تهران- ایرنا- آنان که میدان قرآن کریم را محدود به عرصه‌های غیرچالشی می‌دانند، تصور می‌کنند خدا وجودی عافیت‌اندیش و مصلحت‌گراست که دنبال دردسر و مواجهه با چالش‌های بشری نیست و از حوزه‌های پرچالش گریزان است، در حالی که «الله» کتاب‌های آسمانی اینگونه نیست.

فرصت های معنوی لحظات و موقعیت های خاصی از زندگی است که انسان فرصت پرداختن به مسایل بنیادین را پیدا می کند. از جمله این فرصت ها، ماه مبارک رمضان یا ماه خداست. در این ماه، فضایی پرشور از معنویت در جامعه پدید می آید و بسیاری افراد را به تاملات دینی و معنوی سوق می دهد. افراد در این موقعیت به تجربه معرفتی و وجودی دست می یابند که شاید و بلکه حتما، برای بسیاری در موقعیت های دیگر پیش نمی آید. به همین دلیل، پاره ای از جریانات روشنفکری دینی به اهمیت این موضوع بیشتر متوجه شده اند و در سال های اخیر برنامه های علمی‌ترویجی مفصلی را در این ماه تدارک می بینند.

نکته مهم تر آن که بزرگان دین در این ماه بیشتر لب به سخن باز می کنند و شمه‌ای از معارف الهی و تجربیات ذی قیمت دینی/ معرفتی خود را برای مردم مومن و دین خواه روایت می کنند. در این میان، قطعاً سخنان حکمران دینی صدیقی که سراسر همت و دغدغه شان بسط دینداری و شکوفایی تمدن اسلامی است، شنیدنی تر از سایر سخنان بزرگان دین است. زیرا ایشان تجربه ای از دینداری به وسعت جامعه و سیاست را روایت می کند. چنانکه مقام معظم رهبری در آغاز ماه مبارک رمضان امسال ( ۱۴۴۲ق / ۲۵ فروردین ۱۴۰۰ ) به موضوع کلیدی رابطه و نسبت حقیقی میان قرآن کریم و سیاست اشاره کردند.

۲. لزوم سواد قرآنی

پرسش از نسبت دین و سیاست، از مهم ترین مسایل بنیادین چند سده اخیر در دنیای غرب و جهان معاصر اسلام است. بی تردید این پرسش در ضمیر ناخودآگاه گذشتگان مطرح بوده است ولی به دلایل مختلف، از جمله توافق نانوشته میان حکومت ها و جامعه دیندار به مساله ای پرسش برانگیز تبدیل نشده تا زمان پیدایی تمدن جدید غربی که بر بنیاد اندیشه جدایی دین از سیاست استوار است.

به دنبال چنین اتفاق بزرگی رابطه دین و سیاست و به طور مشخص تر رابطه قرآن و سیاست در جهان اسلام معاصر به مساله جدی تبدیل شد. این امر با وقوع انقلاب اسلامی و تاسیس حکومت دینی، جدی تر هم شد و گروه های مختلف فکری دینی و غیردینی به آن توجه بیشتری کردند. وقتی تحلیل ها و تبیین های مختلف پیرامون این مساله بنیادی را کنار هم قرار می دهیم و به ارزیابی و مقایسه منطقی میان آنها می پردازیم، آشکارا پی می بریم تنها یک روایت مستقیم وجود دارد که از نسبت حقیقی قرآن و سیاست سخن می گوید. در این روایت، با توضیحی معقول و عاری از سخنان متناقض نما مواجه می شویم اما در روایت های دیگر، به ویژه روایت روشنفکری دینی از رابطه دین و سیاست، تناقض و انکار به نهایت می‌رسد. 

یکی از آموزه های حکمرانی رایج در دنیای مدرن که ریشه در گفته های کارل پوپر (فیلسوف اتریشی، انگلیسی ۱۹۰۲ تا ۱۹۹۴) در کتاب جامعه باز و دشمنانش دارد، آن است که در گذشته بحث از چه کسی باید حکومت کند بود و امروز پرسش این است که چگونه باید حکومت کرد. این نگاه را می توان در میان گفته های روشنفکران ایرانی هم سراغ گرفت، ولی آن دسته از روشنفکران دینی که سعی در پنهان کاری و مخالفت نکردن آشکار با حکمرانی دینی دارند، در ارجاع مفهوم حکومت دینی به آن باور مدرن، دچار تناقض شده اند. زیرا آنان به‌رغم اینکه باور به چگونه حکومت کردن دارند، در تعریف حکومت دینی مبتنی بر چه کسی حکومت کند، سخن می گویند و حکومت دینی را به حکومت دینداران تعبیر می‌کنند.

بدین ترتیب، پرسش امروزین مبنی بر آنکه آیا در قرآن کریم علاوه بر چه کسی باید حکومت کند، درباره چگونه باید حکومت کرد، جوابی وجود دارد را به سکوت عبور می کنند. زیرا خوب می دانند قرآن کریم ناظر به رویدادهای سیاسی زمان بعثت پیامبر و انبیاء گذشته علیهم السلام آموزه ها و احکام مولوی فراوانی را بیان کرده است.

ممکن نیست کتاب مبین وحی نسبت به عرصه ای به این مهمی سکوت کرده باشد. چگونه ممکن است کتاب وحی هویت عقلانی خود را از دست بدهد؟ این نگاه مستقیم به قرآن کریم را همواره از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری حفظه الله شنیده و خوانده ایم. چنانکه ولی فقیه در بیانات روز اول ماه رمضان امسال آشکارا بر این مطلب تاکید فرموده است. اما نکته مهم در بیانات ایشان آن است که ایشان کسانی را که از این باور مستقیم دور شده اند و درباره قرآن کریم سخن می گویند، به بی سوادی در فهم قرآن توصیف کرده است. گویی ایشان بر لزوم سواد قرآنی در فهم رابطه قرآن و سیاست تاکید می ورزند:

«آن کسانی که قرآن را و اسلام را به مسائل شخصی و مسائل عبادی و مانند اینها منحصر می کنند و انسان ها را به گوشه‌نشینی [دعوت می کنند که] وقتی وارد جامعه بشوند دیگر باید قرآن را کنار بگذارند، قرآن را بلد نیستند؛ انصافاً با قرآن آشنا نیستند، قرآن را نشناخته‌اند؛ باید گفت قرآن را نخوانده‌اند؛ لذاست که این جور اشتباه و خطا حرف می زنند و قضاوت می کنند؛ حقیقتاً با قرآن آشنا نیستند» (بیانات ۲۵/ ۱/ ۱۴۰۰ ).     

۳. مبنای هدایت گری سواد قرآنی

اندیشمندانِ روایت مستقیم از باورمندی به رابطه وثیق کتاب وحی و سیاست، از چشم اندازه های مختلفی به این موضوع نگریسته اند. هر یک از این چشم اندازها وجهی از بیان سواد قرآنی است. چنانکه مقام معظم رهبری در سخنرانی یاد شده این سواد قرآنی را از منظر هدایت گری قرآن کریم توضیح داده اند. تمام مقدمات بحث ایشان خدشه ناپذیر است و کسی نمی تواند بر آنها خدشه ای وارد کند. زیرا این مقدمات مستند به اوصاف ذاتیه قرآن کریم است. به عقیده ولی فقیه کتاب وحی اوصاف و ویژگی های بسیاری دارد ولی از میان این اوصاف، وصف هدایت گری قرآن کریم به عنوان برجسته ترین وصف قرآن در ماه نزول قرآن اشاره شده است:

«و در مورد قرآن هم که هزاران برجستگی در قرآن وجود دارد و خیلی بیش از اینها که عقل ما و فهم ما قادر به درک آنها نیست، در میان همه‌ اینها هدایت قرآنی را مطرح می کند: شَهرُ رَمَضانَ الَّذی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ هُدًی لِلنّاسِ وَ بَیِّنتٍ مِنَ الهُدی وَ الفُرقان؛ پیدا است که هدایت قرآنی در میان موضوعات‌ مربوط به قرآن شأن بالایی دارد. خود قرآن مجید هم با مسئله‌ هدایت آغاز می شود؛ هم در سوره‌ حمد این [مطلب] هست: اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم -که به تعبیر مرحوم علّامه‌ی طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه)‌ سوره‌ حمد اوّل تا آخر، ادب سخن گفتن با خدا را به ما تعلیم می دهد، یعنی خود خدای متعال به ما تعلیم می دهد که چه جوری باید با او صحبت کنیم؛ از آغاز «بِسمِ الله» تا آخرِ هدایت‌خواهی که «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم، صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم» (بیانات ۲۵/ ۱/ ۱۴۰۰).

مقدمه دوم آن است که شأن هدایت گری قرآن مجید عالم گیر و جهان شمول است و همه اعصار و امصار را شامل می شود و به گروه خاصی محدود نمی شود: «و این هم مخصوص یک گروه خاصّی نیست مخاطب قرآن، همه‌ بشریّت است، و ادّعای قرآن این است که می خواهد همه‌ بشریّت را هدایت کند به صراط مستقیم، به راه درستِ زندگیِ انسان که به مقصد صحیح منتهی خواهد شد: اِن هُوَ اِلّا ذِکرٌ لِلعلَمین» (همان).

مقدمه سوم روایت مستقیم از رابطه و نسبت قرآن و سیاست، آن است که این شأن هدایت گری فرا گیر است و همه حوزه های شخصی و عمومی و سیاسی انسان و جامعه را شامل می شود. قرآن محدود به عرصه یا میدان خاصی از تجربه زیسته بشر نیست: «هدایت قرآن به یک منطقه‌ محدودی از زندگی بشر اختصاص ندارد؛ هدایت قرآنی، مربوط به همه‌ گستره‌ عظیم زندگی بشر است؛ یعنی این جور نیست که قرآن در یک بخشی انسان را هدایت کند و در یک بخش دیگری از مواردِ مورد نیاز بشر و زندگی بشر، انسان را مهمل بگذارد و بی‌اعتنا عبور بکند؛ نه، قرآن مشرِف به همه‌ گوشه و کنارهای صحنه‌ زندگی و میدان حضور بشر است» (همان).

به عقیده ولی فقیه سر فصل های بی شماری از حیات بشری را می توان در قرآن کریم پی گیری کرد. اگر ما این سرفصل های قرآنی را خوب مطالعه کنیم، متوجه می شویم دانش مان در فهم کتاب وحی ناچیز و کوتاه است و چقدر ما از این سر فصل ها غافل هستیم: «قرآن بر همه‌ بخش های زندگی انسان ناظر و برای همه‌ آنها یک راهنمایی و هدایتی دارد و برای هر بخشی از زندگی انسان درسی دارد که این سرفصل‌های مهمّی که حالا من یک مقداری از آن را گفتم و سرفصل‌های مهمّ دیگری هم وجود دارد، اینها همه در قرآن مطرح شده است و چقدر غافلند کسانی که خیال می کنند قرآن به مسائل زندگی، به مسائل سیاست، به مسائل اقتصاد، به مسائل حکومت کار ندارد؛ نه، بخش عمده‌ قرآن راجع به همین مسائل اجتماعی زندگی است.» (همان)

اشراقات قرآنی همیشگی است و متناوب یا نامنظم نیست. هدایت گری قرآن مستمراً برقرار است. زیرا انسان و جوامع بشری همواره به هدایت نیاز دارد. ولی فقیه برای این معنا از نیازمندی به وجود خورشید تشبیه کرده است. خورشید در نظمی دقیق و غیر قابل تغییر همواره بالای سر ما است و نور می دهد. لحظه ای نیست که خورشید در نور افشانی خسّت کند و مخلوقات خاکی را از نور خود محروم کند. نور افشانی قرآنی کریم نیز همینطور است: «این آیات شریفه‌ قرآن هم مثل خورشید بالای سر ما هستند و دائم هستند؛ این جور نیست که یک روزی باشند، یک روزی نباشند» (همان).

۴. میدان هدایت‌گری قرآن کریم

نتیجه گیری مقام معظم رهبری از چند مقدمه و توضیح یاد شده درباره شأن هدایت گری قرآن کریم آن است که میدان قرآن بسیار وسیع تر است از آنچه ما تصور می کنیم. تصور ما این است حوزه های اجتماعی و سیاسی، معرکه حضور قرآن نیست. زیرا این حوزه ها بسیار چالش برانگیز است و اگر دین در این حوزه ها ورود کند، آسیب می بیند و دینداری به چالش کشیده می شود. از این رو، گمان می کنیم قرآن کریم از هدایت گری در حوزه های چالش برانگیز، دامن بر چیده است و این عرصه ها را به خود انسان واگذار کرده است. در حالی که حقیقت امر، این چنین نیست و هدایت گری قرآن مجید در حوزه های پر چالش بسیار پر رنگ تر است. زیرا نیاز انسان در این حوزه ها به هدایت گری قرآن بیشتر از سایر حوزه ها است.

اساساً آن کس که در معنای میدان زندگی تامل می کند، در می یابد که این میدان همان میدان قرآن است. انسان فراتر از میدان قرآن کریم زندگی نمی کند: «قرآن خودش را از چالش های سیاسی و اجتماعی به هیچ وجه کنار نمی کشد و از مقابله‌ با طاغوت ها، با مستکبرها، با مُسرِف ها، با ستمگران اجتناب نمی کند؛ همیشه در مقابل اینها ایستاده است، و اگر شما اهل قرآن هستید، قهراً میدان زندگی شما، میدان حضور قرآن است. خب، پس قرآن متکفّل هدایت و دستگیری آحاد بشر در همه‌ بخش ها است؛ در این تردیدی نیست» (همان).

در واقع، آنانی که میدان قرآن کریم را محدود به عرصه های غیرچالشی می دانند، تصور نادرستی از الله دارند. آنان تصور می کنند الله وجودی عافیت اندیش و مصلحت گرا است. او دنبال دردسر و مواجهه با چالش های بشری نیست و از حوزه های پرچالش که حاکمیتش را به زیر سوال می برد، گریزان است و این حوزه ها را به خود انسان ها وا نهاده است در حالی که الله کتاب های آسمانی اینگونه نیست.

۵. تقوا، لازمه‌ استفاده از هدایت قرآن

بنابراین، میدان هدایت گری قرآن کریم فراگیر و وسیع تر از آن چیزی است که انسان فکرش را می کند. لکن مساله اینجاست انسان ها با این قبیل تصورات، خود را از هدایت گری قرآن مجید محروم می سازند. قرآن کریم خود را بر جمیع انسان ها در همه اعصار و امصار عرضه داشته است ولی عده کمی از آن بهره می برند. این امر بخاطر فهم ناپذیر بودن کلام وحی نیست. خداوند سبحان این ملاحظه را دارد که انبیاء را به زبان قوم شان مبعوث کند تا دچار نارسایی در فهم رسالت نشوند: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ (إبراهیم: ۴).

نزول قرآن کریم به  زبان عربی از آن روست که زبان تعقل نه فقط برای عرب زبان ها که برای همگان است: «إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (الزخرف: ۳). پس هیچ نارسایی در ابلاغ رسالت و متن کتاب وحی وجود ندارد. بلکه این انسان ها هستند که خود را از اشراقات هدایت گری قرآن کریم محروم می سازند. انسان با زدن قفل بر قلب خود مانع ورود معارف حقه قرآن می شود. پس، انسان باید محدود سازی را کنار بگذارد و قفل بر قلب خود را باز کند تا نور قرآن به وجودش بتابد. ولی فقیه راه این شکسن قفل دل ها را مستند به معارف قرآن کریم در امر تقوی و پرهیزگاری می داند. تقوا سفارش قرآن کریم است. کتاب وحی بهتر از خود انسان ها می داند سخنش در کدام قلب می نشیند و استقبال می کند. تقوا و پرهیزگاری، قلب انسان را صیقل داده آن را برای پذیرش هدایت قرآنی آماده می سازد: «لکن یک نکته‌ دیگر که در اینجا وجود دارد، این [است] که قرآن در معرض استفاده‌ ما است، امّا اینکه آیا ما استفاده می کنیم یا نه، آیا ما می توانیم استفاده کنیم یا نه، خودش مسئله‌ مهمّی است. بله، قرآن درس را در اختیار ما گذاشته، هدایت را به ما عرضه کرده، امّا ما کِی می توانیم از این هدایت قرآنی استفاده کنیم؟ «هُدًی لِلمُتَّقین» (بقره: ۲) وقتی تقوا وجود داشته باشد. وقتی تقوا وجود داشت، این هدایت به معنای واقعی کلمه و به تمام معنی‌الکلمه در اختیار ما خواهد بود» (همان).