، موجب بازخوانی حاجی فیروز شد

این استاد دانشگاه شهید بهشتی با بیان این که خطای شناختی درباره حاجی فیروز، منجربه بازخوانی آن شده است، گفت: نگاه دوباره به حاجی فیروز به یک اقدام فرهنگی در سطح کشور تبدیل شده است و باعث می شود که ما به همه آیین های سنتی و باستانی، نگاه دیگری بیاندازیم، سویه های مثبت و منفی آن را نقد کنیم و سعی کنیم مثل همه ملت های باستانی که کوچکترین آیین های خود را ثبت ملی و بین المللی می کنند، آیین های خود را نگه داریم. چنان که وقتی سویه های نامعقول پیدا می کند، باید یک نهاد فرهنگی بر آن نظارت کند و تفسیرهای درست و عالمانه ای از آن ارایه بدهد.

اسماعیل‌پور به نقش وزارت میراث فرهنگی اشاره و بیان کرد: میراث فرهنگی می تواند در این زمینه کارهای بزرگی را انجام بدهد. ۱۵ سال پیش زمانی که ما در آن سازمان مسئولیت داشتیم و می خواستیم آیین نوروز را ثبت جهانی کنیم، متوجه شدیم که این آیین با این عظمت و پس از قرن ها که آیینی فراملی است و گفت و گوی تمدن ها را رقم زده، حتی ثبت ملی هم نشده است! باید برای همه آیین ها این کار انجام و همه سنت ها ثبت شود.