در دوره قاجاریه، ایران با مشکلات سیاسی و اقتصادی بسیاری دست و پنجه نرم میکرد اما ناآگاهی شاهان قاجار از اهداف استعماری بیگانگان و مناسبات بینالمللی از جمله مسایلی بود که سبب اتفاقات ناگواری در سرنوشت سیاسی ایران شد. استعمارگران در این دوره با نفوذ در هیأت حاکمه ایران توانستند، حاکمان سیاسی آن زمان را به حامیانی برای دستیابی به هدفهای خود تبدیل کنند، یکی از آنها محمد علی شاه بود که پس از نشستن بر مسند قدرت به رویارویی با روشنفکران و مشروطه طلبان پرداخت. این کشمکشها در نهایت موجب به توپ بستن مجلس و قتل آزادی خواهان شد. بسیاری بر این باور هستند که نوع تربیت روسی محمدعلی شاه بر مواضع او در برابر مشروطه خواهان موثر بوده است زیرا وی که وجود نمایندگان و جنبش مردمی مشروطه را مانعی برای اجرای اهداف خود میدید و به کمک روسیه تزاری و پس از گفت وگویی با نمایندگان اصلی آن «شاپشال» و رییس بریگاد قزاق «کلنل لیاخوف» نقشه به توپ بستن مجلس را طراحی کرد و در دوم تیر ۱۲۸۷ خورشیدی قزاقان اطراف مسجد و مجلس را محاصره کردند و راه را به روی همگان بستند و بسیاری از مشروطه طلبان کشته و شماری از آنها در باغشاه به دستور محمدعلی شاه اعدام شدند، اما این پایان ماجرا نبود و طرفداران مشروطه نیز با همراهی مبارزان بختیاری به رهبری سردار اسعد از اصفهان در ۲۲ تیر ۱۲۸۸ خورشیدی تهران را فتح کردند. محمدعلی شاه که پایه و اساس سلطنت خویش را در خطر می دید به همراه خانواده خود به باغ سفارت روسیه در زرگنده پناهنده شد. رهبران مشروطه نیز با تشکیل شورایی مشتمل بر ۲۲ تن با رای به برکناری ششمین شاه قاجار از مقام سلطنت، مهر پایان را بر حکومت وی زدند. مشروطهخواهان پس از وی پسر خردسالش احمدشاه را به سلطنت انتخاب کردند و محمد علی شاه بعد از ۱۶ سال تبعید از کشور سرانجام در ۱۶ فروردین ۱۳۰۴خورشیدی به علت دیابت و نارسایی کلیه در شهر سنرمو ایتالیا دیده از جهان فرو بست و در کربلا به خاک سپرده شد.
در این خصوص پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به گفت وگو با «سیروان خسروزاده» نویسنده و پژوهشگر تاریخ پرداخت که در ادامه متن آن آمده است:
ایرنا: وضعیت سیاسی ایران همزمان با روی کار آمدن محمد علیشاه چگونه بود؟
خسروزاده: وضعیت سیاسی را از ۲ جهت می توان بررسی کرد: ابتدا مناسبات دولت و ملت و دوم چگونگی نفوذ و مداخله بیگانگان و به خصوص روس و انگلیس در ایران. در طول سلطنت طولانی مدت ناصرالدین شاه، ایرانیان تحت تاثیر عواملی چون گسترش ارتباطات با غرب، رشد آگاهی و اطلاع از حقوق سیاسی و اجتماعی خود، مقایسه سطح زندگی خود با شهروندان ممالک غربی قرار گرفتند و همچنین تحت تاثیر روشنفکران و ملیون داخل و خارج از کشور، به درجه ای از آگاهی های سیاسی اجتماعی رسیده بودند که دیگر نه سکوت در برابر استبداد را جایز می شمردند و نه تبعیت محض از فرمان های مستبدانه سلطنت قاجاریه را بر می تافتند. چنین بود که کمی بیش از یک دهه پس از مرگ ناصرالدین شاه مبارزات آزادیخواهانه در شکل جنبش مشروطه آغاز شد و به انقلاب مشروطه انجامید. اگرچه امضای فرمان مشروطه به وسیله مظفرالدین شاه صورت گرفت اما از آنجا که چند ماه پس از مشروطه، مظفرالدین شاه درگذشت و عملاً محمد علیشاه بود که با مشروطه و مشروطه خواهان در ارتباطی مستقیم و ملموس قرار گرفت و سرنوشت مشروطیت به رویکرد او بستگی پیدا کرد.
همچنین در ارتباط با وضعیت سیاسی ایران باید افزود که از مدتها قبل نفوذ روس ها در ایران به زیان انگلیسی ها در حال افزایش بود، به گونه ای که انگلیسی ها برای افزایش نفوذ خود و مقابله با تمامیت خواهی و انحصارگرایی روس ها در اقدامی تاکتیکی به حمایت از مشروطه خواهان پرداختند! و بعد از آنکه در نتیجه پیروزی مشروطه خواهان موقعیت خود را در برابر روسیه تا اندازه ای بهبود یافته دیدند، تحت تاثیر اوضاع بین المللی بلافاصله برای جلوگیری از تشدید رقابت و دشمنی با آن کشور به امضای قرارداد ۱۹۰۷ اقدام کردند.
ایرنا: علت اصلی مخالفت محمد علیشاه با مشروطه خواهان چه بود؟
خسروزاده: اگرچه مخالفت وی با مشروطه خواهان در مواردی همچون طرح اتهامات اخلاقی علیه مادرش و همچنین سوءقصدی که به جانش شد، موجه به نظر می رسید اما واقعیت این بود که او اعتقادی به مشروطیت و تن دادن به محدود شدن اختیارات سلطنت نداشت و برای مردم حق و حقوقی قایل نبود. بنابراین تعجبی نداشت که حاضر به پذیرش سلطنت مشروطه نباشد و حتی در روز تاجگذاری خود در دی ۱۲۸۵ خورشیدی نمایندگان مجلس را دعوت نکرد.
ایرنا: نقش روس ها در مخالفت او با مشروطه و مشروطه خواهان چگونه بود؟
خسروزاده: حکومت تزاری با هر نوع جنبش آزادیخواهانه و دمکراتیک که به افزایش حقوق ملت و کاهش اختیارات تزار می انجامید، مخالفت قطعی می کرد. بر همین اساس بود که انقلاب ۱۹۰۵ روسیه به اهداف خود دست پیدا نکرد و جدای از تغییراتی محدود، طولی نکشید که تزار جایگاه خود را احیاء کرد و رهبران انقلاب به حاشیه رانده شدند. در چنین شرایطی حکومت تزاری بهشدت از گسترش جنبش های آزادیخواهانه در مجاورت مرزهای خود نیز در هراس بود و با آن مقابله می کرد. بنابراین با شروع جنبش مشروطه در ایران و بویژه به دنبال روی کار آمدن محمد علیشاه، خصومت روسیه تزاری با مشروطه ایران به اوج خود رسید. آنگونه که شایع است، شاپشال معلم روسی محمد علی شاه در این میان تاثیری جدی بر مواضع و تصمیم گیری های وی داشت. بریگاد قزاق به شکل بیسابقه ای در خدمت شاه قرار گرفته بود و در حقیقت در راستای منافع مشترک شاه و تزار که همانا مبارزه با جنبش آزادیخواهی بود، اقدام می کرد. بنابراین باید اذعان کرد که مخالفت شدید محمد علی شاه در به توپ بستن مجلس و اعدام آزادیخواهان تا اندازه خیلی زیادی نتیجه اطمینان او به حمایت روس ها بود چرا که حتی شخص ناصرالدین شاه بارها در برابر مخالفت های عمومی کوتاه آمده بود اما اینک محمد علیشاه به پشتوانه روس ها به مقابله با مطالبات و خواسته های مردم برخاسته بود.
ایرنا: برکناری محمد علی شاه و جانشینی احمد شاه بهجای وی نقطه عطفی در تاریخ نظام سلطنتی ایران بود، این واقعه را چگونه ارزیابی می کنید؟
خسروزاده: در بسیاری از تحولات انقلابی مدرن در سراسر جهان، چنین نقطه عطف هایی وجود دارند. برای نمونه برکناری و اعدام چارلز اول در انگلیس، اعدام لوئی شانزدهم در فرانسه، و بعدها حبس و سپس اعدام تزار نیکلای دوم و خانواده اش در روسیه. اگرچه محمد علی شاه اعدام نشد، اما چه بسا اگر بهواسطه ترس آزادیخواهان از واکنش های مداخله جویانه روس ها نبود، وی نیز به سرنوشت همتایان خود دچار می شد. سرنگونی شاه قاجار به دست توده های ناراضی نقطه عطفی در تاریخ مبارزات سیاسی مدرن ایرانیان بود. شاید این واقعه یکی از دلایل رویکرد دمکراتیکی بود که احمدشاه در سلطنت خود در پیش گرفت و تا واپسین لحظه به آن پایبند ماند. برای نخستین بار در تاریخ ایران بود که مقام سلطنت تشریفاتی شد و اداره امور بر عهده نخست وزیر و کابینه او قرار گرفت و مجلس شورای ملی در نقش نماد اراده و خواست مردم به یکی از ارکان اصلی نظام حاکم به ایفای نقش پرداخت.
ایرنا: موضع حکومت روسیه نسبت به شاه مخلوع چگونه بود و به چه سرانجامی ختم شد؟
خسروزاده: در تاریخ ایران جزئیات زندگانی شخصی محمد علیشاه و حتی پسرش احمد شاه پس از خلع شدن از قدرت، به هر دلیل، آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفته و بازتاب زیادی پیدا نکرده است. آنگونه که می دانیم وی پس از آنکه یک مستمری سالیانه برایش تعیین شد، ایران را ترک کرد اما طولی نکشید که با حمایت روس ها در ۱۲۹۰ خورشیدی به گرگان آمد و تلاش کرد به کمک ترکمن ها به شکست حکومت نوپای مشروطه و اعاده تخت و تاجش اقدام کند، حرکتی که به شکست انجامید و ناکام ماند. در حقیقت این اقدام تداوم خصومتی بود که روسیه تزاری نسبت به نظام مشروطه در ایران داشت. آنگونه که اشاره شد، آنها از هیچ اقدامی برای به شکست کشاندن مشروطه خودداری نکردند: مجلس را به توپ بستند، آزادیخواهان را مورد تعقیب و قتل عام قرار دادند و در آخرین تلاش کوشیدند تا او را به تخت سلطنت بازگردانند. دولت مشروطه با مشاهده این توطئه، مستمری وی را قطع کرد. حکومت روسیه شاه سابق را در پناه خود قرار داده بود تا آنکه بدنبال روی کار آمدن حکومت بلشویکی در روسیه عملاً موقعیت او از بین رفت و چاره ای جز عزیمت به اروپای غربی نیافت. او سرانجام در اوایل ۱۳۰۴ خورشیدی یعنی در واپسین ماه های حکومت قاجاریه از دنیا رفت. مرگ او در ایتالیا و در شرایطی اتفاق افتاد که پسرش احمدشاه هم اگرچه هنوز شاه ایران محسوب می شد اما عملاً به دنبال کشمکش با رضاخان بیش از یکسال بود در فرانسه به سر می برد. بنابراین سال ۱۳۰۴ نقطه پایانی بر عمر محمد علیشاه، سلسله قاجار و سلطنت احمدشاه بود.