از سده هفتم و هشتم هجری تا همین زمان اخیرِ قبل از آمدن انگلیسها، شاعران زیادی در هند بودند که به فارسی شعر می گفتند؛ مثل امیرخسرو دهلوی، بیدل دهلوی - که اهل دهلی است - و بسیاری از شاعران دیگر. اقبال لاهوری اهل لاهور است، اما شعر فارسی او معروفتر از شعر به هر زبان دیگری است. ما مثل انگلیسها که انگلیسی را در هند رایج کردند، زبان فارسی را رایج نکردیم؛ فارسی با میل مردم، با رفت و آمد شاعران و عارفان و عالمان و اینها به طور طبیعی رایج شد. این بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در ۱۳۹۱ خورشیدی در خصوص تاثیر شعر فارسی در هند است. البته به این شاعر برجسته در ایران کمتر توجه شده است به همین دلیل محمد کاظم کاظمی شاعر مهاجر افغان در نوشتاری تحلیلی علت یا علل گمنامی عبدالقادر بیدل دهلوی در طول دوره های مختلف ادبی در ایران را بررسی کرده است و مینویسد: در حالی که سال های سال، شعربیدل درس شبانه و ورد سحرگاه فارسی زبانان خارج از ایران بود، در این کشور نام و نشانی از او در میان نبود و ادیبان رسمی و غیررسمی کمتر به وی میپرداختند. در ادامه به گزیدهای از زندگی این شاعر پارسیگوی میپردازیم.
زندگینامه
میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی شاعر پارسیگوی در ۱۰۵۴ قمری در عظیمآباد پتنه هند دیده به جهان گشود. اصالت وی از ترکان جغتایی بود. پدر او از قبیلۀ برلاس ترکان جغتایی برخاست. این قبیله از بخارا به بدخشان و سپس به هندوستان مهاجرت کرده و مشغول سپاهی گری بودند. بیدل در پنج سالگی پدر خود را از دست داد و از آن پس مادرش به او قرآن و الفبای فارسی را آموخت، البته بیدل زبان های فارسی و عربی را نیز به طور کامل در مکتب آموخت و با زبان بنگالی، اردو، سانسکریت و ترکی آشنایی یافت و در ۶ سالگی قرآن را ختم کرد. بیدل در بیشتر علوم حکمی تبحر داشت، همچنین وی در الهیات، ریاضیات، طبیعیات، طب، نجوم، رمل، جفر، تاریخ و موسیقی دست داشت و از علوم ظاهر نیز بیبهره نبود و با طریقهٔ صوفیه نیز آشنا بود. (۱)
فعالیت در عرصه ادبیات
این شاعر پارسیگوی در ۱۰ سالگی نخستین شعر خود را سرود. ابتدا تخلص رمزی داشت اما با خوانش کتاب گلستان سعدی از مصراع «بیدل از بی نشان چه جوید باز» به وجد آمد و تخلص خود را به «بیدل» تغییر داد.
یکی از مهمترین آثار برجای مانده وی دیوان اشعار است که به تصحیح اکبر بهداروند به چاپ رسیده است. این کتاب با مقدمه ای به قلم خلیل الله خلیلی منتشر شده، در قسمتی از مقدمه چنین می خوانیم: بیدل می خواهد در این ظرف محدود چنانکه مختص اوست، هنر شاعری خود را در فاخرترین پیرایه آشکار کند، کلمات آن شسته، ترکیبات آن خوشآهنگ باشد، محسنات معنوی و تناسب های لفظی را در آن بکار افگند از محاورات و مثل های متداول و حتی مصطلحات محلی نیز استفاده نماید. در واقع دیوان غزلیات او در بر دارنده اصطلاحات و نمادهای عرفانی است. غزل های بیدل چون غزل های حافظ، سرشار از مفهوم عشق حقیقی است.
علاوه بر دیوان اشعار، مهمترین منظومه بیدل، مثنوی عرفان اوست. منظومه عرفان با تبیین رابطه خداوند و انسان، بر مبنای عشق، آغاز می شود. بیدل چنانکه رسم عرفاست، مطالب خویش را با داستان پردازی های خاص همراه می کند و به مراتب وجود بر مبنای نگرش عارفان می پردازد. از بیدل آثاری به نثر نیز باقی مانده است. مهمترین آنها چهار عنصر به شمار می رود که زندگینامه بیدل به قلم خود اوست. وی نثر خویش را با شعر ممزوج کرده و جای جای به غزل ها، رباعی ها، مثنوی ها و قطعه هایش استناد می کند. چهار عنصر، چنانکه از نام آن پیداست، اشاره به آب، باد، خاک و آتش دارد. بیدل آدمی را برآیند این چهار عنصر برمی شمارد و لذا زندگینامه نویسی درباره بشر را شرح چهار عنصر می داند. نثر خاص بیدل در این کتاب رنگ و بوی شاعرانه دارد و قدری متکلفانه به نظر می رسد.
از دیگر آثار منثور وی می توان به «نکات» اشاره کرد، این اثر در واقع بیانیه اعتقادی اوست که نظریات و آموزه های اساسی و اصلی عرفان بیدل را شامل می شود. این اثر بهترین متن برای فهم آرای فلسفی و عرفانی بیدل است.
از بیدل، نامههایی نیز باقی مانده که به رقعات شهرت دارد. این نامه ها خطاب به دوستان و برخی امیران محلی نوشته شده است. در این نامه ها نیز غلبه جنبه های عرفانی، اخلاقی و مذهبی کاملاً آشکار است.
درونمایه و ویژگی اشعار
در آثار بیدل، افکار عرفانی با مضامین پیچیده، استعارات و کنایات بههم آمیخته و خیالپردازی و ابداع مضامین تازه با دقت و موشکافی زیادی همراه شده است. در نظم و نثر سبکی خاص دارد و از بهترین نمونههای سبک هندی بهشمار میآید. شفیعی کدکنی در کتاب شاعر آیینهها در خصوص بیدل میگوید: «بیدل را باید نماینده تمام عیار اسلوب هندی بهشمار آوریم. وی در قالب های مختلف شعری به ویژه غزل، استادی خویش را به اثبات رسانده است. شعر بیدل، شورانگیز و غزل هایش شیرین و دلاویز است و به جهت جمال شناسی و زیباشناسی از جایگاه خاصی برخوردار است به گونه ای که شعر وی را از هم عصران او ممتاز می سازد. شعر وی فوق العاده شیوا، رسا و لطیف است و به همین دلیل گاهی زیبایی های خاصی در آن موج می زند. آهنگ گوش نواز، خیال دورپرداز و موسیقی نرم شعر او به همراه تشبیهات و اشارات باریک، تابلویی ماندگار از بیدل به نگارخانه شعر پارسی تقدیم کرده است. تنها نکتهای که همواره مورد توجه پژوهشگران بیدل بوده است، پیچیدگی کلام وی است و دغدغه راه بردن به اقلیم راز آلود مفاهیم و معانی بلندی که بیدل آفریده است. اندیشههای بلند وی محتاج به دست آوردن آگاهی از اندیشه، سبک و نوآوری های او در اقلیم واژگان زبان فارسی است.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم شعر بیدل استفاده از وزنهای بلند و خوش آهنگ است. او همچنین برای نشان دادن مهارت خود وزنهایی را که در شعر فارسی کمتر رایج است و با شعر عرب هماهنگی بیشتری دارد، به کار میگیرد. استفادۀ او از بحر کامل و بحر متقارب مقبوض اثلم که با آهنگ غزل سازگاری ندارد، از این رهگذر است. (۲)
بیدل را از نظر نازکاندیشی و پرکاری باید نماینده تمامعیار سبک هندی بهشمار آوریم زیرا تمام خصایص شعری گویندگان عهد صفوی را بهگونهای روشنتر و مشخصتر میتوان در آثار او جستوجو کرد. هنجارگریزی یکی از مؤثرترین شیوههای برجستهسازی و آشناییزدایی در شعر است که بسیاری از شاعران از آن بهره بردهاند. بیدل هم یکی از آنهاست که از هنجارگریزی برای برجستهسازی شعرش استفاده کرده است. (۳) وی همچنین از معدود شاعرانی محسوب می شود که در بیان شاعرانه خود افکار فلسفی و تجربه های عرفانی را به نمایش گذاشته است.
نمونه اشعار بیدل دهلوی
دیده را باز به دیدار که حیران کردیم
که خلل در صف جمعیت مژگان کردیم
غیر وحشت نشد از نشئهٔ تحقیق بلند
می به ساغر مگر از چشم غزالان کردیم
رهزنی داشت اگر وادی بی مطلب عشق
عافیت بود که زندانی نسیان کردیم
موج ما یک شکن از خاک نجوشید بلند
بحر عجزیم که در آبله طوفان کردیم
حاصل از هستی موهوم نفس دزدیدن
اینقدر بود که بر آینه احسان کردیم
بیدل در ابیاتی دیگر چنین می سراید:
چه سحر بود که دوشم دل آرزوی تو داشت
تو را در آینه می دید و جستجوی تو داشت
به هر دکان که در این چارسو نظر کردم
دماغ ناز تو سودای گفتگوی تو داشت
به دور خمکده اعتبار گردیدیم
سپهر و مهر همان ساغر و سبوی تو داشت
نظر به رنگ تو بستم، نظر به رنگ تو بود
خیال روی تو کردم، خیال روی تو داشت
زما و من، چقدر بوی ناز می آید
نفس به هر چه دمیدند های و هوی تو داشت
خاموشی
سرانجام این شاعر پارسیگوی نامدار در ۱۱۳۳ قمری در دهلی دیده از جهان فروبست در صحن خانه اش، برطبق وصیتش به خاک سپرده شد اما مریدان و بازماندگان خاندانش، پیکر بیدل را بعد از دفن موقت در صحن خانه اش، به وطن اصلی او افغانستان انتقال دادند.
منابع
۱-جلالی پندری، یدالله، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳.، ص۳۶۵
۲- شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۲۵، تهران، ۱۳۶۶ش.
۳- هنجارگریزی در غزلیات بیدل دهلوی بر مبنای الگوی لیچ، نوشته مهدی شریفیان، مصطفی مرتضائی کمری، مجله علمی مطالعات زبانی و بلاغی، دوره ۷، شماره ۱۴، پاییز و زمستان ۱۳۹۵، صفحه ۱۰۵-۱۳۴