تهران - ایرنا - مادر شهیدان جنیدی با بیان اینکه خانواده شهدا باید همواره دنباله‌رو آرمان‌های شهدایشان باشند، ‌ گفت: خانواده شهدا نباید دست از تبعیت از ولایت بردارند. ما نیز آماده‌ایم تا جان و آبروی‌مان را در راه دفاع از ولایت فدا کنیم.

به گزارش خبرنگار حوزه ایثار وشهادت ایرنا به نقل از سایت نوید شاهد، ‌ سرکار حاجیه خانم بتول جنیدی مادر شهیدان «نصرالله، محمد، عبدالحمید و رضا جنیدی» درباره یکی از دیدارهایی که مقام معظم رهبری(مدظله العالی) به منزلشان داشتند، اظهار کرد : حضرت آقا به منزل ما تشریف آوردند تا حضور ایشان تسلای دل خانواده جنیدی باشد. آقا نیز، بسیار شهیدان جنیدی را مورد تفقد و لطف قرار دادند و خاطرات آشنایی خانواده ما و زمان شهادت همه فرزندان را یکی یکی یادآوری کردند.

شهیدان جنیدی در خانواده‌ای مجاهد و روحانی متولد می‌شوند

شهیدان جنیدی در خانواده‌ای مجاهد و روحانی متولد می‌شوند. پدر شهدا پس از سال‌ها تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم در سال ۱۳۵۴ به زادگاهش شهرستان پیشوا بازمی‌گردد. ایشان پس از انقلاب به پیشنهاد آیت‌الله محمدی گیلانی و با حکم امام خمینی به امامت جمعه شهرستان رودسر منصوب می‌شود و بعد از رحلت امام هم با حکم مقام معظم رهبری تا پایان عمرش در سال ۱۳۷۷ در این سنگر مقدس خدمت می‌کند.  

نصرالله، نخستین شهید خانواده جنیدی در سال ۱۳۵۹ در جبهه آبادان به شهادت می‌رسد. نصرالله جنیدی عضو ستاد جنگ‌های نامنظم شهید چمران بود. رضا، کوچک‌ترین پسر خانواده، از بسیج رودسر به جبهه غرب اعزام می‌رود و در همان اعزام اول به شهادت می‌رسد.

ضدانقلاب با آگاهی از اینکه او فرزند امام‌جمعه است، بر سر تبادل پیکر او از نیروهای ایرانی طلب پول می‌کند، اما با مخالفت پدر و مادر شهید روبه‌رو می‌شود. محمد، سومین شهید و پسر ارشد خانواده، به عنوان بسیجی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در عملیات خیبر در حالی به شهادت می‌رسد که برادرش عبدالحمید، ناظر شهادتش است و نمی‌تواند پیکر برادرش را به عقب برگرداند. در نهایت، عبدالحمید هم پس از سال‌ها تحمل جراحت‌های جنگ، در سال ۱۳۷۹ به جمع برادران شهیدش می‌پیوندد.

نحوه آشنایی مرحوم حجت‌الاسلام جنیدی ( پدر شهدا) ‌ با رهبر معظم انقلاب

مادر شهیدان درخصوص نحوه آشنایی مرحوم حجت‌الاسلام جنیدی ( پدر شهدا) ‌ با رهبر معظم انقلاب افزود: معمولاً روحانی‌ها وقتی با هم آشنا می‌شوند یا در جلسات درس است یا در جلسات مباحثه و یا فامیل هستند؛ اما مرحوم جنیدی با هیچ‌ یک از این شیوه‌ها با رهبر انقلاب آشنا نشدند؛ بلکه در سال ۶۷ در دوران ریاست جمهوری آقای خامنه‌ای، مرحوم جنیدی امام جمعه رودسر از توابع گیلان بودند که از اهالی گیلان دو اتوبوس را برای دیدار با حضرت آقا راهی تهران کردند؛ چون ما اصالتاً پیشوایی هستیم، دو تا اتوبوس هم از پیشوا برای دیدار با آقای خامنه‌ای آمدند.

مادر شهیدان جنیدی افزود: وقتی خدمت ایشان شرفیاب شدیم، پیش از حضور آقا در میان جمعیت، حاج ‌آقای ما را صدا زدند و به طبقه بالا بردند، وقتی آقا تشریف آورند بلافاصله حاج آقا جنیدی را بوسیدند؛ این صحنه برای ما بسیار عجیب بود؛ چون آقای خامنه‌ای با آقای جنیدی هیچ آشنایی نداشتند. بعد از این دیدار هم اعلام کردند که خانواده حاج آقا جنیدی اجازه دیدار خصوصی با آقا را دارند. اما حکمت آن رفتار حضرت آقا برای ما مشخص نشد.

مادر شهیدان بیان کرد: هر بار که ما با خانواده به دیدار آقا می‌رفتیم، ایشان، حاج آقا را در آغوش می‌گرفتند و از او با عنوان  «جنیدی خودمان»  یاد می‌کردند که حاکی از ارتباط معنوی حضرت آقا با حاج‌ آقا جنیدی بود.

نصرالله سومین فرزند من و نخستین شهید خانواده

جنیدی در خصوص فرزندان شهیدش نیز گفت: نصرالله سومین فرزند من و نخستین شهید خانواده بود که ۲۰ سال داشت و وقتی جنگ آغاز شد خواب و خوراک نداشت؛ وقتی از مدرسه می‌آمد و سفره پهن می‌شد دور سفره می‌گشت و گریه می‌کرد؛ پدرش می‌گفت  «همه می‌رویم شما ناراحت نباش»؛ نصرالله هم با گریه می‌گفت  «آقاجان کجا می‌رویم، دشمن دارد به تهران می‌آید آنوقت ما بنشینیم غذا بخوریم و به فکر خودمان باشیم»؛ بعد از آن فوراً به تهران آمد و دوره جنگ‌های چریکی را دید و در گروه شهید چمران بود که در کنار کرخه به شهادت رسید. پیکر نصرااله را ۵۵ روز بعد از شهادتش به خانه آوردند.

شهید دوم خانواده، آخرین پسرم رضا بود

وی بیان داشت: شهید دوم خانواده، آخرین پسرم رضا بود که در سپاه پذیرفته شد و ۴۰ روز در منجیل آموزش دید؛ گفتم مادر، پدر و برادرهایت در جنوب هستند شما هم سعی کن به جنوب بروی؛ گفت «نمی‌خواهم به هتل بروم بلکه می‌خواهم بجنگم»؛ به همین دلیل به غرب رفت و در پاک سازی روستاهای مریوان به شهادت رسید. بعد از شهادتش کردهای ضدانقلاب ۲۰ هزار تومان پول خواستند تا پیکر رضا را به ما تحویل دهند؛ من هم به بچه‌های سپاه پیغام دادم که بگویید  «به شما پول بدهم که باز اسلحه جور کنید و عزیزهای دیگرمان را بکشید. بچه من مال شما» که بعد از ۱۳ ماه در سال ۶۳ در مرحله پاکسازی که رزمندگان کُرد مسلمان انجام دادند، پیکر رضا را آوردند در حالی که چند پاره استخوان و بادگیر و پلاکش بیشتر نبود.

محمد هم در آغوش برادرش در جزیره مجنون به شهادت رسید

همسر مرحوم حجت‌الاسلام جنیدی گفت: محمد هم در آغوش برادرش در جزیره مجنون به شهادت رسید که ۱۴ سال پیکرش مفقود بود.

حاج‌عبدالحمید هم در همین منطقه شیمیایی می‌شود

 حاج‌عبدالحمید هم در همین منطقه شیمیایی می‌شود و بعد از شهادت محمد دچار موج‌گرفتگی هم می‌شود و در سال ۸۸ به شهادت می‌رسد.

این مادر شهیدان بزرگوار تصریح کرد :‌ حضرت آقا بعد از شهادت عبدالحمید، وقتی به خانه ما تشریف آوردند، فرمودند: «ایشان اگر مقامش از شهدای دیگر شما بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ چون خودش را مطرح نکرد و به دنبال درمان‌های دیگر نبود» و فرمودند: «من حمید را از ته دل دوست می‌داشتم» که این فرموده ایشان را زیر عکس عبدالحمید نوشتیم.

فرزندانم طاقت ماندن در این دنیا را نداشتند

حاجیه خانم جنیدی  مادر شهیدان در پایان اظهار داشت: «فرزندانم طاقت ماندن در این دنیا را نداشتند و برای دفاع از خاک کشورشان جانشان را فدا کردند و اینک ما باید با صبر و گذشت راه شهدا را ادامه بدهیم.»

کتاب «مگر چشم تو دریاست!»  زندگی شهیدان محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی را از زبان مادر روایت می‌کند.
۱۳۵۲