این کتاب با ویراستاری افسانه گودرزی در ۱۲۴ صفحه با شمارگان یک هزار نسخه در انتشارات پیام آزادگان به چاپ رسیده است.
این کتاب که به بازگویی خاطرات عبدالمجید رحمانیان از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در فاصله سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷میپردازد، پیشتر از این یکبار در سال ۱۳۸۲ با ۱۱۱ صفحه انتشارات امید آزادگان و یک بار نیز در انتشارات پیام آزادگان با ویراستاری علی زندی در ۱۴۲ صفحه منتشر شده بود.
در مقدمه این کتاب آمده است: «کسی که با اسارت و مسیر پر فراز و نشیب و سختیهای آن آشنا باشد، میداند که برای انسانهایی مومن که خود را در دام بلا انداختند و در گردونه فشارها و مشقتهای گوناگون قرار گرفتند، سلامت روحی و جسمی، به طور طبیعی حاصل نمیشود؛ مگر این که لطف پروردگار عالم، پیوسته آنها را نگهبان باشد و عنایت اهل بیت پیامبر خدا، آتش سوزان محیط بر آنها را، سرد و گلستان سازد.
آنچه را که اسرای ایرانی، در میان امواج خروشان و پر تلاطم بلاها، سرمایه خویش قرار دادند، ایمان به خداوند یکتا و اخلاص در عملکردشان بود.
در یک طرف، دشمن کینهتوز و بیرحم قرار داشت و در طرف دیگر، اسرایی با دستهای خالی، با کمترین امکانات زیستن؛ آن هم در فضایی محصور که امکان ایجاد و رشد بیماریهای جسمی و روانی، بسیار زیاد بود و دشمن با قطع آب، غذا، دارو و ممنوعساختن برنامههای فرهنگی تلاش میکرد تا همه را در حد نفس کشیدن زنده نگه دارد و همه چیز را از آنها بگیرد.»
عبدالمجید رحمانیان نویسنده کتاب در سال ۱۳۴۱ در جهرم متولد شد. وی فروردین سال۱۳۶۰ عازم جبهه شد و ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات بیتالمقدس و در منطقه فکه به اسارت ارتش متجاوز عراق درآمد؛ رحمانیان ۸ سال و ۴ ماه اسارت خود را در اردوگاههای وزارت دفاع عراق، عنبر، موصلهای یک تا چهار، العماره و تکریت گذراند و پس از آزادی، در حوزههای پژوهشی مشغول به فعالیت شد. از این آزاده تاکنون کتابهایی چون آن یار آسمانی،حماسههای ناگفته، مادر با سرفههایش، قصه آزادگان، شهدای غریب، رهاورد غربت، هنرهای نمایشی در اسارت، صنایع دستی در اسارت و در پیشگاه مراد به چاپ رسیده است.
شهرستان جهرم در فاصله ۱۹۳ کیلومتری از جنوب شرق شیراز قرار داد.