ارومیه- ایرنا- بمباران شیمیایی سردشت در جنوب آذربایجان غربی واقعه ای بود که هم مظلومیت ملت ایران اسلامی را به جهانیان شناساند و هم برگ افتخاری بر پشتیبانی مردم از نظام افزود؛ از آن زمان همه آرزوهای بچه‌های این شهر با گاز شیمیایی درهم آمیخته شد به طوری که هنوز پیشوند شیمیایی را یدک می‌کشد.

به گزارش ایرنا،  صبح هفتم تیرماه سال ۱۳۶۶ شهر سردشت پر از سکوت بود، از نقل و نبات بعثی ها هنوز خبری نبود، مردم روز آرامی داشتند، هنوز خبری از بمب افکن های عراقی نبود؛ همه مشغول زندگی خود بودند، بازاری ها مشغول کسب و کار و زنان در خانه در کنار فرزندان مشغول امور روزانه که ناگهان هواپیماهای بمب افکن عراقی در بالای شهر ظاهر شدند، سرو صدای مردم بلند شد، هواپیماها! هواپیماها! به زیرزمین ها پناه ببرید.

این نجوای مردم بود، بعد از گذشت دقایقی صدایی از انفجار به گوشها نرسید، اوضاع آرام بود مردم بعد از گذشت مدتی از پناهگاه ها خارج شدند؛ از انفجار خبری نبود، تنها دودی سفید رنگ از هواپیماها خارج شده بود.

مردم شاد از اینکه بمباران ندارند، با خوشحالی از پناهگاه هایشان خارج شدند، ولی بوی سیر گندیده آنها را اذیت می کرد در یک لحظه چهره شهر دگرگون شد، تاول ها روی پوست ها خودنمایی کرد، چشم های بسیاری کور و متورم شد و بدن برخی ها سوخته، تنگی نفس امان مردمی را که در معرض بمباران مستقیم بودند را بریده بود.

چهره شهر رنگ خاکستری به خود گرفته بود، مردم سوخته بودند، طراوت و شادابی ها رنگ باخته بود و مردم وحشت زده نمی دانستند چه کار کنند.

پیکر بی جان کودکان، زنان و مردان در گوشه گوشه شهر بر زمین افتاده بود و این یعنی شیمیایی.

برخی درهمان روز دچار ایست قلبی شدند و برخی دیگر در جدال با مرگ در فاصله هفت تا سی روز بعد از انتقال به بیمارستان شهید شدند.

شادی، به یکباره از چهره شهر رخت بربسته بود؛ همه مرگ را به انتظار نشسته بودند، مجامع بین المللی سکوت کرده بودند و لاله های درون سردشت آرام آرام و یکی پس از دیگری پژمرده می شدند.

پیروان دروغین حقوق بشر و دموکراسی تبدیل به حامیان رژیم بعثی متجاوز شده بودند و از حقوق بشر فقط پیکرهای بی جان زنان و مردان و کودکان بی گناه شیمیایی شده برجا مانده بود.

یک سوم سردشتی ها که در بازار مشغول کسب و کار بودند به دلیل برخورد مستقیم بمب خردل در داخل بازار به شهادت رسیدند و شهادت این بیگناهان محکوم به مرگ امروز برگ سیاهی بر کارنامه مدعیان دروغین حقوق بشر است.

هنوز با گذشت سال ها از بمباران شیمیایی آثار رنج و درد در چهره شهر به چشم می خورد، هنوز نفس ها به سختی بالا می آید، هنوز زخم ها سرباز است، هنوز تاول ها جاخوش کرده اند، هنوز طعم تلخ خردل با گوشت و خون مردم این دیار عجین است، هنوز سینه ها داغدار است، هنوز در این مکان مردم مرگ را به انتظار نشسته اند و اگر چه هنوز باب شهادت در این شهر باز است و هنوز غیرت ایرانی در آنها موج می زند.

اما چه کسی جوابگوی این بیرحمی ها در حق مردم سردشت است، چه کسی می تواند چهره این شهر پژمرده را دوباره شاد کند و چه کسی جوابگوی داغ مادران و پدران این شهرداغدار است ؟

مگر این مردم بیگناه چه کرده بودند که تاوان به این سنگینی پرداختند، جرمشان چه بود به جز غیرت، نمی خواستند کشورشان چندپاره شود، دوست داشتند ایرانشان سربلند بماند تنها همین و آیا این جرم بزرگی بود؟

امروز سردشت به رغم گذشت چندین سال هنوز سیمای واقعی خود را پیدا نکرده و آلام و دردها را به راحتی می توان در سیمای مظلوم و درد کشیده آن به وضوح دید.

روایتی از جنس درد

فریده شافعی از قربانیان حمله شیمیایی صدام به سردشت در این باره می گوید: من در سال ۱۳۶۶، در اوج جوانی در جنایت حمله شیمیایی صدام علیه مردم شهر سردشت به همراه عده زیادی از مردم این شهر و سه دخترم مجروح شدم.

وی که نویسنده نامه "سوختگان در تمدن غرب" به آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد است، افزود: در هفتم تیر ۱۳۶۶ همراه کودکانم به خانه خواهرم رفتم؛ شبنم ۷ ساله، شهلا ۳ ساله و ناهید ۲ ساله بودند. چند دقیقه‌ای نگذشته بود که ناگهان صدای غرش هواپیما باعث وحشت ما شد. در آن روز همه مردم ترسیدند و کودکان گریه می‌کردند اما پیش از آن‌که کسی بتواند کاری کند، هواپیماها بمب‌های خود را بر سرمان فرو ریختند. همگی به زیرزمین رفتیم. 

وی اضافه کرد: در زیرزمین مقدار زیادی از گاز جمع شده بود. بعد از استنشاق گاز خردل، کم‌کم من و دخترانم شروع به سرفه کردیم، چشم‌ها و پوست‌مان شروع به سوزش کرد و دیدمان تار شد؛ در آن لحظات تلخ، به دنبال راهی برای کمک یا نجات آن‌ها بودم. با کمی آب، صورت آن‌ها را شستم ولی دیگر دیر شده بود و گاز خردل تاثیر خود را گذاشته بود، هرچند همین کار یعنی آب زدن به چشم‌هایشان معجزه کرد و مانع نابینا شدن‌شان شد.

وی بیان کرد: من هر سال، از چند روز قبل از ۷ تیر تا چند روز بعدش، اشک‌هایم سرازیر می‌شود. من یک مادر ۲۷ ساله بودم با ۳ دختر. هر بار که خاطرات آن روز یادم می‌آید، ۱۰۰ سال پیر می‌شوم. اصلا مگر می‌شود خاطرات آن روز یادم برود؟ از آن وقت تا امروز حتی یک ساعت نبوده که آب خوش از گلوی من و بچه‌هایم پایین برود. از آن روز تا امروز با یک سرماخوردگی کوچک، آن‌قدر عذاب و درد می کشیم که غیرقابل توصیف است. 

این قربانی سلاح شیمیایی اظهار کرد: آن روز بدترین کابوس زندگی ما بود که خط پایانی برای آن اتفاق و عوارضش وجود ندارد. اگر الان مردم به خاطر کرونا چند ماهی است قرنطینه خانگی را تجربه می‌کنند، من و دخترانم از سال ۶۶ در قرنطینه خانگی هستیم. با این حال و از زمانی که کرونا آمده فقط برای شیمی درمانی و مراجعه به پزشک از خانه خارج می‌شوم و بقیه مدت را در خانه هستم. این روزها، تنهای تنها هستم. به خاطر وضعیت چشم‌هایم، حتی نمی‌توانم مطالعه کنم که یکی از علاقه‌مندی‌هایم است.

شافعی گفت: عوارض آن جنایت برای من و دخترانم هر ساله بیشتر و بیشتر می‌شود. الان یکی از چشم‌هایم نابیناست. از ۱۰ سال قبل به واسطه عوارض همین فاجعه بیماری صعب‌العلاجی گرفته‌ام که بر مشکلاتم بسیار افزوده است. 

وی افزود: در سال ۹۰ دادگاه لاهه حق را به ما داد و حتی ضرورت پرداخت غرامت هم تصویب شد اما از این ماجرا دیگر خبری نشد؛ آن وقت یادم هست که قاضی گفت برای ما اثبات شده که حق با شماست و آمریکا و آلمان و کشورهای دیگر در این ماجرا نقش داشته‌اند، اما بعدها کسی پاسخگو نشد.

وفادی و استقامت ملت کُرد مقابل دشمنان ایران، از عوامل اصلی حمله رژیم بعث به سردشت بود

"ریزان حکمت" نویسنده تاریخ شفاهی سردشت نیز در این باره به خبرنگار ایرنا گفت: یکی از بزرگترین و شرم‌آورترین جنایت‌های جنگی تاریخ معاصر، بمباران شیمیایی سردشت بود که متأسفانه در مجامع بین المللی در روزهای اول پس از وقوع، هیچ‌گونه واکنشی صورت نگرفت.

وی اضافه کرد: تاکنون دلیل قطعی و قابل اتکایی برای چرایی انتخاب سردشت جهت بمباران شیمیایی ارائه نشده است اما وفاداری و استقامت ملت کُرد در برابر متجاوزان به سرزمینشان، تضادهای خصومت‌آمیز حزب بعث با این ملت و رهبرانش و وجود پادگان‌های نظامی متعدد در این منطقه به ویژه در داخل شهر می‌تواند بازگوکننده بخشی از علل این رخداد باشد.

وی بیان کرد: رژیم عراق در هفتم تیر ۱۳۶۶ خورشیدی با هواپیماهای بمب افکن و بمب‌های شیمیایی به چهار نقطه پر ازدحام و متراکم جمعیتی سردشت حمله کرد؛ مهمترین محل‌های اصابت بمب‌های داخل شهر عبارت از چهار راه آزادی، مقبره شیخ رسول مشرف بر سرچشمه آب شهر و منزل حاج رسول نریمانی در مجاورت گرمابه شهرداری در حوالی فرمانداری سابق یا ساختمان کنونی هلال احمر بودند.

این نویسنده اظهار کرد: بمباران شیمیایی علاوه بر چهار نقطه اصلی شهر در ۲ نقطه پیرامون شهر هم روی داد. یکی در ورودی شمال غربی شهر و دیگری در روستاها و مناطق پیرامون از جمله روستای «ره‌شه هه‌رمی» و منطقه «دشت کپران»؛ این بمباران علاوه بر مصدوم کردن اهالی در روستای «ره‌شه هه‌رمی» هشت تن شهید بر جای گذاشت.

وی در خصوص دغدغه های مردم سردشت گفت: ایجاد مراکزی تخصصی برای درمان بیماران شیمیایی و همچنین توجه به دردهای مردم این شهرستان، کمترین کاری است که می توان برای مردم سردشت انجام داد.

۱۳ هزار درخواست برای احراز جانبازی شیمیایی در سردشت دریافت شده است

فرماندار سردشت هم با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای بمباران شیمیایی این شهرستان گفت: بمباران شیمیایی سردشت به عنوان نخستین شهر قربانی سلاح و جنگ افزارهای نامتعارف شیمیایی ثبت شده و این حادثه ناگوار مظلومیت مردم این شهر و حقانیت نظام جمهوری اسلامی ایران را به جهانیان ثابت کرد.

اقصی نخشی پور افزود: در این شهرستان در پی پیگیری های به عمل آمده برای برگزاری کمیسیون پزشکی برای احراز جانبازان شیمایی ، ۱۳ هزار نفر درخواست داده اند که بزودی یک کمیسیون پزشکی جهت احراز جانبازان برگزار می شود.

به گزارش ایرنا، رژیم بعث عراق در هفتم تیر ۱۳۶۶ با استفاده از بمب‌های شیمیایی چهار نقطه پرازدحام سردشت را بمباران کرد که در این حمله ناجوانمردانه ۱۱۹ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر شهید و بیش از هشت هزار نفر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و دچار مصدومیت شیمیایی شدند.

بمباران شیمیایی شهر مرزی سردشت فجیع‌ترین تهاجم شیمیایی بود که آثار و مشکلات بسیاری به وجود آورد و در پی آن سردشت اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران هسته‌ای هیروشیما نام گرفت.

شهرستان مرزی سردشت در جنوب آذربایجان‌غربی واقع شده و ۸۵۷ شهید و چهار هزار جانباز تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.