به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، حسن بلخاری در مراسم مجازی بزرگداشت بینالمللی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، به مناسبت روز بزرگداشت عطار نیشابوری و به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، عصر دیروز چهارشنبه ۲۵ فروردین، با اشاره به حکایت شیخ صنعان گفت: این حکایت درباره یکی از لطیفترین و غامضترین روایتهای عرفان اسلامی است و در مرز بسیار دقیق نسبت میان شریعت و طریقت رخ میدهد. نمیدانیم عطار با ذکر این حکایت در بیان غلبه طریقت بر شریعت است یا غلبه شریعت بر طریقت یا در پی بیان ظریفهای دقیق است که شریعت پیش از درک طریقت، بنیان مرصوص و مستحکمی ندارد؛ بنابراین پس از آن، هم شریعت به حقیقت بر جان مینشیند و هم طریقت، نسبتی با حقیقت مییابد.
این استاد دانشگاه هنر افزود: تعیین جایگاه این قصه، عامل مهمی در کشف باطن قصه و کشف مراد شیخ عطار است و اگر این کشف رخ ندهد، همچنان در درک مغز این قصه ناتوانیم، زیرا نمیدانیم این حکایت تجلیل و تکریم بیحد و حصر حضرت عشق است یا نفی و سرکوب آن؟ شیخ صنعان به حقیقت عاشقی کرد یا در دام ابلیس گرفتار شد؟ با وجود مباحث و روشنگریها و شرح و حاشیهها بر این حکایت، به نظر میرسد نیت عطار همچنان در پس پرده ابهام و ایهام قرار دارد.
خیلیها نظر موافقی نسبت به شیخ صنعان ندارند، اگرچه در نهایت شیخ عاقبت به خیر میشود نکته مهم این است که در مسیر عشق، باید از هر چیزی، حتی از ایمان صوری خود عبور کرد و جز عاشقان کسی در این ساحت جای ندارند. در حقیقت باید به جای ایمان ظاهری، ایمان عاشقانه را انتخاب کرد.
هدف اصلی آثار عطار، انسان است
رضا اشرفزاده، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، عطار را پیر اسرار خواند و گفت: عطار نیشابوری، به اعتباری استاد مولانا و پیر اسرار است. یک خصوصیت برجسته شخصیت او، بلند همتی است. عطار با توجه به آثار خودش و تذکرهنویسانی که درباره او نوشتهاند، سر به درگاه هیچ قدرتی فرو نیاورد.
بنمایههای اصلی آثار عطار، دو چیزند: اول مسأله عشق. آثار عطار بر پایه سه اصل استوارند: عشق، زیبایی و عرفان. این عشق بنمایه اصلی آثار است. عطار این عشق را بهتنهایی مختص انسان نمیداند و میگوید فرشتگان هم عشق دارند؛ اما چیزی که انسان دارد و فرشتگان ندارند، درد است. این درد، شور و شوقی است که عاشق را به مقصد رهنمون میشود.
این استاد ادبیات فارسی اضافه کرد: یکی از نکات مهم در نگاه عطار، مسأله انسان است. هدف اصلی آثار عطار، انسان است. از نگاه عطار، انسان سایه خداست. در نسبت ما با خدا سه مسأله وجود دارد: یکی عشق، دیگر اینکه انسان سایه خاص خداست و سوم اینکه انسان نزد خدا چنان اهمیتی دارد که خداوند آینهای برای او ساخته تا جمال الهی در آن منعکس شود و آن آیینه، دل است.
محمدکاظم کهدویی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد هم با اشاره به نکوهش دنیا در آثار عطار گفت: مقصود از مزمت دنیا، وابستگی به امور دنیوی و در اسارت آن بودن است. این واقعیت در سخن بسیاری از شاعران ما آمده است. میشود گفت عطار در منطقالطیر گاهی اندیشههای گنوسیستی را درنظر داشته است. عمده داستانهای عطار، نوعی مضامین گنوسی را در خود دارند. البته باید بدانیم که عرفان عطار از مبانی اعتقادی وی و قرآن سرچشمه میگیرد.
نگاه عطار، مزمت دنیاست. از نظر او دنیا دو معنا دارد: مظهر و تجلی ذات حق و زندگی دنیایی و در این صورت، دنیا حالت مضموم پیدا میکند. عطار دنیا را بیارزشتر از آن میداند که انسان بخواهد برای دستیابی به دنیا منش والای انسانی خود را فدا کند.
سخن عرفانی از زبان عطار شیرینتر است
اسماعیل آذر، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، با اشاره به ترجمههای آثار عطار گفت: قرن نوزدهم در غرب به دوره ویکتوریا یا رومانتیسیسم مشهور است و بخشی از مکتب رومانتیک، یعنی گرایش یافتن به شرق و در شرق، هیچکجا مرغوبتر از ایران نیست. ما قبل از عطار، سنایی غزنوی را داریم. شاید اگر سنایی نبود، از عطار خبری نمیشد و اگر عطار نبود، مولوی هم وجود نمیداشت. این سه شاعر، سه قله عرفان پارسی هستند.
اولین بار شخصیتی به نام تولوگ درباره تصوف کتاب نوشت. قلب تصوف به عرفان نزدیک است؛ قله عرفان هم ابن عربی است. سخن ابن عربی این بود که تنها جای «تناهی» که «لایتناهی» در آن حضور پیدا میکند، سینه انسان است. چندین کتاب درباره تصوف در اروپا وجود داشت که قلب آن، عرفان است و سخن عرفانی از زبان عطار شیرینتر بود. به این ترتیب سخن عطار کمکم در اروپا سایه گسترد.
آذر درباره چگونگی آشنا شدن اروپاییان با زبان فارسی و عطار، اظهار داشت: ویکتور هوگو با خواندن کتابی درباره خلاصه آثار عطار، به این شاعر علاقمند شد و اثر خاصی را در این زمینه خلق کرد. شیوه تفکر عطار و مولوی سبب شد غرب، قفس خود را بشکند.
وی تصریح کرد: در مکتب «پارناس»، اقتباس از شرق تشویق میشد و برای این اقتباس، به سراغ عطار رفتند. آرموند رنو کتابی به نام «شبهای ایرانی» دارد که یکی از محورهای آن عطار نیشابوری بود. لویی آراگون، زبان مرغان منطقالطیر را عوض کرد در کتاب او، مرغان با الیزا (همسر لویی) سخن میگفتند.
سرورسا رفیعزاده، عضو هیأت علمی دانشگاه رنا کابل، با ارایه گزارشی از یکی از حکایتهای مصیبتنامه عطار گفت: مصیبتنامه به سیر و سفر معنوی سالک در چهل منزل میپردازد.
وی با استفاده از تحلیل شش بخشی لابوف در بررسی روایتها با عنوانهای چکیده، سویهگیری (زمان، مکان و شخصیتهای داستان)، کنش گرهافکن (رویدادهای داستان)، ارزشگذاری (ابزار راوی برای تبیین چرایی نقل روایت)، راهحل (بیان فرجام روایت و راهحل پیشنهادی) و پایانبندی (اتمام روایت) نتیجه این حکایت آن دانست که دعای درماندگان، چاره کار است.
ابوالکلام سرکار، استاد و رئیس سابق گروه زبان ادبیات فارسی دانشگاه داکا بنگلادش به معرفی پایاننامهها و مقالات نوشته شده در بنگلادش درباره عطار پرداخت.
حضرت عشق، در شعر عطار و آثار شاعران تاجیک
شریف مراد اسرافیلنیا استاد دانشگاه آموزگاری تاجیکستان در این نشست درباره تأثیرپذیری درویش ناصر بخارایی، شاعر قرن هشتم هجری از عطار نیشابوری بیان کرد: بخارایی بیش از سنایی و مولوی تحت تأثیر عطار قرار دارد. تأثیرپذیری او بیشتر محتوایی است. بخارایی مانند عطار از عرفان آگاهی کامل دارد. بنیاد کلام عطار را عشق تشکیل میدهد و پیام عرفان بخارایی هم عشق است.
ناصر بخارایی مانند عطار قائل به مقام والای پیر در سیر و سلوک است. پیر ناصر بخارایی، مانند پیر عطار، نماد آزادگی و سرسپردگی در راه عشق است. پیر ناصر مانند پیر عطار، خانقاه را رها کرده و به خرابات روی آورده است. پیر مغان او مانند پیر عطار یک پیر خیالی است. ناصر دریافته است که با زهد و پارسایی نمیتوان به سرمنزل مقصود رسید و از این رو تصوف عابدانه را ترک کرده و عرفان عاشقانه را برگزیده است.
وی افزود: در اشعار ناصر حضرت عشق مقام خاص دارد. عطار در آثارش همواره از عهد الست و روز میثاق یاد میکند. ناصر در پیروی از عطار، یک ترجیعبند و چند غزل سروده است که به این عشق ازلی و پیمان عهد الست اشاره دارد.