تهران- ایرنا- ابوعلی سینا از جمله برجسته‌ترین دانشمندان و طبیبان در سراسر جهان به شمار می‌رفت که نظریه‌های جامع و کاملی در فلسفه، الهیات و ادبیات ارایه داد. بدون تردید می‌توان‌ او را بزرگترین‌ حکیم مکتب‌ مشایی شمرد و در نوشته‌های وی معنی طبیعت و اصول جهان‌شناسی را با بسط و دقت خاصی مشاهده‌ کرد.

در دنیایی که امروز زندگی می کنیم یکی از علایم و زنده بودن ملت‌ها، التفات آنها به مفاخر گذشته خویش است و اینک در گستره زمین کمتر ملتی وجود دارد که بتواند از گذشته خود صرف نظر کند و در تجلیل و تکریم علما، دانشمندان و فضلای برجسته که در سرزمینشان زندگی می کرده‌اند، قصور ورزد زیرا یکی از اسباب تشخص ملت ها، آراء و عقاید و آثار گران‌بهای گذشتگان آنان است که با وجود گذشت روزگار و  زمان و پیشامد انواع حوادث با سختی های فراوان برای آیندگان به یادگار مانده است.

ملت ایران که از لحاظ تاریخ، روزگارِ کهنی را گذرانیده است و باز به شهادت همان تاریخ، تمدن شگرفی را به وجود آورده است در طول سده های متمادی و سال های طولانی، علما و دانشمندان کم نظیری تحویل جامعه بشری داده است که هر کدام از آنان به پیشرفت تمدن اسلامی خدمات گران‌بها و بی مانندی ارایه کرده‌اند، یکی از آن عالمان بی مثال و فضلای کم نظیر، فلیسوف و طبیب مشهور سده چهارم، شیخ الرئیس ابوعلی سیناست که به شهادت محققان آسیایی و اروپایی، افکار و عقاید او سده ها بر شرق و غرب عالم متمدن قدیم حکمرانی می کرده است.

شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا، از مشاهیر و دانشمندان ایرانی سده چهارم قمری میلادی بود که در یکی از روستاهای حومه بخارا چشم به جهان گشود اما بخش زیادی از زندگی خود را در گرگان‌، ری، همدان و اصفهان گذراند و آثار ارزنده‌ای از خود به جای گذاشت. در زمان ابن‌سینا، زبان علمی تمدن اسلامی، زبان عربی بوده و چون در اسلام ملیت و قومیت چندان اهمیت و اعتباری نداشته و مسلمانان همه‌ با هم‌ برابر و برادر بـوده‌اند، از این رو شیخ‌الرئیس ابوعلی‌ سینا بیشتر آثار خود را بـه زبان عربی به رشته تحریر درآورده اما بسیاری از شاهکارهای خود را به زبان فارسی نیز نوشته‌ است‌.(۱)

بوعلی پسر بچه‌ای ۶ ساله بود که بـه بخارا آمد و نزد آموزگاران خواندن و نوشتن را فراگرفت و از همان‌ اوان‌ کودکی آثار تیزهوشی و قدرت حافظه خارق‌العاده‌ای در او آشکار شد. ابن‌ سینا در هشت سالگی به فراگرفتن مقدمات عربی و دانش‌های دینی پرداخـت و در ۱۰ سالگی قرآن‌ کریم‌ را از حفظ داشت و اصول دین و مبادی علم و ادب را که همان‌ علوم‌ مـتداول آن زمان بود، به خوبی می‌دانست‌ و در آن‌ زمان بود که با کمک یک بخارایی علم حساب و نزد مـحمود مساح فنون ریاضی را فراگرفت و نزد اسماعیل زاهد به‌ علم‌ فقه احاطه پیدا کرد. 

او در مکتب ابوعبدالله ناتلی بخشی از منطق‌ و چند شکل از هندسه اقلیدس‌ را آموخت و بقیه را با قوه استنباط و سرعت انتقال‌ خود، به زودی چنان فراگرفت که استادان فن از شنیدن استدلالات او همه خیره و در حیرت‌ می‌شدند. ابوعلی سینا بدون اینکه از علوم‌ دینی دست بکشد، با جد و جهد به علوم عقلی احاطه و بـه علم پزشکی دلبستگی خاصی پیدا کرد و نزد ابومـنصور حسن‌بـن‌نوح القمری به آموختن طب‌ و بررسی‌ کتاب‌های‌ پزشکی‌ پرداخت‌. او در علم‌ پزشکی‌ در اندک زمانی چنان متبحر شد که شهرت او خراسان بزرگ آن روز را فرا گرفت‌ و بسیاری از پزشکان نزد او به فرا گرفتن‌ طب‌ روی‌ آوردند.

بعضی از این داستان‌ها به حقیقت‌ به معجزه شباهت دارنـد. از جمله داستانی کـه در چهار مقاله عروضی سمرقندی و در دفتر نخست مثنوی بازتاب زیبایی پیدا کرده است.  ابوعلی سینا در روانپزشکی نیز زبردست بود. باری آوازه شهرت ابوعلی سینا در سنین‌ جوانی‌ به چنان اوجـی رسید که وقتی همه پزشکان معالج نوح بن منصور سامانی فرمانفرمای خراسان از مـعالجه او عاجز شدند و در معالجه او فرو ماندند، ابوعلی را به بالین‌ او طلبیدند و نوح بر اثر معالجات ابن‌ سینا بهبود یافت ‌و بدین ترتیب نزد آن شهریار قرب و منزلت خاصی پیدا کرد. این کامیابی نقطه عطفی در زندگانی او شد، زیرا علاوه بر شهرت‌، به‌ او امکان داد که به کتابخانه نوح بن‌ منصور راه یابد و از آن گنجینه بزرگ علم و ادب بهره‌ها برگیرد.

خود او می‌گوید: «سرایی دیدم دارای حجره‌های بسیار و در هر اطاق‌ صندوق‌ها پر از کتاب که به یک رشته از علوم‌ اختصاص داشـت، بعضی به ادبیات، بعضی به فقه و پاره‌ای به پزشکی و هم‌چنین دانش‌های دیگر، چه متداول و غیر متداول‌. من‌ کتاب‌هایی‌ در آنجا دیدم و خواندم که پیش از آن ندیده بودم. من‌ آن‌ کتاب‌ها را خواندم و فراگرفتم و چون بـه ۱۸ سالگی رسیدم، از همه این دانش‌ها بی‌نیاز و چنان‌ که‌ باید برخوردار شده بودم و از آن پس دیگر چیزی بر من گشوده نشد. منتهی‌ دانسته‌هایم‌ پخته‌تر شد.»(۲)

ابوعلی سینا از ۲۱ سالگی دست به نگارش کتاب و تألیفات‌ خود زد. او آثار بسیاری مانند قانون، شفا، اشارات، نجات و دانشنامه‌ علایی‌ را که‌ از زمان خود شیخ معروف و متداول بوده و در مدارس تدریس می‌شده است به یادگار گذاشت. وی کتاب‌های‌ متعدد دیگری هم مانند کتاب الاحیوان والانبات و لسان‌العرب دارد. تألیف‌های ابن سینا به قولی بیشتر از ۱۰۰‌ جلد است و رساله‌هایی هم دارد که باید به آنها افزود اما به طوری‌ که‌ سعید نفیسی محقق‌ بزرگ معاصر، در پژوهش‌های خود درباره ابوعلی سینا بیان می کند، ۱۶۰‌ اثر در کتابخانه‌های جهان بـه نام وی ثبت شده است.

شیخ‌الرئیس ابوعلی‌ سینا از معلومات سرشار و افکار گوهربار خود شاهکارهای گران بهای علمی، فلسفی، پزشکی و ادبی جاویدان و درخشانی در زبان‌های‌ فارسی‌ و تازی به یادگار گذاشته و نام وی در شمار ابن رشد یک مرد بزرگ‌ دیگر اسلام آمده و با مکتب فلسفی و طب‌ خود نفوذ زیادی در فرهنگ و تمدن اروپا داشته است‌ و او همان مقام را دارد که ارسطو و بقراط در سده های قدیمه و در ایران همان‌ پایه‌ را داراست که جالینوس در یونان‌ دارد.(۳)

ابن‌ سـینا و فلسفه او

ابن سینا از دوران کودکی به افکار فلسفی مابعدالطبیعه، علم الهی‌ یا فلسفه، شوق و ذوق شدید یافته‌ و بـرای‌ فـهم‌ فـلسفه ارسطو یا حکمت‌ مشایی این متفکر بزرگ‌ جهان‌ می‌سوخت، اما از خواندن کتاب ارسطو چیزی دستگیرش نمی‌شد و موضوعات پیچیده فلسفی ارسطو برای‌ او هم‌چنان مبهم مانده بود. او خودش‌ گفته‌ ۴۰ بار کتاب‌ مابعدالطبیعه‌ ارسطو را خواندم، به‌ قسمی که همه عبارات آن را در حفظ داشتم و چیزی نمانده بود که نـاامید بشوم‌ و از آن دست بکشم. برحسب اتفاق کتابی‌ از ابونصر فارابی‌ به‌ دستش می‌افتد و با مراجعه‌ و مرور آن درهای آن علم بر رویش گشاده می‌شود و در فلسفه مشربی برای خود اختیار کرد که‌ خیلی‌ نزدیک بـه فـلسفه مشایی ارسطو است.(۴)

ابوعلی سینا دلبستگی خاصی نسبت به فلسفه افلاطونی پیدا کرد و اندیشه‌های فـلسفی‌ خود را بر مبنای علیت‌ وجود یا هستی و حرکت مـاده و صورت که با فلسفه مثل افلاطونی فرق بسیار داشت، بنا نهاد. افلاطون همه چیز را وهم و خیال و تصورات ذهنی می‌پندارد، لیـکن فـلسفه مشایی که پایه تفکرات‌ فلسفی‌ ابن سینا قرار گرفته، دارای حقیقتی اسـت عینی، مانند: اشیاء، نباتات، گـل‌ها، رنـگ‌ها یا نور و حرارت خورشید که همه نشان‌دهنده وحدت عالم طبیعت است.

ابن سینا را بدون تردید می‌توان‌ بزرگترین‌ حکیم مکتب‌ مـشایی شـمرد و در نوشته‌های او معنی طبیعت و اصول جهان‌شناسی این مکتب را با بسط و دقت خاصی مشاهده‌ کرد. او در بعضی از رسائل خود تمثیلات عرفانی مانند حی بن‌ یقظان‌ و رسـالة‌الطیر و سـلامان وابسال و سرگذشت یوسف، مراتب عام طبیعت را بـه نحوی بیان کرده که به مشرب حکمای ‌اشـراقی‌ یعنی افلاطونی نو که واضع آن پلوتین است، بسیار نزدیک است و می‌توان این‌ نوع‌ از نوشته‌های او را یـکی از مآخذ و منابع افکار و عقاید اشراقیون شمرد و هدف نهایی او در کشف وحدت یا پیوستگی جمیع کائنات و تمامی مراتب وجود است.

او بر این باور بود که هر دانشی که در ترازوی عقل انسان سنجیده نشده باشد، نفع‌ناپذیر نبوده و بدین سبب دانش راستین نمی‌تواند بود. مهمتر از همه افکار بشردوستانه ابـن‌ سینا است که در انسان میل به زیبایی و صفا می‌دید و عشق را نیروی محرکه جوامع بشری می‌شمرد. ابن سینا را می‌توان تا حد زیادی یک فیلسوف مادی‌گرا یا ماتریالیست دانست‌. او معتقد بود که انسان ترکیبی از ماده‌ است‌، اما این ماده از طریق نیروی زندگی که از خواص بدن به وجود می‌آید، زنده می‌ماند. او روح را جزیی جدا نشدنی‌ از بدن می‌دانست، اما نباید از یاد برد که‌ او مبدایی را به نام عقل کل که همه ذات باری تعالی است، می‌شناسد. باری او طبیب و حکیمی است که ذهن شرار افکن او در همه علوم عقلی و نقلی و در تمام‌ شئون‌ طب، اثری جاودان گذاشته است.(۵)

ابن سینا و اسلام

ابن سینا به‌ اصول‌ اسلام سخت پای بند بود و حتی در حل معضلات و مشکلات فلسفی و علمی به مسجد می‌رفت و از درگاه‌ پروردگار عالم کمک می‌خواست. ابن‌ سینا مانند عالم معاصر خود، ابوریحان بیرونی، راجع به مذاهب سنی و شیعه اظهار نظر نکرده‌ و به‌ وضوح‌ از تمایلات خود به یک گروه سخن به میان نیاورده است، لیکن از یکی‌ دو مورد در پایان الهیات و شفاء برمی‌آید که او به وجود امام ‌معتقد بوده‌ و در برخی‌ مسائل مانند فلسفه سیاسی، از نظریات شیعه بهره‌مند شده و از آن پیروی کرده اسـت‌.

ابن‌ سـینا کوشیده است که با وجود تمام احترامی که به فلسفه یونانی قائل‌ بود، افکار فلسفی خود را با اصول وحی اسلامی مطابقت دهد و سعی داشت تا فلسفه یونانی را با حکمت‌ ایمانی تلفیق دهد. بر اثر کوشش در نیل به این هدف بود که‌ فلسفه‌ ابن سینا کامل ترین بیان فلسفه مشایی در اسلام به شمار می‌آید.

ابوعلی‌ سینا و اروپا

جرج سارتون، مؤلف مشهور تاریخ‌ علم‌ در جلد نخست کتاب خود می‌نویسد: ابوعلی سینا مشهورترین‌ دانشمند جهان اسلام است. او در قله علم قوام جهان در هر جا و هر مکانی قرار گرفته است. او علم‌ یونانی را با حکمت‌ و معرفت شرقی تلفیق کرده است. نخستین‌ بار که قسمتی از تألیفات ابن سینا که کتاب قانون را هم در بر می‌گرفت به لاتین ترجمه شده، توسط‌ ژرار در اسپاین‌ در ۱۱۷۰ میلادی بود. بعدها در دانشگاه پادوا یک کشیش دومینیکن در ۱۲۰۶‌ میلادی‌ به بررسی فلسفه ابن سینا و ارسطو پرداخت‌ و تألیفات پرارزش گران بهایی‌ به‌ زبان لاتین از خود باقی‌ گذاشت. خیلی از مترجمان دیگر هم‌ بـه ترجمه‌ قانون‌ در قرون وسطی پرداخته‌اند. 

کتاب‌ قانون‌ ابن سینا در قرون وسطی در دانشگاه‌های‌ اروپا به‌ ویژه‌ در ایتالیا و فرانسه تدریس می‌شده و برای دانشجویان طب دانستن مفاد کتاب قانون اجباری بود و در بعضی از دانشگاه‌ها محتوای کتاب قانون را مبنا و اساس علم طب شناخته‌اند، حتی در دوره معاصر، یعنی از ۱۹۰۰ میلادی به این طرف، چندین پزشک بزرگ اروپا رساله‌های دکتری خود را به تحقیق درباره نظرات او تخصیص داده‌اند. بعضی‌ها ابـن سینا را با گالن طبیب‌ معروف‌ یونانی که او هم از ۱۹ سالگی به تحصیل در رشته طب پرداخته و راجع به فلسفه، منطق، ادب و صرف و نحو و غیره تألیفات ارزشمندی دارد، مقایسه کرده و شیخ‌الرئیس را هم‌ سطح‌ او دانسته‌اند.

ابوعلی‌ سینا در دوران زندگی پرماجرا و پر از نشیب و فراز خود، رنج بسیار کـشید و درگیر بی سر و سامانی های بسیاری شده است و چنان که شیوه مردان بزرگ‌ است‌، از سیل حوادث نهراسید و دل‌ قوی داشت و دمی از تفکر و تحقیق و تفحص در علوم مختلفه و انتقال دریافت‌های علمی خود، به وسیله تـألیفات یـا تدریس باز نماند، حتی زمانی که برای نجات خود از دست‌ سلطان‌ محمود غـزنوی، از این شـهر به آن شهر می‌گریخت و در این قریه و در آن قریه پنهان می‌شد.(۶)

همانطوری که گفته شد، ابن سینا خالق آثار بسیاری است که برخی از زمان‌ خود شیخ معروف و مشهور بوده و بعضی دیگر کمتر شهرت یافته یا نامی از آنها به ما رسیده ‌است‌، اما او به همه رشته‌های علمی احاطه داشته و به هر رشته‌ای که وارد می شده، دانش‌ خود را در آن زمینه به درجه اجتهاد می‌رسانده است و سرآمد دیگر دانشمندان عصر خود می‌ شد. او در موسیقی، نجوم و ریاضیات هم متبحر بود. از تألیفات مهم دیگر او می‌توان از قراض الطـبیعه‌، مـبدأ‌ و معاد و داستان حی بن یقظان نام برد. همچنین او اول فردی است که بعد از اسلام، در تعلیم و ترتیب اطفال اظهار نظر کرد. بی جهت نیست که خود او می‌گوید:

از قعر گل سیاه تا اوج زحل/کردم همه مشکلات گیتی را حل

بیرون جستم ز قید هر مکر و حیل/هر بـند گـشاده شد مگر بند اجل

ابوعبید جوزجانی‌، شاگرد بـا وفای او که ۲۵ سال و تا دم مرگ با شیخ‌الرئیس‌ بوده‌، شرح حال این نابغه را به رشته تحریر در آورده که قسمت زیاد آن را خود ابن‌ سینا تقریر کرده است. بنابراین از زندگی پربار او، سند مـعتبری در دست است و اطلاعات ما راجع به ابوعلی سینا بر مبنای قصه و حکایت‌هایی که سینه به سینه‌ می‌رسد، نیست‌.

این رباعی قبل از مرگ، از طبع ظریف‌ او تراوش‌ شده است:

ایکاش بدانمی که من کیستمی/ سرگشته به عالم از پی چیستمی

گر مقبلم‌ آسوده‌ و خوش زیستمی/ ور نه به هزار دیـده بگریستمی

منابع:‌ 

۱.ابن سینا، حسین بن عبدالله، اشارات و تنبیهات، ترجمه و شرح حسن ملکشاهی، تهران:انتشارات سروش، چاپ دوم

۲.عسکری سلیمانی امیری، بررسی تطبیقی بربرهان ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی، فصلنامه علمی تخصصی حکمت اسلامی، سال اول، شماره اول

۳.فکوهی، ناصر، انسان شناسی شهری، تهران: نشر نی

۴.محمدی کیا، طیبه، مفهوم نبی و جایگاه آن درفلسفه سیاسی ابن سینا، فصلنامه علمی پژوهشی علوم سیاسی، شماره ۳۷

۵. مومنی، هادی؛ اکبری نسب، حسین، بررسی رویکردهای زیبایی شناختی در تفکر اسلامی، کنگره بین المللی زبان و ادبیات، دانشگاه فرهنگیان، پردیس شهید مفتح شهرری

۶. هاشم نژاد، حسین، زیبایی شناسی در آثار ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتاهلین، تهران، انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها ، چاپ اول