تهران- ایرنا- چهره‌ ماندگار فرهنگ و ادب ایران در توضیح این مطلب که گمنامی برخی از سخنوران ایرانی در ایران را نمی‌توان به محل دفن آنان در خارج از ایران تقلیل داد، گفت: گورگاه نام‌آوران ایرانی علت غفلت از آن‌ها نیست.

نامش الیاس است (ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی گنجه‌ای)، او که میراثی گرانبها برای ادبیات فارسی به جای گذاشته که به نام خمسه نظامی می‌شناسیم. 

با اینکه نظامی یکی از ارکان شعر فارسی است و هم در آثار خود وی و هم تذکره‌های مختلف و کتب تاریخ ادبیات اشارات فراوانی به زندگی او شده است، تاریخ دقیق تولدش معلوم نیست و مورخان و اساتید تاریخ ادبیات تا همین امروز هم ولادت او را از ۵۲۰ تا ۵۳۵ ه. ق متغیر دانسته‌اند، همینطور است زمان وفات او که از ۵۷۶ تا ۶۰۶ ثبت شده است.

نظامی حدود ۹۰۰ سال قبل در شهر گنجه در جمهوری آذربایجان کنونی به دنیا آمد و زندگی کرد و مقبره او اکنون در این شهر قرار دارد. گنجه که امروز در غرب جمهوری آذربایجان قرار دارد، در تقسیم‌بندی کلی‌تر و منطقه‌ای شهری در قفقاز جنوبی است که در دوره‌های متعدد تاریخی جزء ایران بوده است و اتفاقا شهری تاریخی برای ایرانیان؛ زیرا جنگ ده‌ساله میان ایران و روسیه با قتل‌عام شهر گنجه در سال ۱۸۰۳ شروع شد و در نهایت در ۱۸۱۳ بر اساس معاهده گلستان این شهر و بخش‌هایی دیگر از منطقه قفقاز از ایران جدا شد. (مرزهای ایران در دوره معاصر، ناصر تکمیل همایون، ص ۲۹).

نظامی غیر از دیوانی که عدد ابیات آن را دولتشاه سمرقندی در تذکره‌الشعرا ۲۰ هزار بیت نوشته و اکنون فقط مقداری از آن در دست است، پنج مثنوی مشهور به نام پنج گنج یا خمسه نظامی دارد. به نام‌های مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر و اسکندرنامه شامل دو بخش شرفنامه و اقبالنامه.

میراث نظامی برای ادبیات فارسی؛ پنج‌گنج

مخزن‌الاسرار شامل ۲ هزار و ۲۸۸ بیت مشتمل بر مواعظ و حکم در بیست مقاله. مثنوی دوم خسرو و شیرین بیش از ۶ هزار و ۵۰۰ بیت بر اساس داستان خسرو و شیرین داستان معاشقه خسرو پرویز (پادشاه ساسانی) و شیرین است. حکایت لیلی و مجنون از روی داستان فولکلور خسرو و شیرین در ۴ هزار و ۱۳۰ بیت، هفت پیکر با بیش از ۵ هزار بیت شرح داستان بهرام پنجم ساسانی معروف به بهرام گور و زندگی او را از زمان بر تخت نشستن، سپس ازدواج وی با هفت دختر از هفت پادشاه هفت اقلیم و جای دادن آنها در هفت گنبد به هفت رنگ و در نهایت اسکندرنامه مشتمل بر دو قسمت شرفنامه با ۶ هزار و ۸۰۰ بیت و اقبالنامه با ۳ هزار و ۷۰۰ بیت در مجموع ۱۰ هزار و ۵۰۰. نظامی در شرفنامه آنچه فردوسی از داستان اسکندر ناگفته گذاشته بود، منظوم کرده است و در اقبالنامه داستان اسکندر از ولادت تا فتح ممالک و بازگشت به روم را روایت می‌کند.

تاثیر نظامی در مجموع فرهنگ ایرانی به اندازه‌ای است که بسیاری از اشعار وی هنوز هم در افواه شنیده می‌شود، به مثل سائره تبدیل شده و ابیاتی از خمسه وی تا سال‌ها در مکاتب خوانده می‌شد و در کتب درسی گنجانده شده بود.

با توجه به اهمیت نظامی در کهکشان ادب فارسی و تعیین روز ۲۱ اسفند به عنوان روز گرامیداشت وی در تقویم ملی (از سال ۱۳۹۵)، قرار است در سال جاری برنامه‌های ویژه‌ای در حوزه فرهنگ، هنر و سینما و متناسب با شعر و اندیشه نظامی گنجوی به همت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همراهی سایر نهادهای فرهنگی و هنر برگزار شود. 

برنامه‌های فرهنگی، هنری و سینمایی در قالب یک پیش‌همایش در تابستان امسال و به دنبال آن همایش اصلی ۲۱ اسفند برپا خواهد شد. ستادی برای برگزاری این بزرگداشت درنظر گرفته شده که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رئیس این ستاد و وزرای علوم، تحقیقات و فناوری، امور خارجه، آموزش و پرورش، میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی همچنین رئیس شورای شهر تهران، رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی اعضای آن هستند.

ایران سرزمین سخن است

میرجلال الدین کزازی روز دوشنبه در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا و در توضیح جایگاه و پایگاه نظامی به عنوان یکی از سخنوران کمتر شناخته شده در شعر و ادب پارسی بیان کرد: ایران سرزمین سخن است؛ از کهن ترین روزگاران تاکنون. برترین هنر همواره در ایران هنری بوده است و هنوز نیز کمابیش هست که در زبان رخ می دهد.

وی افزود: از همین روی سخنورانی بزرگ و نامدار در ایران پرورده شده اند، شگفتی آفریده اند؛ سخنورانی در آن میان آنچنان که سزاوارشان است در ایران شناخته نشده اند و در پی آن به شایستگی ارج نهاده نیز نه.

زیرا آنان با همه شکوه و شگرفی که از آن برخوردارند در سایۀ سخنوارن نام آور و بی مانند ایرانی که در ستیغ سخن پارسی ایستاده اند، مانده اند. نظامی هرچند به اندازه این سخنوران گمنام یا در کناره نمانده است به هر روی به اندازه آنان (سخنورانی مانند فردوسی، خیام، مولانا، سعدی و حافظ) در ایران شناخته نیست یا درباره او ادبدانان و سخن شناسان چنانچه می سزد نپژوهیده اند و کتاب ننوشته اند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: اما نظامی در بیرون از مرزهای ایران سخنوری است که بدان پرداخته اند. یکی از سخنورانی که شاید بتوانیم گفت در سرزمین های دیگر بیش از سرزمینی که زادگاه و پرورد جای اوست، ارج و ارز یافته است.

اما نظامی یکی از بزرگان سخن پارسی است. می توانم گفت در کنار آن سخنوران شگرف شگفتی آفرین که نام برده شد، بر ستیغ جایی یافته است. در قلمرویی از سخن پارسی نظامی برترین است. آن قلمرو، قلمرو داستان های بزمی و عاشقانه است.

وی افزود: درست است که این گونه از داستان سرایی سالها پیش از نظامی در ایران بنیاد گرفته است؛ بزمنامه هایی چند، سخنوران آفریده اند که نامورترینشان ویس و رامین می تواند بود که داستانی بوده است باستانی به زبان پهلوی که فخرالدین اسعد گرگانی آن را با زبانی شکرین در پارسی سروده است.

سخنورانی دیگر نیز بزمنامه داشته اند مانند عنصری بلخی که به دریغ باید گفت از میان رفته است اما نظامی این شیوه در سخن گستری را به فرازنای آن فرابرده است.

این نویسنده، مترجم تاکید کرد: به همان سان که سخنور برترین در رزمنامه سرایی فردوسی و در رازنامه سرایی مولاناست، نظامی هم در بزمنامه سرایی سخنوری است که در ارج و ارزش همتایی نمی تواند داشت.  

نظامی برترین بزمنامه سرای ایران و جهان است

مترجم انه‌اید اثرِ ویرژیل (برندهٔ جایزهٔ کتاب سال ۱۳۷۹) در پاسخ به این پرسش که آیا سبک نوشتاری و سبک عراقی که نظامی در آن قالب به شعر و داستان سرایی پرداخته است، تاثیری در کمتر شناخته شدن و فاصله داشتن مخاطب ایرانی و پارسی زبان از وی داشته است؟ یادآور شد: این پرسشی است نغز که نیاز به بررسی و درنگ بیشتر دارد؛ شما می خواهید گفت که اگر نظامی آن چنان که می سزد شناخته نیست و آوازه نیافته است از آنجاست که به شیوه عراقی سخن می سراید.

این را باید بررسید؛ باریک بین، سخن سنجانه، دانشورانه که اگر فردوسی و مولانا بیشتر جای در فرهنگ و اندیشه و دل ایرانیان یافته اند آیا بازمی گردد به زبانی که آنان به کار می بردند؟ اما آنچه هم اکنون در پاسخ بدین پرسش می توانم گفت این است که در قلمرو غزل سخنورانی می بینیم که بالا برافراشته‌اند و آوازه ای بلند یافته اند که شیوه سخنوریشان همان دبستان عراقی است: حافظ و سعدی.

نویسنده کتاب دفتر دانایی و داد (۱۳۹۱) ادامه داد: نظامی شاهکارهای بزمی ایران را در قلمرو داستان سرایی پدید آورده است. برترین بزم نامه او خسرو و شیرین است.

پس از خسرو و شیرین، لیلی و مجنون. نظامی پنج گنج بنیاد نهاده و اندوخته است اما از این پنج گنج دو گنج به یکبارگی بزمنامه یا داستان بزمی می تواند بود.

وی افزود: گنج دیگر که گنجینه راز یا مخزن الاسرار نام دارد سروده ای است اندرزین. به گونه ای رازنامه است. گنج دیگر او که اسکندرنامه خوانده می شود، رزم نامه است. گنجی دیگر که شاید ناشناخته تر مانده است در پیوسته ای است شگفت انگیز به نام هفت پیکر، بهرام نامه. ساختار این درپیوسته ساختاری است بی پیشنه و رازآلود.

از دیدی این ساختار بسیار کهن است؛ برمی گردد به روزگاران دیرین در داستان گویی و داستان سرایی و داستان نویسی که ساختاریست خاورانه.

کزازی خاطرنشان کرد: آن ساختار همان است که آن را داستان در داستان می نامیم؛ ساختار هفت پیکر از سویی دیگر ساختاریست اخترشناختی. لیک نمی خواهم از این بیش به این زمینه بپردازم.

به هر روی نظامی به پاس خسرو شیرین و سپس لیلی و مجنون، برترین بزمنامه سرای ایران و پروا ندارم که بگویم حتی جهان است.

گورگاه ناماوران ایرانی علت غفلت از آن‌ها نیست

مولف اثر نامهٔ باستان؛ ویرایش و گزارش شاهنامهٔ فردوسی (۱۳۷۹-۱۳۸۷) در تشریح این پرسش که تلاش هایی برای تحریف تاریخی در مورد شاعرانی مانند مولانا و نظامی که مقبره هایی خارج از ایران دارند از سوی جامعه میزبان صورت گرفته است. ضمن این که به صورت عمومی هر نسل شناخت ما از شاعران و ادبیان پارسی زبان نسبت به نسل قبل کمتر می شود؛ شما پیشنهادی برای بهبود این وضعیت دارید؟ پاسخ داد: اگر آرامگاه سخنوران یا دیگر ناماوران فرهنگ و ادب ایران در دلبستگی یا گراییدن یا پرداختن به آنان کارکردی داشته باشد این کارکرد دامنه ای تنگ خواهد داشت. سخنورانی بزرگ را می شناسیم که گورگاهشان در ایران است اما همچنان ناشناخته مانده اند. تنها سخندانان، استادان زبان و ادب پارسی و کسانی که به هر انگیزه ای با این سخن آشنایی دارند، آنان را می شناسند.

وی افزود: یک نمونه برجسته برای شما بیاورم؛ خاقانی. خاقانی از دید من برترین چامه سرای ایران است. گورگاه او در تبریز است؛ در گورستانی که شماری از نامداران ایران در آن آرمیده اند. در کوی سرخاب. آن گورستان مقبره الشعرا نام دارد. اما خاقانی را حتی کمتر از نظامی در ایران می شناسند.

این استاد دانشگاه در توضیح این مطلب که گمنامی برخی از سخنوران ایرانی در ایران را نمی توان به محل دفن آنان در خارج از ایران تقلیل داد، گفت: داستان ژرف تر و بنیادین تر از آن است که این پرسمان و این پدیده فرهنگی و اجتماعی را به آرامگاه فروبکاهیم. سخنورانی بزرگ و نامدار همانند کسانی که از آنان نام برده شد هم آنچنان که می سزد و می شاید شناختۀ ایرانیان کنونی نیستند.

کزازی تصریح کرد: یک خاستگاه این پدیده دریغ انگیز هنجارهای زمانه است. گسلی که در میانه ایرانیان امروز به ویژه جوانان با فرهنگ و پیشینه ایرانی پدید آمده است. دو دیگر این است که ابزارهای آگاهی رسانی نو جای خواندن و کتاب را گرفته اند.

وی افزود: خاستگاه و بستر دیگر که به دریغ می باید گفت از آن است که این رسانه ها خوگیر هستند و بازتاب فرهنگ ایران و زبان پارسی در آنها بسیار ناچیز است. این است که حتی کسانی که به این رسانه ها مبتلا هستند، نمی توانند با این زمینه درخشانِ بی‌مانند نازش خیز که فرهنگ و سخن ایرانیست آشنا باشند.