«اصلاح طلبی نیاز به خون و نگاه تازه دارد.»؛ این جملهای است که «محسن هاشمی» منتخب اول شورای شهر پایتخت در دوره قبلی و از چهرههای اصلاحات در خصوص مهمترین ضرورتهای پیش روی این جریان مطرح ساخته است. البته برخی نگاهی متفاوت به این ضرورتها دارند.
«اصلاحات صندوق محور مرد» این بخشی از توئیت «سعید حجاریان» از نظریهپردازان برجسته اصلاحطلبان بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری است که این روزها مبنای بحث و نظرهایی در فضای سیاسی ایران قرار گرفته است. اینکه اصلاحطلبی، اصول، اهداف و راهبردهای این جریان چیست و مرز سیاستورزیش تا کجاست، به موضوعی پرحاشیه در میان نظرورزان تبدیل شده است.
وقتی حجاریان توئیت می زد که «اصلاحات صندوق محور مُرد. اما قبل از تدفین شکوهمند باید به اتاق تشریح برده شود تا علت مرگ روشن شود. آیا مرگ به علت کهولت سن بوده است یا می توان رد پای قاتل یا قاتلانی را پیدا کرد؟» شاید میدانست این رشته سر درازی خواهد داشت و مباحث مبنایی را در مورد ماهیت و کارکرد اصلاحطلبی ایجاد خواهد کرد. این روزها اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان یه این بحث ورود پیدا کردهاند که میراثداران جریان چپ سیاسی کشور به چه سمت و سویی میروند.
اصولگرایان و قائل شدن به صف بندی میان اصلاحطلبان
اصولگرایان، با تاکید بر جمله نخست توئیت حجاریان مبنی بر اینکه اصلاحات صندوقمحور مرد، مدعی خروج بخشی از اصلاحطلبان از دایره نظام شدهاند. یادداشت روز شنبه پنجم تیر «عبدالله گنجی» مدیر مسئول «جوان» در روزنامهاش، چنین ایدهای را در متن و بطن خود پرورش میدهد.
گنجی در یادداشتی با انتقاد از اصلاحطلبانی که در انتخابات شرکت نکردند، نوشت: به نظر میرسد بخشی از اصلاحطلبان با ماهیت حقیقی و حتی حقوقی جمهوری اسلامی به خط پایان رسیدهاند؛ نه راهی برای گفتگو در درون حاکمیت باقی گذاشتهاند و نه درصدد اصلاح ذهنیت حاکمیت هستند و نه حاضرند طرفداران نظام «فرادینی» را به حاشیه برانند و نه میتوانند از پوستین روشنفکری و پرستیژخواهی اجتماعی خارج شوند.
گنجی به اصلاحطلبان راه حل هم ارایه میدهد و مینویسد: راه چاره، احیای چپ با محوریت اصول انقلاب اسلامی است. پاسخ امام به درخواست بنیانگذاردن چپ در زمستان ۱۳۶۶ و نامه امام به محمدعلی انصاری میتواند مبنای بازگشت باشد. میتوان بر سر اصول توافق کرد و میدان فروع و سلایق را به رسمیت شناخت. اصلاحطلبان نمیتوانند به این تعبیر سروش عمل کنند که در اصول هم میشود اجتهاد کرد (ابطالپذیری)
گنجی با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی به عنوان نظامی نوپا و بیتجربه حتماً دارای اشتباه و اشکال است، تاکید کرد: درباره همه اشکالات میتوان صحبت کرد، اما همانگونه که در بیانیه گام دوم آمده، در اصل حرکت انقلاب «تجدیدپذیری» رخ نخواهد داد و از قضا نیروهای فکری اصلاحات در همین نقطه ایستادهاند و حال شورای نگهبان باید چه کند؟
اصولگرایان گویا پس از انتخابات اخیر به انشقاقی درونجریانی میان طیفهای مختلف اصلاحطلبان قائلند و توصیه میکنند که اصلاحطلبان هرچه زودترموضع خود را نسبت به مساله انتخابات و نظام مشخص کنند. گنجی به صراحت در یادداشت خود نوشت: به نظر میرسد چپهایی که میخواستند چپ بمانند بین نظام و تجدیدنظرطلبان گرفتار شدند و به حاشیه رفتند. امثال مرحوم محتشمیپور، سید هادی خامنهای و برخی روحانیون چپ باید بر محوریت چپ برگردند.
اصلاحطلبان دوپاره شدهاند؟
پس از آنکه «جبهه اصلاحات ایران» به عنوان سازوکار هماهنگی اصلاحطلبان متشکل از بیش از۳۰ حزب و ۱۵ شخصیت حقوقی اعلام کرد که از هیچ نامزدی در انتخابات اخیر حمایت نمیکند و به احزاب زیرمجموعه خود این آزادی عمل را داد که به تشخیص خود در انتخابات عمل کنند، پراکندگی راهبردی اصلاحطلبان رقم خورد. بخشی از اصلاحطلبان با حمایت از عبدالناصر همتی و دعوت به مشارکت، پای صندوق رای رفتند و بخشی دیگر سکوت پیشه کردند. آرای کم همتی، البته در ادامه مبنایی برای خودانتقادی اصلاحطلبان شد.
خود اصلاحطلبان هم به ایده «مرگ اصلاحات صندوقمحور» انتقاد دارند. مصاحبه اخیر «حسین مرعشی» سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی گویای این واقعیت است.
مرعشی در مصاحبه خود تصریح کرد: اصلاح طلبی منهای انتخابات که راهبردی نمیتواند داشته باشد و راهبرد اصلاح طلبان باید همیشه انتخابات باشد و راهی غیر از این ندارد و اگر بخواهد از این خارج شود و به اعتراضات اجتماعی کف خیابان چشم بدوزد که دیگر اصلاح طلبی نیست و معنی و مفهوم دیگری دارد.پس راه ما به جای اعتراضات مردمی، راه میانه و کم هزینه یعنی انتخابات است.
سخنگوی کارگزاران با دفاع از حمایت این تشکل از همتی در انتخابات گفت: اصلاح طلبان در انتخابات مجلس یازدهم دچار گسست راهبردی شدند. در انتخابات مجلس دهم چون راهبرد جبهه این بود که حتما در انتخابات شرکت کنیم، رفتیم و گشتیم و در بین باقی مانده نامزدهای تایید صلاحیت شده کاندیدا پیدا کردیم. در مجلس یازدهم عینا این فرصت را داشتیم ولی راهبرد غالبمان این شده بود که با اعتراضات مردم همراهی کنیم که چون مردم معترض هستند و ناراضی هستند و در انتخابات شرکت نمی کنند پس ما با مردم همراهی کنیم. اگر ما با مردم همراهی کنیم پس تکلیف سیاست چه می شود؟ ما اینجا خودمان دچار یک اشتباه استراتژیک شدیم و مشارکت در صندوق را همراه با مردم زیر سؤال بردیم.
مرعشی افزود: حتما تصمیم کارگزاران برای شرکت در انتخابات تصمیم حرفه ای و درستی بوده است. شما باید تکلیف را با خودتان روشن کنید. اصلاحات منهای صندوق رای چه مفهومی می تواند داشته باشد؟ اینکه شما بگویید با مردم همراهی کنیم یعنی چه؟ یعنی اگر مردم در انتخابات نیامدند ما به عنوان سیاستمدار نباید مردم را راهنمایی کنیم؟ نابراین بحث روشن است که ما همچنان مدافع اصل مشارکت در انتخابات هستیم و فکر می کنیم اصلاح طلبی منهای صندوق رای هیچ کارکردی نخواهد داشت. برخی از دوستان می گویند اگر شرایط اجتماعی به گونه ای نبود که ما برنده شویم، ما نیستیم. اینکه نمی شود! انتخابات برد و باخت است و قرار نیست که حتما ما ببریم.
مرعشی اظهار داشت: در نظام جمهوری اسلامی نمی شود که شما رئیس جمهور تعیین کنید و بعد رابطه ای با نظام نداشته باشید. روابط با نظام بسیار طبیعی است یعنی همه احزابی که پروانه دارند رفته اند امضا کرده اند که هم قانون اساسی و هم اصل ولایت فقیه را قبول دارند و بدون اینکه اینها را امضا کنند که به آنها پروانه نمی دهند. هیچ حزبی وجود ندارد که پروانه داشته باشد ولی این را امضا نکرده باشد، پس نمیشود چیزی را امضا کنید ولی به چیزی غیر از آن عمل کنید چون نفاق که ندارید. دوم اینکه در هر کاری می خواهید انجام دهید یک اصول حرفه ای دارد، بنابراین شما باید حرفه ای به دنبال سیاست باشید و نمی شود که یک سیاستمدار بگوید من کار حرفه ای و ملی خودم را به خاطر شرایط تغییر می دهم این اصلا معنی ندارد.
به گفته وی، ما در آینده در ائتلافهایی حضور خواهیم داشت که اصل سیاست مشارکت در انتخابات را پذیرفته باشند. ما با هر نوع گروه سیاسی یا سیاستمداری که مردد در استفاده از ابزار صندوق است، نخواهیم بود، سیاست راهبردی ما استفاده از ظرفیتهای صندوق برای اصلاح امور کشور است.
اظهارات مرعشی بخش قابل توجهی از جریان اصلاحطلبی را نمایندگی میکند. در کنار این تفکر، طیفی از اصلاحطلبان هم که در این انتخابات سکوت پیشه کردند بیش از انتقاد به ساختارهای موجود، خود را مورد ارزیابی قرار میدهند و بر این باورند که با بازبینی گفتمانی و تشکیلاتی، جوانگرایی و کادرسازی، گفت وگو با مردم و احیای سرمایه اجتماعی میتوانند پرتوانتر از قبل، حضورخود در ساختار قدرت و اعمال اصلاحات درون سیستم و ادامه مسیر «اصلاحطلبی» را تضمین کنند.