روزنامه ایران چهارشنبه دوم تیر در یادداشتی به قلم پیرمحمد ملازهی کارشناس مسایل افغانستان، نوشت: حل بحران افغانستان همواره بسیار پیچیده و مبهم بوده است، اما حملات اخیر طالبان به ولسوالیهای این کشور و به دست گرفتن کنترل آنها، بر میزان این ابهامها و پیچیدگیها افزوده است.
افغانستان برای خروج از بحرانی که سالها است در آن به سر میبرد، دو راه حل دارد؛ نخست راه حل سیاسی و دوم راه حل نظامی. راه حل سیاسی باید از مذاکرات دوحه، مسکو و استانبول به دست میآمد. اما اکنون مدتها است که این راه حل به بنبست رسیده است. طوری که طالبان اعلام کردند که حاضر به شرکت در نشست استانبول نیستند. در این بین طالبان احساس میکند که با مذاکرات و توافقی که با امریکا داشته است، توانسته به شناسایی بینالمللی به عنوان یک گروه سیاسی دست پیدا کند و علاوه بر آن در زمینه نظامی و جنگی نیز نسبت به دولت افغانستان برتری قابل توجهی دارد.
این گروه با حملات اخیر خود به ولسوالیها نیز همین برتری را به اثبات رسانده است. طوری که تنها در چند روز اخیر توانسته بر بیش از ۱۰ ولسوالی افغانستان تسلط پیدا کند. قابل توجه آنکه طالبان در حالی توانسته تا این حد در ولسوالیها پیشروی کند که نیروهای دولتی به سادگی از این مناطق عقبنشینی کردند. هرچند نظامیان افغانستان توجیه کردند که این عقبنشینیها تاکتیکی بوده است اما واقعیت این است که توان نظامی طالبان را هم نباید دستکم گرفت. بویژه که در حال حاضر به نظر میرسد اختلافات عمیق و زیادی در درون دولت و حاکمیت افغانستان وجود دارد و حامیان غنی، حامیان عبدالله عبدالله و نیروهای نظامی هر کدام خواهان آن هستند که دیدگاههای خودشان پیاده شود.
وجود این اختلافات را میتوان در صحبتهای اخیر حمدالله محب، مشاور امنیت ملی افغانستان جستوجو کرد. او چند روز قبل اشاره کرد که سقوط ولسوالیهای افغانستان یک «راز امنیتی» است. او در واقع با این عبارات تأکید کرد که این سقوطها حاصل مصالحهها بوده است و در واقع این ولسوالیها به طالبان تحویل داده شده است.
با این حال باید دید طالبان قصد دارد از این برتری نظامی چگونه استفاده کند. آیا قصد دارد با حملات اخیر راه حل سیاسی را دنبال کند و با توسل به پیشرویهایش در مذاکرات با دولت افغانستان خواستار دریافت امتیازات بیشتر شود یا برخلاف آن قصد دارد راه حل سیاسی را به طورکامل رها کرده و به راه حل نظامی روی آورد. اگر این طور باشد، طالبان تصمیم گرفته همان سیاستی را در پیش بگیرد که در دهه ۱۹۸۰ آن را دنبال کرده و با به توافق رسیدن با فرماندهان محلی مناطق مختلف را تصرف کرد تا به کابل برسد.
برخی ناظران نیز معتقدند که طالبان در شرایط فعلی نیز قصد دارد از طریق میدان وردک تلاش کند تا کابل راهم به تصرف خود درآورد، اما شخصاً معتقدم که این اتفاق رخ نمیدهد. زیرا طالبان به خوبی میداند که اگر به زور متوسل شده و کابل را بگیرد، گروههای قومی دیگر مثل تاجیکها، ازبکهاو هزارهها دست به سلاح خواهند برد و مقابل طالبان خواهند ایستاد. رویدادی که میتواند منجر به وقوع جنگ داخلی در افغانستان شود. اما اگر چنین اتفاقی رخ دهد، این جنگ محدود به خود افغانستان نخواهد شد و کشورهای مختلف نسبت به دیدگاهی که دارند، از یکی از گروهها حمایت خواهند کرد و باعث پیچیدهتر شدن کلاف سر درگم افغانستان خواهند شد.
تلاش غنی و عبدالله برای مذاکره با امریکا و همین طور مذاکرات اخیر هند با این کشور نیز به دلیل همین نگرانیها انجام شده است. در شرایط فعلی با توجه به اینکه نبردها به مزار شریف کشیده شده و عطا محمد نور و ژنرال دوستم مسلح شده و هزارهها دست به سلاح بردهاند، اگر راه حلی برای توقف پیشروی طالبان به لحاظ سیاسی یافت نشود، جنگ خونین داخلی در راه خواهد بود که در نهایت منجر به تجزیه افغانستان به دو کشور خراسان در شمال و غرب و پشتونستان در شرق و جنوب خواهد شد.