روزنامه ایران یکشنبه ۲۲ فروردین با درج یادداشتی به قلم مهدی ذاکریان استاد دانشگاه، آورده است: مهمترین چالش یا مسئولیتی که امروز پیشروی همه در داخل کشور قرار دارد، تقویت همبستگی ملی، اولویت دادن به منافع ملی و اتحاد برای کاستن از رنج ملت است تا دولت و مذاکرهکنندگان ایرانی با قدرت بیشتری در نشستهای چندجانبه حاضر شوند. اما اگر به این ضرورت توجه نشود و برخی در داخل با ادبیات و عملکردهای خود سیاست ایران در مذاکرات اخیر یا دولت و مذاکرهکنندگان را تضعیف کنند، به نوعی بازی در مسیری متفاوت با منافع ملی خواهد بود و این مانع اصلی خوشبینی به این دور از مذاکرات است.
مروری بر آنچه از زمان پایان دولت ترامپ تا آغاز این دور از مذاکرات گذشت، این نگرانی را آشکار میکند. پایان دولت ترامپ و رفتن او از کاخ سفید با خوشبینیهایی همراه بود، اما آنچه در ادامه اتفاق افتاد چندان امیدوار کننده نبود و چه بسا نگرانکننده هم بود. این نگرانی ناشی از رفتار بازیگران خارجی نبود، بلکه از رفتارها در داخل کشور نشأت میگرفت.
در این زمان، فقدان همبستگی ملی در داخل، عدم بهرهوری از فرصتها، ناهماهنگی در برخی امور، بویژه در ارتباط با جامعه جهانی و همینطور زیرکی و تمایل دولت جدید امریکا به کسب امتیاز بیشتر از ترامپ در موضوع هستهای ایران، سبب ایجاد نگرانیهای تازهای شد؛ مبنی بر اینکه مبادا با اتخاذ رویکردهای اشتباه از سوی برخی در داخل، تحریمهای یکجانبه ترامپ به فشارهای چندجانبه امریکا و حتی اروپا و احتمالاً روسیه و چین نسبت به ایران منجر شود. زیرا در صحنه روابط بینالملل قدرتهای بزرگ برای منافع بزرگ کنار هم قرار میگیرند و ممکن است با ردوبدل کردن امتیازاتی به موضعی برسند که این موضع همراستا با منافع دیگر کشورها نباشد.
واقعیت این است که در هفتههای نخست بعد از دولت ترامپ، ایران در حال قراردادن در چنین مسیری بود. بویژه اینکه این رویکرد از سوی برخی از کشورها چون عربستان سعودی، امارات و اسرائیل هم دنبال میشد. در این میان برخی کشورهای مدعی دوستی با ایران هم تمایلاتی از خود نشان میدادند که برای خوش رقصی و نزدیکتر شدن بیشتر به امریکا و بهره بردن از منافع اقتصادی در جامعه جهانی، در مسیری مغایر منافع ملی ایران حرکت کنند.
بنابراین، امروز هم در دور جدید مذاکرات مربوط به احیای برجام، آنچه اهمیت دارد، حفظ و تقویت همبستگی ملی در زمینه برجام است. زیرا میبینیم که برخی به جای حرکت در این مسیر، با مواضع خود نگرانیهای ملت ایران را تشدید میکنند. توجه به همبستگی ملی و تقویت و برجسته کردن موضع دولت، یک امر شعاری نیست، بلکه اقتضای جدی موفقیت در مذاکرات است.
زیرا دولت امریکا مانند هر کشور دیگری، تنها به سود و زیان خود از یک توافق، و اینجا سود و زیان از برجام فکر میکند. همانطور که ایران در این مرحله دنبال حداکثر کردن منافع و سود خود از مذاکرات است، طبیعتاً دولت امریکا نیز چنین رویکردی دارد.
در چنین شرایطی، کار هوشمندانه روحانی و ظریف این بود که دیپلماسی خود را برپایه رویکرد «موازنه قوا» انتخاب نکردند، بلکه بر استفاده از تفکر، اندیشه و قدرت نفوذ، قدرت کلام و فن مذاکره در مقابل ایالات متحده امریکا تأکید کردند. زیرا استفاده از رویکرد «موازنه قوا یا موازنه متقابل» وقتی معنا داشت که ایران هم میتوانست پس از تحریمهای امریکا، تحریمهایی را علیه بانکها یا شرکتهای این کشور وضع کند.
آیا چنین توانی وجود داشت؟ برخلاف جنگ، که میتوان مقابل تانکهای دشمن از تانک خودی استفاده کرد یا با موشک، جواب حملات دشمن را داد، در جنگ اقتصادی و فشار حداکثری، دولت روحانی ابزاری برای مقابله به مثل نداشت. به همین دلیل میتوان گفت که اتفاقاً دولت آقای روحانی و شخص آقای ظریف و به طریق اولی، ملت ایران، نه فقط با دست خالی مقابل فشار حداکثری امریکا ایستادگی کردند، بلکه برخی هم در داخل از پشت به آنها هجمه کرده و مانع میشدند که قدمهای بلندتر یا راحتتری را برای تأمین منافع ملی کشور بردارند.
امروز هم موفقیت در سیاست خارجی و مشخصاً در مسیر احیای برجام، این واقعیت است که نباید اسیر شعارها و حرفهای پوپولیستی و عوامفریبانه شویم. بلکه همه بازیگران در داخل باید به ملت متصل شده، به حقوق ملت ایران متعهد باشند تا بتوانند با بهرهگیری از احترام، حمایت و پشتیبانی مردم سیاست خارجی هوشمندانهای را طراحی و اجرا کنیم.
امروز آنچه از اظهارنظرها میتوان فهمید، دغدغه اصلی دستیابی به کرسی اجرایی در دولت بعدی است، نه تأمین منافع و حقوق ملت ایران. چنانکه میبینیم بسیاری این شعار را مطرح میکنند که تحریمها باید برداشته شود و فکر میکنند با صدای بلندسخن گفتن میتواند تحریمها را لغو کند. غافل از اینکه در یک دوره هشت ساله ما این مسیر را رفتهایم و نتیجه عکس گرفتهایم. آنها این مسأله را نادیده میگیرند که نه بلندسخن گفتن یا شعار در سیاست خارجی، بلکه دیپلماسی هوشمندانه ظریف و روحانی بود که باعث شد امریکا در همه تلاشهای خود در شورای امنیت علیه ایران شکست بخورد.
بنابراین، مسأله ما در مذاکرات هستهای اخیر، ریشه در داخل دارد نه خارج. راهحل نیز تأسی به آن چیزی است که حضرت علی(ع) به آن اشاره کردند، یعنی اینکه «قدرت وقتی ارزش دارد که ما بتوانیم حقی از مردم ایفا کنیم.» امروز هم مدل همه بازیگران سیاست در ایران باید پیروی از حضرت علی(ع) باشد، به این معنی که با اظهارنظرها، رفتار و کمکهای خود به دولت و ظر یف، زمینه کاستن از رنج مردم و رفع تحریمها را فراهم کنند، نه اینکه با بیان حرفهای نادرست، فرصت سوءاستفاده دشمنان را فراهم کنند.