تهران - ایرنا - شهید چمران، مبارزی موحد از مکتب اسلام که نگاه بلند و بصیرت عمیقش، او را محدود به زمان و مکان نکرد و زندگی مرفه غرب و لذت منصب دانشمندی وی را از مسیر حق باز نداشت.

به گزارش  روز دوشنبه خبرنگار حوزه ایثار و شهادت ایرنا ، شهید مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در خیابان پانزده خرداد تهران، بازار آهنگرها، محله سرپولک به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، گذراند و دوران متوسطه را در دبیرستان های دارالفنون و البرز طی کرد.

مصطفی  در سال ۱۳۳۲ با رتبه ۱۵ در رشته الکترومکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در تمام دوران تحصیل جزو شاگردان ممتاز بود. سپس با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه تگزاس ای اند ام آمریکا رفت و درجه کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی برق کسب کرد.

وی برای اخذ درجه دکتری در رشته پلاسمافیزیک به دانشگاه برکلی ایالت کالیفرنیا رفت و در آنجا نیز درخشید به گونه‌ای که پایان‌نامه او مرجع ۲ مقاله علمی در زمینه پلاسمافیزیک شد. وی در دهه ۶۰ در آزمایشگاه‌های بل و همچنین آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا استخدام شد.

چمران مسلط به زبان های زنده دنیا 

شهید چمران در کنار زبان فارسی به زبان‌های عربی، ترکی، فرانسوی، انگلیسی و آلمانی مسلط بود و در کنار دانش، به هنر نیز توجه داشت.

در هر جبهه  حقی که حضور او لازم بود، حاضر می شد. از لبنان گرفته تا غرب و جنوب ایران. زیبایی های دنیا او را مقهور نکرد. شخصیتی که تضاد بین سنت و مدرنیته را در نگاه دینی و رفتار عالمانه جمع کرد و بین علوم مدرن و سنت بر کرانه ی ایمان ایستاد، چرا که مردان خدا در قالب های دنیایی نمی مانند و چنان ظرفیت پیدا می کنند که تجلی تمام آیات الهی شوند.

همرزم  امام موسی صدر 

شهید چمران در لبنان، در کنار امام موسی صدر، به فعالیت‌های فرهنگی و چریکی می‌پردازد. او به مدت هشت سال مدیریت مدرسه صنعتی جبل عامل را به عهده می‌گیرد. تأسیس پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی در لبنان، از دیگر اهداف شهید چمران بود.

او از سال ۱۹۷۱ میلادی به جنوب لبنان می‌آید و کلاس‌هایی برای درس‌های ایدئولوژیک اسلامی به سبک انجمن‌های اسلامی دانشجویان راه اندازی می‌کند.

 عزیمت شهید چمران از لبنان  به ایران 

با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، شهید چمران در ۳۰ بهمن ماه همین سال همراه با یک گروه ۹۲ نفره از لبنان به ایران می‌آید و به توصیه امام خمینی (ره) تربیت نخستین گروه از پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده می‌گیرد.

وی در ناآرامی‌های کردستان برای مقابله با جدایی طلبانی که با دولت مرکزی می‌جنگیدند، همراه با شهید ولی‌الله فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، به آن منطقه رفت. در درگیری‌های مریوان از طرف دولت موقت به مأموریت رفت و مدت ۱۰ روز در آن جا ماند و پس از برگزاری جلسات متعدد برای بازگشت امنیت به منطقه و حاکمیت دولت مرکزی با بزرگان شهر به توافق رسید.

اوج شهرت چمران در واقعه خونین پاوه بود. وی پس از حوادث کردستان از طرف امام خمینی (ره) به سمت وزارت دفاع منصوب شد و از ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ مشاور شورای عالی وزارت دفاع شد و در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز نمایندگی مردم تهران را بر عهده گرفت.

دفاع مقدس ،چمران را به آرزوی خود رساند 

با آغاز جنگ ایران و عراق به جبهه جنگ عزیمت کرد و ستاد جنگ‌های نامنظم را بنیان نهاد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگ‌های نامنظم یکی از برنامه‌هایی بود که به کمک آن، جاده‌های نظامی به ‌سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ‌های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یک متر در مدتی حدود یک ماه، آب کارون را به طرف تانک‌های عراقی روانه ساخت، به‌طوری‌که آن‌ها مجبور شدند چند کیلومتر عقب‌نشینی کنند و سدی بزرگ مقابل خود بسازند.

پس از یأس عراقی ها از تسخیر اهواز، ارتش این کشور برای دومین بار به سوسنگرد حمله کرد و سه روز تانک‌های عراقی شهر را محاصره کردند و روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند.

چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان در آن شهر سخت برآشفته بود، برای نخستین بار دست به یک حمله خطرناک و نابرابر زد و با ساماندهی نیروهای مردمی، سپاه و ارتش با نظمی نو و شیوه‌ای جدید از جانب جاده اهواز - سوسنگرد به دشمن یورش برد.

در این نبرد با هدف منحرف کردن دشمن از آسیب رسانی به دیگر رزمندگان، به همراه دو نفر از همراهانش به درگیری با چند تانک و نفربر پرداخت که ماحصل آن فرار نیروهای عراقی از صحنه نبرد بود. در حالی که شهید چمران از ناحیه ران مجروح شده بود، خود را به بیمارستانی در سوسنگرد رساند. اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند و به مقر ستاد جنگ‌های نامنظم رفت.

شهادت در دهلاویه سوسنگرد 

شهید چمران در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ که برای معرفی و توجیه فرمانده جدید محور به منطقه جنگی دهلاویه رفته بود، در خط مقدم نبرد، بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ دشمن زخمی شد و کمک‌های اوّلیه در بیمارستان سوسنگرد روی وی انجام گرفت و با آمبولانس به اهواز منتقل شد ولی پیکر بی‌جان او به اهواز رسید و در همین تاریخ به شهادت رسید.

مردان خدا که پا در رکاب الله گذاشتند 

مسیر توحید یک مسیر است، مسیری که با "لا اله الا الله" آغاز می شود و تا مقام عبودیت پیش می رود. مردان خدایی که پا در این مسیر می نهند از بُعد مکان خارج اند. زمان برایشان محدودیت ایجاد نمی کند. در آفاق و انفس سیر می کنند و رسم بندگی را مشق می کنند. این چنین، مردان خدا از گزند فراموشی در تاریخ رها شده و همیشه ماندگارند.

 ‌دست نوشته های او، رمز ماندگاری 

اکنون که سال هاست فقدان وجود شخصیت والای وی را با حسرت تحمل می کنیم، هر چند گاهی با نظر بر دست نوشته های او، رمز ماندگاری اش را بیشتر حس می کنیم :

"خدایا! وجودم اشک شده، همه وجودم از اشک می‌جوشد، می‌لرزد، می‌سوزد و خاکستر می‌شود. اشک شده ام و دیگر هیچ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد. "

روح لطیف و باطن روشن مجاهد دانشمند را می توان در واژه واژه ی نوشته هایش جست و جو کرد. همچون استادی که قلم برای شاگرد می چرخاند، او هنوز هم به ما می آموزد چگونه باید در این راه استوار ماند :

"درد دل آدمی را بیدار می‌کند، روح را صفا می‌دهد، غرور و خودخواهی را نابود می‌کند. نخوت و فراموشی را از بین می‌برد، انسان را متوجه وجود خود می‌کند. انسان گاهگاهی خود را فراموش می‌کند، فراموش می‌کند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است، فراموش می‌کند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی پاید، فراموش می‌کند که جسم مادی او نمی تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می‌کند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود، به پیش می‌تازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمی شود. اما درد آدمی را به خود می‌آورد، حقیقت وجود او را به آدمی می‌فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می‌کند و دست از غرور کبریایی برمی‌دارد، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می‌فهمد و آن را توجه نمی کند. "

در سالگرد شهادت این مرد بزرگ، باز عهد پیمان می بندیم که راه شهیدان حق را ادامه دهیم و تا رساندن انقلاب عزیز اسلامی به سر منزل مقصود که همانا زمینه سازی فرج مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفدا است، از پا ننشینیم. پس بساط باطل را برمی چینیم و زمینه ساز ظهور حق می شویم.

جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً

روحش شاد و یادش گرامی باد 

رضا رضایی مجد