به گزارش روز دوشنبه ایرنا، در این یادداشت به قلم "هما یوسف" از اسلام آباد آمده است: گامهای اولیه به سمت بهبود روابط هند و پاکستان مورد استقبال است و اکنون دو ماه از اعلام آتش بس و چند هفته از تشکیل جلسه کمیته آبی "ایندوس" میگذرد.
وی می افزاید: تایید نقش میانجیگری امارات عربی متحده به این معنی است که فرایند در مسیر خود است و این باید موجب آرامش خیال منطقه آشوب زده ما باشد و با پس زمینه وخامت روابط آمریکا – چین، به نظر می رسید که رقابت هند و پاکستان در حال گسترده شدن است.
یوسف در ادامه می نویسد: چین ارزشی راهبردی برای طرح CPEC / کریدور اقتصادی چین – پاکستان قائل است و این طرح با وجود شکستهای اخیر ، ستون فقرات اقتصادی پاکستان خواهد بود.
در عین حال، هند و آمریکا روابط نزدیک بی سابقه ای دارند که با عضویت هند در "گروه چهارگانه" – مشارکت راهبردی بین آمریکا، هند ، ژاپن و استرالیا با نگاه به مقابله با نفوذ چین – تقویت شده است.
این یادداشت می افزاید: رویارویی نظامی طولانی مدت بین هند و چین را نیز به این وضعیت اضافه کنید تا دریابید که این تنش زدایی اخیر خیلی مورد انتظار نبود.
وی اضافه کرد: برخی استدلال می کنند که نمایش هند – پاکستان در چهارچوب تنشهای گسترده تر آمریکا – چین مسیری به سمت ثبات است. استدلال این است که این دو قدرت مخاطرات و منافع زیادی دارند که نمی توانند ریسک جنگ نیابتی را قبول کنند و پکن و واشنگتن نیز بر اسلام آباد و دهلی نو فشار می آورند تا از تشدید مناقشه جلوگیری کنند. اما برای همسایگانی که مرز مشترک و سلاح هسته ای دارند مساله پیچیده تر است.
در ادامه این یادداشت آمده است: جهان چند قطبی جدید ما فرصتهای جدیدی برای تعامل و گفتگو و تقویت روابط اقتصادی پاکستان و هند ایجاد می کند. منطقی است که امارات دور جدید تعاملات پشت صحنه را میانجیگری کرده باشد.
کشورهای خلیج سیاستهای موازی تعامل با پاکستان و هند را با تردیدهای کمتری نسبت به آمریکا دنبال می کنند که رویکردی با حاصل جمع صفر به ایجاد توازن در روابط اتخاذ کرده است. کشورهای دیگر مانند روسیه نیز راهبردهایی برای تعامل همزمان بر اساس منافع مشترک و متناسب با اولویتهای اقتصادی و راهبردی پاکستان و هند دنبال می کنند.
در طول زمان ، این بدان بدان معنا است که بازیگران بین المللی بیشتری برای آوردن اسلام آباد و دهلی نو به میز مذاکره وارد گود میشوند.
خبرهای مربوط به خروج قریب الوقوع آمریکا از افغانستان نیز به این معنی است که مرز غربی پاکستان اولویت اسلام آباد خواهد بود – و باید چنین باشد. تا همین الان صحبتهای زیادی درباره تبعات احتمالی بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان از جمله ظهور دوباره طالبان پاکستان مطرح شده است.
پاکستان نیازی به این سناریو ندارد تا با تشدید حضور نظامی یا راهبردی هند در افغانستان و تحریک یک جنگ نیابتی منطقه ای وضعیت خود را بیشتر تضعیف کند. روابط بهتر بین پاکستان و هند امیدوارانه موجب ایجاد فرصتهای بیشتر همکاری می شود که نتیجه آن وضعیت بهتر برای افغانستان و منطقه خواهد بود.
به همین شکل، تحولات ژئوپلتیک مرتبط با ایران از جمله تلاشهای آمریکا برای احیای توافق هسته ای هم می تواند به عنوان فرصت دیگری برای ایجاد انگیزه عادی سازی روابط هند و پاکستان مجسم شود.
ایران یکی از موضوعاتی است که پاکستان در مورد آن خود را با متحدان خلیجی دارای اختلاف می بیند که علت این مساله نگرانیهای داخلی امنیتی و اقتصادی بخصوص هراس از مناقشه فرقه ای است. هند نیز به نوبه خود ایران را یک شریک کلیدی اقتصادی می بیند.
تا امروز، نقش ایران در دینامیک هند-پاکستان تنها موجب شتاب رقابت شده است بخصوص با توجه به اینکه چابهار به عنوان جایگزین گوادر مطرح شده است.اما منافع هر دو کشور در روابط بهتر اقتصادی با آسیای مرکزی و غربی باید به عنوان یک فرصت دیگر ادغام منطقه ای مطرح شود. حرکت و فشار ژئواکونومیک جدید پاکستان نمی تواند بدون روابط باثبات با هند نتیجه بخش باشد، چنانکه عمران خان نخست وزیر و قمر باجوا فرمانده ارتش هم تلویحا گفته اند.
آمال پاکستان برای تبدیل به یک هاب اتصالاتی نیز زمانی بیشتر منطقی خواهد بود که این کشور بتواند مسیری برای انتقال کالاهای هندی به آسیای مرکزی و اروپا باشد.
گامهای کوچک اخیر اذعانی به این مساله است اما ممکن است تحت تاثیر چالشهای بزرگ و مساله کلیدی کشمیر قرار گیرد. بعید است که دهلی نو موضع خود پس از "ماده ۳۷۰" را تغییر دهد اما پاکستان حداقل خواستار غیرنظامی گری (در کشمیر) ، شروطی برای خودمختاری و بهبود حقوق بشر خواهد شد.
چالشهای بزرگ قرن ۲۱ علاقه ای به مرزها ندارند و مسائلی مانند پاندمی، تغییرات آب و هوایی، کمبود آب و ناامنی غذایی را باید با همکاری مورد رسیدگی قرار داد. شاید این حقیقت جدید نیرو و انگیزه تازه ای به تعامل جدید اسلام آباد و دهلی نو بدهد.