انتخاب رشته تحصیلی یکی از مهم ترین و سرنوشت سازترین انتخاب های زندگی هر انسانی به حساب می آید. اما بدون شک دسته ای از عوامل درونی و بیرونی می تواند روی این انتخاب اثرگذار باشد.
فرنگیس شریفی باستان روانشناس روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار گروه دانشگاه و آموزش ایرنا اظهار داشت: عوامل اثرگذار درونی، در کنترل فرد هستند. از جمله هوش فرد، ظرفیت شناختی، ظرفیت های هیجانی، توانمندی ها، استعداد و نقاط ضعف و قوت، انگیزه مندی، سلامت روان، تلاشگر و سخت کوش بودن فرد، تاب آوری و...
وی تصریح کرد: دختر یا پسری نوجوان را در نظر بگیرید که سردرگمی هویت که یک مرحله از رشد روانی و اجتماعی اوست، پشت سر گذاشته و در این سن متوجه شده چه توانمندی ها و استعدادهایی دارد، ضعف و علاقه مندی هایش چیست و انگیزه اش در چه حیطه های شغلی است. این فرد از آنجایی که خودش را شناخته و می داند خواست و انتظاراتش از خود چیست و به خودآگاهی رسیده است، به طور قطع راحت تر می تواند دست به انتخاب رشته بزند و درصد خطای او پایین است.
این روانشناس گفت: اینکه فردی که هنوز دچار سردرگمی است و توانمندی های شناختی، هیجانی، رشدی و ویژگی های شخصیتی اش را نشناخته است، این فرد دچار سردرگمی بوده و بدون شک در انتخاب رشته تحصیلی اش نیز دچار ضعف و مشکل می شود.
وی ادامه داد: ابتکار عمل یکی دیگر از نیازهای اساسی انسان ها است. برای مثال وقتی فرد وارد مدرسه می شود، سخت کوشی را در مدرسه تجربه کرده و از پس مسئولیت ها برآید و می تواند ابتکار عمل از خود به خرج دهد. در واقع اعتماد، خودمختاری، ابتکار عمل و سختکوشی چهار کیفیت روانشناختی مثبتی است که پیش نیاز دست یافتن نوجوانان به بحث کسب هویت است. در نتیجه اگر انتظارمان از یک نوجوان در سن ۱۵ سالگی این باشد که بخواهیم به کسب هویت برسد، باید این پیش زمینه ها به طور نسبی در فرد ایجاد شده باشد.
از اعتماد تا خودمختاری
این روانشناس با بیان اینکه اگر بخواهیم نوجوان به کسب هویت در این دوران دست پیدا کند، باید مقدمات رشدی، روانی و اجتماعی را تجربه کرده و از آن سربلند بیرون بیاید، اظهار داشت: بحث خودمختاری در سن رشد کودکان بسیار اهمیت دارد. برای مثال وقتی بچه ها در کودکی از جانب والدین این اجازه و قدرت عمل را برای انجام یکسری از فعالیت ها داشته باشند، این باعث می شود زمینه ابتکار عمل کارهای نو و خلاقانه در آنها ایجاد شود. به این ترتیب در مراحل بعدی و هنگام ورود بچه به مدرسه آنها برای سخت کوشی و کسب مسئولیت و بروز توانمندی هایشان آماده می شوند و در نهایت نیز به بحث هویت خود دست پیدا می کند.
شریفی باستان با بیان اینکه دستیابی به هویت و رشد روانی و اجتماعی از دوران کودکی شروع می شود و والدین باید محیط غنی را برای کودکان فراهم کنند، خاطرنشان کرد: بحث اعتماد در برابر بی اعتمادی است که تا تولد یکسالگی در فرد ایجاد می شود. در واقع اگر کودک کیفیت پرستاری خوبی دریافت کند، والد با ثبات، حمایت کننده، مهربان و درک کننده داشته باشد که نیازهای جسمی و روانی کودک را درست پاسخ بدهند، او به مرحله اعتماد می رسد و می تواند با اعتماد کسب تجربه کند و به دنبال شناخت محیط برود.
وی افزود: مرحله دوم خودمختاری در برابر شرم و تردید است که در سن یک تا سه سالگی است. در واقع در این سن بچه ها به دنبال این هستند که خودشان کارهایشان را انجام بدهند. برای مثال زیپ کاپشن یا کفششان را خودشان ببندند. برای اینکه حس خودمختاری در کودک ایجاد شود، دوست دارد کارهایش را خودش به تنهایی انجام بدهد. در این شرایط والدین باید با راهنمایی صبورانه و دلسوزانه در کنار کودک باشند و آداب درست این عمل و فرصت تجربه کردن را به وی بدهند.
هویت در برابر سردرگمی
این روانشناس درباره مرحله سوم رشد کودک که ابتکار عمل در برابر احساس گناه است و در سن سه تا ۶ سالگی رخ می دهد، توضیح داد: بچه ها در این مرحله به واسطه بازی کردن بسیار فعال می شوند و نقش های مختلف را برای سنین بزرگسالی تجربه می کنند. یعنی در قالب معلم بازی، دکتر بازی، پلیس بازی، آتش نشان بازی و... انواع نقش های بزرگسالی خود را در قالب بازی تجربه می کنند. چون بازی برای آنها خطری ندارد و این مشاغل آنقدر برایشان جالب است که به آنها انگیزه می دهد.
وی ادامه داد: اما اگر کودک، پدر و مادر سختگیری داشته باشد و به لحاظ اصول اخلاقی، فاکتورهای باید و نبایدی را برای بچه درنظربگیرند، ممکن است اجازه دسته ای از کارها را به بچه ها ندهند. در مقابل هر کاری که بچه می خواهد انجام بدهد، نه ، بیاورند، کودک دچار اضطراب شود و از انجام این اعمال باز بماند و حتی دچار احساس گناه شود.
شریفی باستان با اشاره به مرحله بعد که سخت کوشی در برابر احساس حقارت است و دوره آن از سن ۶ تا ۱۱ سالگی است، گفت: در این دوره بچه ها تحت تاثیر تربیتی که از والدین خودشان دریافت کرده اند، وارد مدرسه می شوند. آنها در اولین تجربه مدرسه خود با بچه های دیگر، گروه همسالان و معلم ها مواجه می شوند، به آنها تکلیف داده می شود و اینجاست که بچه با اتکا به تجربیاتی که در دوره رشد خود تا قبل از ۶ سالگی دریافت کرده است، باید از خود سختکوشی نشان دهد.
این روانشناس تاکید کرد: به همین دلیل اگر بچه ها نازپرورده بار آمده باشند، متاسفانه در این مرحله به جای اینکه سخت کوشی را تجربه کنند، دچار ضعف روانی ای با عنوان احساس حقارت می شوند. یعنی نسبت به توانمندی های خودشان احساس حقارت پیدا و تصور می کنند از پس انجام هیچ کاری برنمیآیند. چراکه والدین، آنها را آماده محیط مدرسه نکرده اند. شاید هر چیزی خواسته اند تامین شده و وقتی کودک وارد جمع و محیط مدرسه می شود اینجاست که تازه متوجه می شود واقعیت محیط چیست و چه تکالیف و مسئولیت هایی دارد، اینکه همیشه قابل تایید نیست و یک زمان هایی ممکن است تایید شود و یک زمانی خیر.
شریفی باستان با اشاره به اینکه اگر بچه ای همه این مراحل را به طور نسبی کسب کرده باشد، وارد مرحله هویت در برابر سردرگمی که از سن ۱۱ سالگی به بعد است می شود، افزود: در این مرحله بچه ها سعی می کنند خودشان را بهتر و راحت تر بشناسند. عمده نیاز بچه ها در سن نوجوانی این است که دنبال کسب هویت هستند. اینکه چه کسی هستند، چه می خواهند، دنیا و خواسته ها و اهدافشان چیست و در نهایت انتخاب رشته تحصیلی می کنند. پس همه این موارد می تواند درصد اشتباه نوجوان را کم کند و انتخاب رشته صحیحی داشته باشد.
حمایت کودک بدون افراط و تفریط
این روانشناس در ادامه صحبت هایش با اشاره به اهمیت عوامل بیرونی در انتخاب رشته بچه ها نیز تصریح کرد: عوامل بیرونی، مسائلی هستند که در اختیار خود فرد قرار ندارند و انتخاب آن فرد را تحت تاثیر قرار می دهد که یکی از مهمترین این عوامل خانواده است.
وی ادامه داد: خانواده خیلی مهم و تاثیرگذار است چراکه در بستر خانواده نیازهای روانی و اجتماعی کودک تا قبل از سن نوجوانی برطرف می شود. اگر خانواده حامی کودک نباشد، در نتیجه کودک نمی تواند در سن نوجوانی انتخاب رشته تحصیلی قوی و درستی داشته باشد. در واقع شخصیت والدین، الگو بودن آنها، نگرش هایشان، مهارت ها و آگاهی که آموزش می دهند و... همه اینها می تواند در نگرش کودک به آینده تحصیلی اش تاثیر داشته باشد.
شریفی باستان با بیان اینکه محیط خانواده باعث ایجاد زمینه های رشد و ضعف افراد می شود، اظهار داشت: زمینه های رشد مثل تقویت رفتاهای مثبت فرد، یعنی اگر کودک در کار و درسی موفق شد، والدین وی را حمایت، تشویق و تقویت کنند. کودک را دچار نابودی و سرکوب نکنند، دائما برچسب منفی به وی نزنند، والدین رفتار باثبات داشته باشند و محیط غنی از یادگیری را برای کودک به وجود بیاورند. در این میان ممکن است یکسری افراطی رفتار کرده یا یکسری بچه را به حال خودش رها کنند.
وی خاطرنشان کرد: در واقع خانواده در رفتار خود با کودک باید حد تعادل داشته باشد. مثل خانواده ای که امید و خوشانسی را در بچه ایجاد می کند و دائما دم از بدبختی و مشکلاتش نمی زند. سعی می کند عوامل ناکارآمد زندگی را کم کند و مجموعه همه این عوامل است که زمینه رشدی را در بچه ها ایجاد می کند. در غیر این صورت ممکن است بچه با یک پیش زمینه منفی و عدم آگاهی و شناخت از آینده اش و آنچه می خوهد به سن نوجوانی برسد و در انتخاب رشته و گرایش مورد علاقه اش دچار ضعف و تردید شود.
محیط آموزشی در انتخاب رشته افراد اثرگذار است
این روانشناس با بیان اینکه محیط آموزشی نیز در انتخاب رشته تحصیلی نوجوانان اثرگذار است گفت: محیطی که ما به عنوان محیط آموزشی تجربه می کنیم، گروه همسالان، مربیان، معلمان و کسانی که افراد را در مدرسه تربیت می کنند همه اثرگذار خواهند بود. چراکه مدرسه اولین نهاد اجتماعی بعد از خانواده است که بچه ها در این محیط تجربه می کنند. محیط جدید اجتماعی خود را با افراد هم سن و سالشان و معلمان خود که در راهنمایی زندگی آنها اثرگذار هستند، می شناسند.
وی ادامه داد: محیط آموزشی که بچه را به آن می سپاریم، باید متکی بر شناخت و توانایی های افراد بر غنی کردن و بالابردن کیفیت آموزشی آنها اقدام کند. طوری که بچه ها از سنین کودکی و با راهنمایی نظام آموزشی مثل مدرسه به توانایی و ضعف هایشان آگاه شوند، به چگونگی اصلاح ضعف های خود مسلط شوند و قدرت تصمیم گیری، مهارت حل مساله، خودآگاهی، کشف توانایی، استعداد و ضعف هایشان را داشته باشند.
شریفی باستان با اشاره به اینکه در محیط آموزشی بچه ها به بخشی از توانایی های خود آگاه می شوند، خاطرنشان کرد: با آگاهی و شناخت محیط آموزشی آنها متوجه می شوند که چه چیزهایی باعث خوشحالی شان می شود، چه چیزهای را دوست ندارند، چه چیز باعث شوق آنها می شود، آیا به مهارت عملی علاقه مند هستند یا کلامی و...
این روانشناس تصریح کرد: به طور کلی محیط آموزشی و نگرشی که معلم ها به بچه ها منتقل می کنند و نگرشی که بچه ها و دوستان همسن و سالشان در فرد ایجاد می کنند، چراکه آنها در ارتباط مستقیم با دوستانشان هستتند و می توانند فرد را به سمتی سوقی دهند که درست یا اشتباه باشد، روی فرد و تصمیماتش مثل انتخاب رشته اثرگذار است.
وی تاکید کرد: بنابراین محیط آموزشی هم در انتخاب رشته فرد و کشف علاقه مندی هایش تاثیرگذار است. اگر محیط آموزشی غنی باشد، حتی اگر بچه از خانواده چیزی دریافت نکند، محیط آموزشی اما می تواند او را به یکسری از مهارت ها مسلط کند. مانند شناخت خود، توانمندی ها و در نهایت مرحله سرنوشت سازی مثل انتخاب درست رشته تحصیلی.