نتایج افکارسنجیها در باب میزان مشارکت در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، یکی از داغترین موضوعاتی است که در ایام منتهی به انتخابات از سوی محافل سیاسی و رسانهای داخلی و خارجی دنبال و مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. نظرسنجی از مخاطبان در خبرگزاریها و سایتهای خبری ـ تحلیلی، افکارسنجیهای رسانه ملی، افکارسنجیهای مراکز تخصصی همچون ایسپا و ... هر یک بر اساس بر اساس گزارههایی خاص و نیز بر اساس طیفهای متنوعی از مخاطبان سعی در بررسی میزان مشارکت مردم در انتخابات و نیز سنجش میزان تمایل ایشان به کاندیداهای حاضر در این دوره از انتخابات دارند.
هرچند این افکارسنجیها از روشی واحد تبعیت نمیکنند و در برخی از موارد نیز نتایج کاملاً متناقض را آشکار میسازند، با این حال، به نظر میرسد مسئله مشارکت هنوز به یک اولویت حداکثری در جامعه بدل نشده است. از این رو، بحث در خصوص چرایی این موضوع را میتوان از چند حیث مورد مطالعه قرار داد که در فرصت کوتاه یک یادداشت، تنها به دو عامل که به زعم نگارنده از اهمیت بیشتری در قیاس با دیگر عوامل برخوردار است، اشاره میشود:
نخست، فرایند انتخابات در کشور است. بر اساس قانون فعلی انتخابات، فرایند کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری حتی به صورت غیررسمی و محفلی، تنها چند ماه قبل از آغاز رسمی انتخابات در کشور آغاز میشود و احزاب و جریانهای سیاسی به دلایل مختلف از ورود پیش از موعد به مسئله انتخابات خودداری میکنند. همین امر موجب میشود تا جامعه فرصت کافی برای بررسی برنامههای نامزدهای انتخاباتی را نداشته باشد و فرصت بررسی نخبگانی از میزان عملیاتی بودن و نیز سنجش میزان تطابق و سازواری برنامههای نامزدها با واقعیتهای محیطی و نیز اولویتهای جامعه وجود نداشته باشد.
طبعاً فاصله زمانی کوتاه برای برگزاری انتخابات سرنوشتساز ریاست جمهوری، تمام فرایندهای این انتخابات از بررسی صلاحیتهای کاندیدها از مجامع درون حزبی تا فرایندهای رسمی حاکمیتی، و نیز برانگیختن حساسیت جامعه نسبت به برنامهها و اولویتهای نامزدها، و همچنین نقد و بررسی علمی و بیطرفانه برنامهها از سوی نخبگان را تحتالشعاع خود قرار میدهد که حاصل این وضعیت، حصول نوعی شتابزدگی در تمامی مراحل فوق الذکر است. در این صورت میتوان انتظار داشت در این شرایط عقلانیت سیاسی تحت الشعاع هیجانات سیاسی قرار گیرد و انتخاب جمهور، مسیر گاه واقعبینانهای را طی ننماید؛ مسیری که در صورت وجود وقت کافی برای جریانهای سیاسی و جامعه، میتواند به گونه ای متفاوت رقم بخورد.
به نظر میرسد چنانچه فرایند انتخابات در کشور در بازه زمانی بلندمدتتری نسبت به وضع موجود تمهید گردد، میتوان انتظار داشت جمهور ملت، مسیر واقع بینانهتری را طی نماید و البته دولت مستقر نیز با قرار گرفتن در مسیر نقد دائمی برنامهها و عملکردهای خود مواجه شود و به نوعی موجب تعدیل و اصلاح عملکردها قرار گیرد.
دومین عامل در شکلگیری حساسیت حداکثری نسبت به مسئله انتخابات را میتوان در وضعیت نخبگانی و نیز قابلیتها و شایستگیهای آنان جستجو کرد. به هر نحو مقام ریاست جمهوری بالاترین مقام اجرایی کشور بوده و مدیریت حجم قابل توجهی از منابع کشور در حوزه اختیارات وی قرار میگیرد؛ تعیین وزرا، ریاست بر مجامع بالادستی و سیاستگذار کشور همچون شوراهایعالی انقلاب فرهنگی، امنیت ملی، و ... موجب میشود تا رییس جمهور از قدرت منحصربفرد و فوق العادهای در عرصه مدیریت کشور برخوردار شود. این مسئله این امر را ضروری مینمایاند تا رییس جمهور از قابلیتهای بالای فکری و اجرایی برخوردار بوده و فهم عمیق و واقع بینانهای نیز نسبت به مسائل اساسی کشور و نیز نظام بینالمللی از اقتصاد تا سیاست خارجی و حوزه فرهنگ و محیط زیست و ... داشته باشد. لذا ویژگیهای شخصی رییس جمهور و حتی ویژگیهای روانشناختی او همچون شخصیت تصمیمگیر، تواناییها، تجربیات، ادراکات، ارزشها و آمال او نیز میبایست در انتخاب او مطمح نظر برگزینندگان قرار گیرد.
بر این اساس، ریاست جمهوری فرصت یکتا و بی بدیل برای حرکت در مسیر توسعه و شکوفایی است. عرصه ریاست جمهوری، عرصه تجربه اندوزی و آزمون و خطا نیست؛ بلکه فرصت به کارگیری همه تجربیات زیسته و انباشته شده و عملیاتیسازی دانش مدیریتی و مهارتهای عملی رییسجمهور در حل چالشهای فراروی کشور و تسهیل و تسریع مسیر توسعه کشور است. از این منظر نیز به نظر میرسد نظام سیاسی در وهله نخست و جریانهای سیاسی کشور در وهله بعدی، باید بر تربیت نسلهای آتی مدیران کشور که توانایی حضور در مناصب عالی کشوری را دارند تمرکز کند و صرفاً افق کوتاهمدت را در صدر اولویتهای سیاسی خود قرار ندهند.
با این اوصاف به نظر میرسد برای برگزاری یک انتخابات با شکوه و پررونق، نیازمند تربیت و ورود مدیرانی با ویژگیهای حل مسئله در عرصه انتخابات هستیم؛ مدیرانی که فهم شایسته و نگرشی واقعبینانه از مسائل و مشکلات کشور و نظام بینالملل، و نیز راهکارهای منطقی و عملیاتی برای غلبه بر موانع پیشرو داشته باشند؛ طبعاً این دسته از مدیران نیازمند طی معقول مراحل مدیریتی از سطوح خرد تا کلان کشوری هستند تا به تجربه زیسته در امر حکمرانی در سطح ملی و بینالمللی نائل آیند.
استادیار گروه اندیشه سیاسی در اسلام پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی