به گزارش ایرنا، سحر ضیایی دختر دو میدانی کاری است که همیشه از رویاهایش برای المپیک و جام جهانی می گفت. بارها رکورد پرتاب نیزه ایران را جابجا کرده است .رکورد ملی پرتاب نیزه ایران با ۵۱ متر و ۵۵ سانتی متر در اختیار خودش است. مدال نقره بازی های کشورهای اسلامی ، طلای کاپ ترکیه و برنز غرب آسیا و ده ها طلای مسابقات داخلی را نیز به گردن آویخته است.
خودش را برای المپیک آماده می کرد . همه چیز مهیا بود تا به روزهای اوج خودش برسد. تا رویایش رنگ حقیقت بگیرد اما زمین لرزه ۲۹ بهمن ماه ۹۹ گویی دنیای او را نیز تکان داد.
سحر در تهران بود و تمرینهایش سخت و طاقت فرسا شده بودند و او فقط به یک چیز می اندیشد؛ سهمیه المپیک بگیرد و مادر و پدرش و مردم شهر و کشورش را خوشحال کند اما زلزله آمد.
بر اساس آنچه خبرها و رسانه ها می گفتند همه چیز سر جای خودش بود اما تا از نزدیک نمی دید دلش آرام نمی گرفت.
این ورزشکار گفت : وقتی به سی سخت آمدم متعجب بودم. آنقدر خانه ها خراب شده بود که فرو ریختن یکی از اتاقهای خانه خودمان به چشم نمی آمد.
سقف ها سر جایشان بودند اما خانه نبودند و نمی شد زیر آن سقف ها زندگی کرد. مردم عزتمند بودند و روی عجز و ناله نداشتند اما حالشان دردناک بود. هر چه داشتند را یک شبه از دست داده بودند.
هوا سرد بود و در ماهی که باید جلوه های بهار رخ می نمود آسمان و زمین شرم سردترین روزهای سال را می گذراند.و سرما آرام و قرار از سحر می ربود.
دلش می خواست برای مردمی که با پیروزیهایش شادی کرده و ساعتها در خیابانهایی که حالا زیر آوار و برف ناپدید شده بود و با شکست هایش گریسته بودند و مادرش را دلداری داده بودند حالا کاری انجام دهد.
باید کاری می کرد. پس در صفحه اینستاگرامش بخشی از حقایق و واقعیت ها را به تصویر کشید. پیام هایی از سراسر کشور برایش ارسال می شد که می خواستند کمک هایشان را به دست مردم برساند.
سحر گفت: بر سر دو راهی بزرگی بودم. از یک سو من در حال تمرین و آماده سازی خودم برای گرفتن سهمیه المپیک بودم و از سویی اغلب کسانی که می خواستند کمک کنند دوست داشتند خود من محور توزیع کمک ها و هدایایشان باشم. شاید تجربه های پیشین و سوء استفاده هایی که گاهی در چنین حوادثی اتفاق می افتاد باعث چنین انتظاری از من می شد.
او حالا باید دست به انتخاب بزرگی می زد. می دانست هزار مدل طلا هم که می گرفت باز هم تلخی حس عذاب وجدان ناشی از پشت کردن به حال آن روزهای مردمش را از بین نمی برد.
پس تردید را کنار گذاشت و پیام ها را جواب داد و کارش را در راه جدیدی آغاز کرد. دادستانی کل کشور که در آن روزها حسابهای مربوط به جمع آوری کمک به زلزله زدگان را می بست حساب او را باز گذاشت و گروه گروه خیرین به سمت سی سخت آمدند و کامیون کامیون کمک های غیر نقدی جلوی خانه کوچکشان در سی سخت خالی می شد.
در خانه و چادر هایی که جلوی خانه شان برپا شده بود کمک های دریافتی بسته بندی می شد و در بین مردم توزیع می شد.
سحر افزود: می دانستم علاوه بر مردم شهر سی سخت روستاها هم نیاز به این کمک ها دارند و هنگام دریافت کمک ها رضایت خیرین را می گرفتم که بتوانیم روستاها را نیز حمایت کنیم. در آن روزها برای اسکان و نیازهای معیشتی هر چه از دستشان بر می آمد انجام دادند.حالا هم با کمک خیرین کمک ها را به سمت ساخت و سازها هدایت می کنند.
حالا که حدود چهار و نیم ماهی از زمین لرزه می گذرد تصمیم جدیدی گرفته است. سحر بر این باور است که سی سخت مهد دو و میدانی است و می تواند در این رشته حرف برای گفتن داشته باشد. نمونه اش هم برادر کوچک خودش و خیلی از بچه های دیگری است که از نظر او شرایط لازم برای قهرمانی را دارند فقط کافیست یک نفر کشفشان کند و دستشان را بگیرد و حمایتشان کند.
حالا به کمک خیریه شمس قرار است آخر همین هفته مسابقه استعداد یابی دو و میدانی هم برای آقایان و هم بانوان در رده های سنی مختلف برگزار کنند.
اما هدف اصلی و نهایی از این مسابقه راه اندازی یک مدرسه دو و میدانی است. استعدادهایی که در این مدرسه شناسایی می شوند حمایت مالی می شوند. مربی، تجهیزات و وسایل بدنسازی و نیزه و دیسک و غیره در اختیارشان گذاشته می شود و راه برای پیمودن مسیر قهرمانی برایشان هموار می شود.
سحر ضیایی به دلیل کمبود همین زیر ساختها در نوجوانی همواره در مسیر سی سخت به یاسوج با همه خطرات جاده آن تردد کرده است و می گوید خوب می دانم موانع به ظاهر کوچک چطور یک ورزشکار را دلسرد می کند.او با اشتیاق موضوع مدرسه را پیگیری می کند و معتقد است سی سخت می تواند قطب دو و میدانی باشد.
تصمیمی که چهار ماه پیش گرفته برایش تجربه جالب و شیرینی رقم زده است؛ آنقدر شیرین که حتی لحظه ای افسوس از دست دادن فرصت المپیکش را نمی خورد. زمین لرزه و آن تجربه دنیایش را عوض کرد. گویی پس از آن زمین لرزه سقف آرزوهایش که روزی المپیک بود، ترک خورد و خودش می گوید من پس از آن روزهای عجیب انگار سقف آرزوهایم را برداشتم و حالا رویاهایم زیر سقف آسمان جور دیگری است.
او فروتنانه خودش و اقدامش را کوچکتر از آن می داند که بگویند منشش پهلوانی است اما واقعیت این است قهرمانهای واقعی را باید در روزها و شرایط سخت شناخت. اصلا هر شهر و روستا و آبادی باید یک نفر را برای روزهای سختش پرورش دهد. همین زمین لرزه سی سخت نشان داد آدمهایی مثل سحر ضیایی در ورزش، حسن غفاری در هنر و غیره تا چه اندازه می توانند باعث قوت قلب آدمهای پیرامونشان شوند.
در واقع به واسطه حضور همین افراد فریاد کمک خواهی مردم گرفتار زیر آوار به گوش می رسد.گاهی این ها خودشان صدای مردم می شوند.
زمین لرزه ای به بزرگی ۵.۶ ریشتر شامگاه ۲۹ بهمن ماه شهر سی سخت را لرزاند و همچنان پس لرزه های آن ادامه دارد. تاکنون بزرگترین پس لرزه آن ۴.۵ ریشتر بوده است که ظهر چهارشنبه ۶ اسفندماه شهر سیسخت مرکز شهرستان دنا را در استان کهگیلویه و بویراحمد لرزاند.
در پی وقوع زلزله ۵ و ۶ دهم ریشتری به سه هزار و ۷۰۰ واحد از منازل مسکونی شهرستان دنا خسارت وارد شد و ۶۴ نفر در این زلزله دچار مصدومیت شدند.
۱۲ فروردین سال ۹۷ نیز زمین لرزه ۵.۲ ریشتری در شهرهای سی سخت و یاسوج خساراتی به بار آورد.
شهرستان ۴۲ هزار نفری دنا به مرکزیت سی سخت در ۳۵ کیلومتری غرب یاسوج قرار دارد.