تهران- ایرنا- بهروز غریب‌پور کارگردان تئاتر گفت: وقتی در رباعیات خیام تفکر و تامُّل کنید، می‌بینید که خیام ۴ قرن پیش از پاسکال و نیوتن، به نقاطی از ریاضیات و هندسه رسیده که گویی معاصر آنان بوده است؛ او جهان را فراتر از زمان خود می‌دید و تصویر می‌کرد.

۲۸ اردیبهشت ماه در تقویم روز بزرگداشت حکیم عمر خیام است؛ غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری ملقب به عُمَر خَیّام نیشابوری فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و شاعر رباعی‌سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی است. گرچه جایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش «حجّةالحق» بوده اما آوازهٔ وی مدیون نگارش رباعیاتی است که شهرتی جهانی دارد. با وجود آنکه رباعیات خیام به بیشترِ زبان‌های زنده دنیا برگردان شده، او را در غرب بیشتر بخاطر ترجمهٔ ادوارد فیتزجرالد از رباعیات او به زبان انگلیسی می‌شناسند.

یکی از برجسته‌ترین کارهای وی سروسامان دادن و سرپرستی محاسبات گاه‌شماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک در دورهٔ پادشاهی ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری)، محسوب می‌شود؛ محاسبات منسوب به خیام در این زمینه، هنوز معتبر است و دقتی به مراتب بالاتر از گاه‌شماری میلادی دارد.

بهروز غریب‌پور یکی از معدود کسانی است که رباعیات و زندگی خیام را دستمایۀ یکی از اپراهای عروسکی خویش قرار داد و در نمایشی با همین عنوان به این شخصیت تاریخی و ادبی ایرانی پرداخته است.

آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگوی خبرنگار فرهنگی ایرنا با این کارگردان تئاتر به بهانه سالروز بزرگداشت خیام است.

ایرنا: خیام یکی از چهره‌هایی است که شما در ۵گانه اصلی اپرای عروسکی خود (همراه با مولوی، سعدی، حافظ و فردوسی) به او پرداختید و این موضوع نشان از جایگاه بالای خیام در نظر شخص شما دارد. علت این پرداخت چه بوده است؟

تمامی قلل شعری ما که من افتخار نوشتن اپراهایی درباره آنان را نوشته ام انسان هایی تکرارنشدنی‌ هستند؛ معتقدم که آنها سرمایه های ما هستند آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته اند.

در بوروشور اپرای خیام و در مصاحبه هایم به کرات گفته ام که تصاویر شبه مینیاتوری که از خیام یا سعدی یا حافظ ترسیم شده حقیقتا هولناک است یعنی دقیقا نقاش یا تصویرگری که این کارها را انجام داده، خواسته یا ناخواسته در ترور شخصیت این افراد تلاش کرده است؛ وقتی خیام را در این نقاشی ها و کتاب هایی که به چاپ رسیده است نگاه می کنید، مردی است که صراحی در دست و در کنار یک زن را گرفته است و انسانی که زبان نداند و خیام را نشناسد تصور می کند که با یک فرد لاابالی روبروست.

این موضوع دریغ آمیز است وقتی شما در رباعیات خیام غور می کنید و می بینید که خیام ۴ قرن پیش از پاسکال و نیوتن، به نقاطی از ریاضیات و هندسه رسیده است که گویی معاصر آنان بوده است و چنین فردی با این همه دانش و کسی که تقویم جلالی را با تعدادی از همکارانش مدیریت می کند، این گونه ترسیم می شود؛ امروز ثابت شده است که تقویم جلالی در دوهزار سال چند دقیقه یا چند ثانیه اختلاف دارد یعنی تاریخ دقیق و روز و ماه و تمامی اینها چندثانیه یا چند دقیقه اختلاف دارد.

وقتی می بینید که این دقت در محاسبات در قرن ۱۱ میلادی یا ۴۳۹ هجری قمری انجام شده است آن زمان متوجه می شوید که تا چه اندازه دردناک است که چنین خیامی را به فردی لاابالی و بی ریشه مبدل کرده باشیم که کرده اند.

بنابراین من وظیفه خودم می دانستم که در مورد این بزرگان گامی بردارم که در عین حال که اپرای ملی را غنی تر کنم با اشعار و زندگی این بزرگان در معرفی شخصیت حقیقی آنان هم گامی برداشته باشم. به همین دلیل است که اپرای خیام را با این رباعی آغاز می کنم که

اجرام که ساکنان این ایوانند

اسباب تدبر خردمندانند

هان تا سررشتۀ خرد گم نکنی

کانان که مدبرند، سرگردانند

 بله خیام از می و باده هم سخن گفته است که این موضوع هم دلیل داشته و من اینها را در اپرا به نمایش گذاشتم که چرا خیام به آنان پرداخته است.

در نتیجه هدف من از پرداختن به خیام، شخصیت چندبعدی و چندساحتی او بود تا هم اپرای ملی را غنی و هم شخصیت حقیقی خیام را معرفی کنم و هم به مخاطب و نسل امروز بگویم که باید با دید دیگری خیام را نگاه کرد. تصورم این است که در طول اجرایی که ما داشتیم و سی دی و دی وی دی هایی که پس از آن به خوبی فروخته می شود گویای این موضوع است که من به اهدافی که تعیین کرده بودم، رسیده ام.

ایرنا: علاقه شخصی شما به خیام که وی را در زمرۀ ۵گانه اپرای اصلی شما قرار داد از کجا سرچشمه گرفته است؟

در سنین جوانی یک رباعی خیام برای من تکان دهنده بوده است؛

ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز

 از بهر حقیقتی نه از روی مجاز

بازیچه همی کنیم نفع وجود

افتیم به صندوق عدم یک یک باز

من این را ابتدا در نوشته های صادق هدایت راجع به خیام خواندم و بعد در اثر نمایش در ایران بهرام بیضایی خواندم؛ سپس در کتاب بنیاد نمایش در ایران ابوالقاسم جنتی عطایی خواندم و بعد در فتوت‌نامۀ واعظ کاشانی خواندم که او چقدر به نمایش عروسکی با دید وسیع تری نگاه کرده است.  این رباعی نشان دهنده این است که یک انسان ریاضیدان و فیلسوف شاعر و منجم را چنان تکان داده است که او توانسته است نمایش عروسکی را تمثیلی از زندگی و سرنوشت ما بداند؛ بعدها البته رباعی دیگری هست که به خیام نسبت می دهند ولی به نظر می رسد پس از ایشان گفته شده باشد که سروده:

خیام که خیمه های حکمت می‌دوخت
در کوره غم فتاد و ناگاه بسوخت

مقراض اجل طناب عمرش ببرید
دلال عمل به رایگانش بفروخت

بنابراین من این امر را که پس از او یا خود او، خیمه نمایش های عروسکی را خیمه حکمت بدانند، نشانه اوج تلقی یک انسان فرهیخته از نمایش عروسکی می دانم و همیشه دریغ من این بوده است که نمایش عروسکی نه تنها در ایران بلکه در جهان هنر حقیر شده است. تصور می کنند با تغییر صدا یا این که موضوعات بسیار ساده و سطحی را برای کودکان آموزش بدهند، آن را مورد توجه قرار می‌دهند در حالی که نمایش عروسکی همانند هر پدیدۀ دیگری طیف بسیار وسیعی را در برمی گیرد.

در نتیجه من بین خودم و خیام اشتراک تلقی از نمایش عروسکی را داشتم و این من را بیشتر جذب کرد؛ در اپرای خیام، وقتی که صندوق عدم به صورتی هولناک به سمت تماشاگر می‌آید و در صندوق باز می شود، دلقکی که مرگ جابر را دیده است هم به درون این صندوق عدم کشیده می‌شود. به این ترتیب جهان نمایشی که مدنظر وی بوده است را به تصویر کشیدم.

ایرنا: در صحبت هایتان اشاره کردید که اشاره خیام به می و مستی دلایلی داشته است؛ این دلایل چه بوده است؟

اول نکته ای را باید بیان کنم که واقعا مضحک است؛ بسیاری از مفسران و نویسندگان برجسته ما خیام، خواجه نظام الملک و حسن صباح را همسن و سال می دانستند و حتی داستان کاملا جعلی سه یار دبستانی را ساخته اند؛ در حالی که تاریخ ولادت خواجه نظام الملک ۴۰۸ هجری قمری است، خیام متولد ۴۳۹ هجری قمری است و سال ولادت حسن صباح ۴۶۴ هجری قمری است.

بنابراین اینها نمی توانستند که باهم به یک مکتب رفته و به هم گفته باشند که اگر هرکدام از ما در راس امور قرار گرفت، دست آن دیگری را بگیرد. این که بگوییم حسن صباح به دلیل دانش کم مورد توجه خواجه نظام قرار نگرفته بوده درست نیست چرا که حسن صباح هم به ریاضیات و محاسبات مسلط بوده و بر علوم زمان خودش احاطه داشته است.

این دروغی مسلم است اما این سه نفر، سه اندیشه را نمایندگی می کنند؛ خواجه نظام الملک به دلیل این که یک مملکت را اداره می کند تعادلی را برقرار می سازد تا از جانب متشرعین مورد انتقاد قرار نگیرد و بتواند جامعه را درست هدایت کند. یکی از یادگارهای برجسته اش این است که دانشگاه کلمبیا کپی موفق نظامیه خواجه نظام الملک است و تدبیر خواجه نظام الملک فوق العاده بوده است و طبیعی است که با افراطیون در هر سمتی که باشند مخالف بوده است.

حسن صباح با باورهایی که داشته و به عقیده خویش عدالتخواهی می کرده است بسیار تندرو رادیکال بوده و برای این که به مقصود خویش برسد، راهی که در پیش گرفته راه ترور است و طبیعی است که این راه مورد نظر خیام نیست؛ همچنان که مورد نظر و مورد قبول خواجه نظام الملک هم نیست.

خیام به صورت طنز و مطایبه برای برانگیختن متشرعین اشعاری سروده است که این متشرعین را به فکر برانگیزد.

خیام ز بهر گنه این ماتم چیست

وز خوردن غم فایده بیش و کم چیست

آن را که گنه نکرد غفران نبود

غفران ز بهر گنه آمد غم چیست

تصور کنید که در محشر و قیامت دائما گفته می شود که اعمال ما سنجیده شده و محاکمه می شویم و به هر حال باید گواهی بدهند که ما خوب و یا بد بوده ایم و سپس خداوند رحمت خود را شامل حال ما کند و ما کمتر به آتش دوزخ سوزانده شویم. این را ما غفران الهی می دانیم و خیام می گوید اگر تو تمام زندگی ات تصور می کنی که بدون گناه باید باشد پس این را خدا چگونه گفته است؟

بنابراین در این رابطه خیام بی تردید مسئله باده و مستی و همه اینها را قطعا به دلایلی خاص مطرح کرده است و عملا این موضوع به معنی می خوارگی و شب روز دنبال عیش و عشرت بودن نیست؛ او در بسیاری از مواقع از این جهانی که جهان ناپایداری است افسوس می خورد و می گوید:

پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است

گردنده فلک نیز به کاری بوده است

زینهار قدم به خاک آهسته نهیم

کان مردمک چشم‌نگاری بوده است

وقتی کسی با این تصور و دریغ به اطراف خویش نگاه می کند، چگونه می توان او را به لاقیدی متهم ساخت؟ خیام یک ذهن ریاضی بسیار دقیق داشته که دائما در حال جستجو بوده است و من باز در مقدمه بروشور اپرای خیام نوشته ام که تسلط او بر قرآن فوق العاده عجیب بوده است.

به نحوی که در مجلسی خدمت شهاب السلام عبد الرزاق وزیر در مورد یک آیه ای از قرآن اختلاف نظری بوده است و وقتی خیام وارد می شود از او سوال می کنند که نظرش چیست و زمانی که می بینند او چه اشرافی بر قرآن دارد به او می گوید: ما باید خدا را شاکر باشیم که کسی از قُرا جهان تمام این وجوه را بداند و علل آن را ذکر کند دیگر چه رسد به حکیمی چون خیام که دایره کار و تخصص او فلسفه و ریاضیات است. ما باید شاکر این وجود چنین دانشمندانی باشیم.

تصور من این است که آنچه در مورد می خوارگی خیام گفته می شود، اغراق است و اگر به اشعار او دقیق نگاه کنیم این جهان گذران این جهانی که زیبارویان تبدیل به خاک می شوند و عمر ناپایدار دارند همه می توانند خیام را دعوت به از خود بیخودشدن کنند.

ایرنا: بعضا چنین مطرح می شود که خیام در دهه آخر بر دم را غنیمت شمردن تاکید داشته است و این صرف در لحظه زندگی کردن برخی از انتقادات را برانگیخته است؛ نظر شما در این باره چیست؟

در مورد دیوان خیام و رباعیات وی نظرات بسیار متفاوتی وجود دارد؛ اولا در زمان خیام دیوان وی در دسترس نبوده است؛ حتی افسانه ای وجود دارد که وارتا نامی که آجودانِ خیام بوده است با دستور خواجه نظام الملک کشته می شود تا دستنوشته های خیام بدزدند و به الموت ببرند. 

ایرنا: دلیل آن بوده است؟

به دلیل این که حسن صباح راه افراط در تفسیر دین را در پیش گرفته و با تمام حرمتی که برای خیام قائل بوده می خواسته است که خود خیام را نابود نکند و دستنوشته های وی را از بین ببرد. بسیاری از افراد مانند ژوکوفسکی یا پروفسور روزن اختلاف نظر دارند که تعداد رباعیاتی که از خیام به دست آمده است چند مورد است. می گویند ۲۵۰ الی ۳۰۰ و رقم ۸۰۰ هم مطرح می شود؛ حتی در افغانستان یک دیوان رباعیات خیام هست که نزدیک به ۱۰۰۰ رباعی دارد و این تعداد رباعیاتش مشخص نیست و این که بگوییم خیام در اواخر عمر این‌گونه بوده است صحیح نیست.

می توان گفت که هرچه به بلوغ رسیده است این تاکید بیشتر شده و گرنه خیام این شک را دائما در همه سالهای مختلفی که شعر می گفته تکرار کرده است:

چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست

چون هست بهرچه هست نقصان و شکست

انگار که هرچه هست در عالم نیست

پندار که هرچه نیست در عالم هست

چنین شعری اصلا راجع به باده نیست و راجع به این است که این عالم تا چه حد بینهایت است؛ واقعا خدایی که در ذهن خیام هست چنان بزرگ و عظیم است که ما را وارد یک دهلیز بینهایت بزرگ می گرداند که ما این اجرام را می بینیم و در این عالم خلقت غرق می شویم.

امروز معلوم می شود که خیام جهان را چگونه می دیده است؛ اخیرا اعلام شد که قرار است پایگاهی در مریخ بزنند و از یک سیاره ای صحبت کردند که ۳۶ ملیون سال نوری از ما دور است و چرخش آن به دور ما به این صورت است که دقیقا هر ۲۴ ساعت سال نو می شود؛ وقتی یک چنین تصویری را در ذهن داشته باشید نمی توانید بپذیرید یک نفر که چنین تفسیر فوق العاده‌ای از دین و خدا ارائه دهد، آدمی بی‌دینی باشد.

خاکی که به زیر پای هر حیوانی است

کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانی است

هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است

انگشت وزیر یا سر سلطانی است

این شعر هم درباره باده و بی دینی نیست و درکی که ما (یعنی به صورتی که در جامعه وجود دارد) از خیام داریم درکی بسیار ضعیف است؛ من بی دلیل اپرای خیام را ننوشتم و می خواستم به همه نشان دهم و سهم خودم را ادا کنم و بگویم که او بسیار بزرگ است، درک بسیار وسیعی از جهان خلقت دارد. از نظر خیام درک سطحی و قشری افرادی که خدا را این گونه تفسیر می کنند که موجودی است که بر تخت نشسته و تازیانه ای در دست گرفته و شلاق به تن آدمیزاد می زند، تفسیر غلطی است؛ چون ما کسانی که اعتقاد به قرآن دارند معتقدند که خدا علیم و بصیر است اما نه چشم دارد نه گوش و نه صورت و نه سیمای انسانی. یعنی پهناوری دیدگاه و شنوایی او بی حد و حساب است بنابراین از نظر من خیام بایست دوباره دیده شود و امیدوارم این اپرا (خیام) دیده شود.

من در این اپرا رباعی خیام را تصویر کرده ام که در

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

که در آن کوزه ها رژه می روند و بعد وقتی که برمی گردند می بینیم که آدم ها در آن هستند و در واقع عروسک ها در آن قرار گرفته اند تا بگویم که بله خیام این گونه به جهان پهناور اطرافش نگاه می کرده که همه اینها تکرار مرگ و تکرار زندگی و تکرار نابودی و جان گرفتن انسان های جدید است.