امضای سند مشارکت راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین(Comprehensive Strategic Partnership) با مجموعه ارزیابی هایی از سوی تحلیلگران و رسانه ها همراه بود. عمده تحلیل های کارشناسان و رسانه ها در کشورهای غربی به نگرانی از این شراکت و افزایش قدرت پکن و تهران در زمینه بی تاثیر کردن فشارهای ایالات متحده اختصاص داشته است. در خاورمیانه و شرق اما کارشناسان نگاهی متفاوت تر به این موضوع داشته و در این چارچوب حضور پررنگ تر چین در خاورمیانه را عاملی برای برهم خوردن موازنه قدرت به ضرر ایالات متحده می دانند.
برتری اهداف سیاسی بر اهداف اقتصادی
گزاره شرقی فوق هنگامی واقع بینانه تر به نظر می رسد که «وانگ ئی» وزیر امور خارجه چین همان زمان سفر دوره ای را به کشورهای خاورمیانه از عربستان و امارات تا ترکیه و سپس ایران انجام داد و در این سفر، توافقی راهبردی را با مقام های کشورمان به امضا رساند. چین توافقی ۲۵ ساله و ۴۰۰ میلیارد دلاری را با ایران به امضا رسانده است که به همکاری در زمینه حمل و نقل، انرژی، ارتباطات، جهانگردی، دفاعی و نظامی و مراقبت های بهداشتی تمرکز دارد. البته این مشارکت، موضوع تازه ای نیست و در سال ۲۰۱۶ رییس جمهوری چین در سفر به ایران آن را مطرح کرده بود.
نشریه «آسیا تایمز» در مورد پیامد های خاورمیانه ای توافق ایران و چین آورده است: سفر دوره ای اخیر وزیر امور خارجه چین به منطقه و امضای توافقات از ابوظبی و آنکارا تا تهران نشان از تاثیر رو به افزایش چین در منطقه دارد. در هر صورت منظور از همه اظهار نظرها و اقدام های سیاسی در این سفر به سوی کشوری خارج از خاورمیانه روانه می شد و در واقعیت هدف تحولات ایالات متحده است.
دیگر نشانه افزایش تنش میان دو قدرت نخست اقتصادی جهان آن است که ماه گذشته وزرای امور خارجه آمریکا و چین در آلاسکا دیدار تند و تقابلی را داشتند. اکنون ارتقای روابط با کشورهای خاورمیانه یک توافق برد-برد برای پکن به شمار می رود. چین با این اقدام به آمریکا پیام می دهد که با رقبا و مخالفان واشنگتن روابطی را برقرار کرده و در حال تشکیل ائتلافی برای خود است. در این شرایط چین برای کاخ سفید گزینه اندکی را باقی می گذارد.
تحلیلگران هدف اصلی و مهم افزایش روابط چین با خاورمیانه به ویژه توافق با ایران را سیاسی می دانند. اگرچه این اقدام پکن دستاوردهای اقتصادی قابل توجهی را برای کشورها به همراه دارد اما مقابله با دخالت کشورها در امور داخلی دیگران و به عبارتی ائتلاف سازی در مقابل ایالات متحده از جمله اهداف رهبران چین به شمار می رود. پیامد مستقیم این اقدامات تضعیف موقعیت واشنگتن در خاورمیانه خواهد بود.
به نوشته این رسانه شناخته شده در شرق آسیا، از چند سال قبل و در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ»، چین اینگونه محاسبه کرد که بهتر است با ایران روابط خود را تقویت کند. اگرچه هنوز جزییات توافق مشخص نیست و این سند تنها نقشه راه همکاری را مشخص کرده است اما در هر صورت توافق ایران و چین پیامی را برای واشنگتن ارسال می کند. این موضوع به ویژه در شرایط کنونی برجسته تر است زیرا چین و آمریکا هر دو امضا کننده برجام هستند و در خاورمیانه منافع آن ها با هم مطابقت پیدا می کند. تهران در این شرایط می تواند مکانی عالی برای شروع یک رابطه سازنده و پر امید برای سیاست های پکن در خاورمیانه باشد.
رقابت چین با آمریکا در خاورمیانه
همانگونه که گفته شد در خاورمیانه، توافق چین و ایران و نقش آفرینی پکن باعث افزایش قدرت بازیگری آن در مقابل آمریکایی می شود که می خواهد عرصه دوقطبی سازی بین المللی را به شرق آسیا و نزدیک مرز های چین منتقل کند. چین در واقع با تقویت ابتکار کمربند و جاده خود تلاش دارد حوزه رقابت با آمریکا را پهناورتر سازد.
تحلیلگر خبرگزاری «آناتولی» ترکیه نیز بر این باور و نگرش چین به خاورمیانه به عنوان اهرمی برای مقابله با سلطه ایالات متحده در جهان می نگرد. درواقع جنگ تجاری با ایالات متحده، چین را وا داشت تا منافع خود را در تعامل با ایران و ارتقای ابتکار یک کمربند و یک جاده دنبال کند.
جنگ تجاری که ترامپ با پکن کلید زد موجب شد تا چین جسورانه تر به دنبال نهایی کردن منافع خود با ایران باشد. در ماه های آینده شاهد حضور پررنگ تر چین در منطقه خاورمیانه و کسب نفوذی بیشتر در این منطقه خواهیم بود. «یین گانگ» اندیشمند چینی در حوزه مسایل بین الملل بر این اعتقاد است پکن پس از دیدار وانگ یی از خاورمیانه نشان دارد دارای این توانایی است که به عنوان میانجی بین ایران، ایالات متحده و کشور های عربی نقش آفرینی کند. وی بر این باور است سفر دوره ای اخیر وزیر امور خارجه چین به چند کشور خاورمیانه ای هم از تمایل این کشور به ایفای نقشی گسترده تر در خاورمیانه پرده برداری کرده است.
اثرات این توافق برای تهران و منطقه
تحلیلگر خبرگزاری آناتولی بر این اعتقاد است توافق پکن با تهران باعث پایداری اقتصادی ایران می شود و موازنه کنونی در خاورمیانه را به ضرر ایالات متحده بر هم می زند. علاوه بر این چین با این اقدام خود مانع تاثیرگذاری عمقی و جدی آمریکا بر اقتصاد ایران و وقوع درگیری بیشتر می شود. علت تلاش پکن آن است که هر درگیری می تواند به منافع چین هم آسیب برساند و باعث کاهش صادرات این کشور و نابودی زیر ساخت ها شود.
طبق این تحلیل همچنان انرژی، هسته اصلی روابط چین با خاورمیانه را تشکیل می دهد و بر جهت گیری های ژئواستراتژیک پکن در منطقه حاکم است. مهم ترین ابزاری که چین برای ایجاد توزان حتی در مقابل ایالات متحده، هند، استرالیا و ژاپن به کار می برد ابر پروژه جاده و کمربند یا همان جاده ابریشم جدید است.
در واقع این سند همکاری ۲۵ ساله با ایران منعکس کننده اولویت استراتژیک خاورمیانه برای چین است. پس از اجرای این سند تا سال ۲۰۴۵ ما شاهد مشارکت بیشتر چین در امور منطقه از طریق ایران و دیگر کشورها خواهیم بود. به باور کارشناسان حمایت بیشتر چین از ایران حساب شده است زیرا اهداف هر دو کشور در به چالش کشیدن ایالات متحده همپوشانی دارد. چین ایران را شریک ایده آلی در زمینه رونق و توسعه ابتکار کمربند و جاده خود می بیند و احساس می کند از طریق ایران می تواند پلی را برای اتصال جنوب و غرب این پروژه ایجاد نماید. ایران هم به عنوان منبع حیاتی انرژی، نیاز های خود به سرمایه گذاری و زیرساخت را برطرف می کند.
روزنامه «ساوت چاینا مورنینگ پست» هم گزارشی را در زمینه پیامدهای منطقه ای توافق تهران و پکن منتشر کرد. اگرچه نویسنده گزارش «گدالیا افترمن» یک تحلیلگر تحصیلکرده در اراضی اشغالی است اما قادر به نادیده گرفتن اثرات مثبت این توافق برای تهران و پیامد های آن برای منطقه نبود و می نویسد: علاقه چین به روابط با ایران ریشه در تامین انرژی دارد زیرا ایران دومین ذخایر بزرگ نفت خام را در اختیار دارد و از موقعیت کلیدی در ابتکار جاده و کمربند چین برخوردار است. ایران می تواند گذرگاهی بین چین و پاکستان ایجاد کند و آن را به امارات و عربستان و دیگر کشور های منطقه ارتباط دهد.
چین به صورت سنتی به خاورمیانه به عنوان حوزه نفوذ ایالات متحده می نگرد اما واشنگتن چندسالی است که به شرق آسیا و مرزهای چین تمرکز کرده است. در مقابل مشارکت پکن در خاورمیانه نیز در سال های اخیر بیشتر شده است و می تواند در منطقه چالشی را برای واشنگتن ایجاد نماید. از این رو تحلیلگران روابط چین و ایران را در متن رقابت ابرقدرتی ایالات متحده و چین مورد بررسی قرار می دهند.
در کل می توان گفت چین از طریق ایران که بازیگر مهم استراتژیک خاورمیانه به شمار می رود چند هدف خود را برآورده می سازد؛ پکن در بحث انرژی منبع قابل اطمینانی از نفت را برای بلندمدت تضمین می کند و خطر رقابت با آمریکا را کم اثر می نماید. از طرف دیگر چین با حضور گسترده تر در خلیج فارس بر تحرکات رقبا به ویژه آمریکا و هند نظارت بیشتری خواهد داشت. هم چنین افزایش تعامل اقتصادی این کشور با خاورمیانه موجب می شود پکن وظایف بیشتری را در حوزه سیاسی منطقه برعهده بگیرد و تلاش کند تا نظم مورد نظر خود را بر روابط کشور های خاورمیانه حاکم کند. این بدان معنی است که از اعتبار و اهمیت ایالات متحده و نظم مبتنی بر اهداف کاخ سفید در خاورمیانه کاسته می شود.