هر چند روند مذاکرات وین با فرارسیدن واپسین روزهای عمر دولت دوازدهم بدون دستیابی به دستاوردی مشخص متوقف شد، با این حال، چشم ناظران و تحلیلگران مسائل ایران به سیاست خارجی دولت سیزدهم دوخته شده است. با این وصف از بررسی روندهای موجود و نیز تحلیل از منظر سیاست جهانی میتوان تصویری از آینده محتمل در زمینه مهمترین چالش سیاست خارجی ایران ارائه کرد.
نخستین روند به اقدامات گام به گام ایران در کاهش تعهدات برجامی خود در پاسخ به بدعهدیهای طرفهای غربی بازمیگردد از این منظر به نظر میرسد برجام از بعد فنی به نقطهای غیرقابل بازگشت رسیده و تنها بعد سیاسی آن به صورتی ضعیف تداوم یافته که البته همین موضوع مانع از تزاید تصاعدی وضعیت چالش به یک بحران تمام عیار شده است.
از این منظر، کج کارکردیها و ناکامیابیهای ناشی از عدم پایبندی و تحقق تعهدات برجامی، به ویژه پس از خروج یکجانبه ایالات متحده آمریکا از برجام، منجر به تقویت این دیدگاه در ایران شده که برای ایجاد توازن در مذاکرات بعدی باید هر چه سریعتر وضعیت صنعت هستهای را به وضعیت پیشابرجام بازگرداند.
بازگشت گام به گام در رفع محدودیتهای فنی ایران در زمینه غنیسازی و تحقیق توسعه در چنین چهارچوبی قابل ارزیابی است. تجربه زیسته برای تدبیرپردازان، سیاستگذاران و مجریان سیاست خارجی ایران به تقویت بیش از پیش این دیدگاه منجر میشود که هرگونه اقدام در زمینه بازگشت به تعهدات برجامی تنها در صورت اقدام عملی، متناسب و موثر همه طرفهای متعاهد صورت پذیرد.
از سوی دیگر نفوذ قدرتمند لابیهای ضدایرانی و صهیونیستی در ساختار سیاست و حکومت در ایالات متحده آمریکا مانع از طی فرایند قانونیسازی برجام در این کشور شد، چنانچه در تمام دوره فعالیت برجام، دستورات اجرایی رییس جمهوری این کشور ضامن اجرای برجام بود؛ فرایندی که سرانجام با فرمان اجرایی رییس جمهوری بعدی، برجام را تا مرز فروپاشی پیش برد. علاوه بر این فشارهای آمریکا به دیگر کشورهای متعاهد از طریق تهدید به اعمال تحریم نسبت به کشورهایی که قصد هرگونه تجارت با ایران را داشته باشند، عملا برجام را از حیث کارکردی به نحو موثری فاقد کارایی کرد.
این در حالی است که برجام منهای آمریکا نیز به علت تبعیت طرفهای اروپایی حاضر در برجام از سیاستهای اعلامی و اعمالی آمریکا، نتوانست فضای تنفسی لازم برای جمهوری اسلامی ایران در شرایط تحریمی موجود را فراهم آورد. در مواجهه با چنین شرایطی بود که اقدامات کاهش گام به گام تعهدات برجامی از سوی تهران موجب شد تا عملا قابلیتهای هسته ای ایران تا حد قابل توجهی ترمیم و در برخی موارد پیشرفت چشمگیری داشته باشد.
با این حال، اقدامات ایران و تداوم مسیر ارتباطی با دیگر قدرتهای حاضر در برجام مانع از فروپاشی کامل این توافق بینالمللی و در نتیجه موجب حفظ کارکردهای سیاسی آن شد؛ رویکردی هوشمندانه که طرح آمریکا و نیز همپیمانان اروپایی و منطقهایاش برای ایجاد یک اجماع بینالمللی علیه ایران و بازگشت پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد را ناکام گذاشت.
رفتار روسیه و چین علیرغم روابط نزدیک و راهبردی در زمینههای مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و امنیتی در پرونده هستهای ایران هم نشان از آن دارد که این دو کشور تمایلی برای برهم زدن هنجارها و قواعد تشکیل دهنده نظم موجود جهانی ندارند و با ظهور یک دولت قدرتمند با درجه بالایی از آزادی کنش در سطح منطقهای و بینالمللی در همجواری خود نیز مخالف هستند.
به نظر میرسد استمرار بحران ایران و نگاهداشت توجهات جهانی به چالشهای معطوف به ایران، در چارچوب سیاست غوطهورسازی، فضای لازم برای کنش آزادانهتر به این کشورها برای تعقیب اهداف و سیاستهای خویش در حوزههای راهبردی و ژئوپلیتیک آنها را بیشتر فراهم میآورد.
به نظر میرسد اتخاذ سیاست صبر راهبردی تهران تا پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ و نیز بازگشت مجدد دموکراتها به کاخ سفید و تلاش برای احیای برجام میتواند زمینهساز فرصت جدیدی برای همه طرفها برای نیل به یک توافق پایدار با ضمانت اجرایی بالاتر شود. چنانچه تلاشهای فعلی برای احیای برجام به نتیجه نرسد، مذاکرات جدید برای دستیابی به یک الگوی پایدار، جامعالاطراف و مورد رضایت طرفین، نیازمند رایزنیهای پیچیده و نیز صرف زمان بسیار است.
لازم به ذکر است ریشه پیدایش چالش هستهای را صرفا نمیتوان به علل سیاسی و حتی فنی فروکاست و طبعا نیازمند رویکردی لایهای به علل شکل دهنده به وضعیت چالش هستهای هستیم؛ چنانچه بخشی از این علل با عناصر گفتمانی و استعارهای/اسطورگی هم پیوندی دارد و رفع چالش ناشی از این سطح از علل، با موانع عدیدهای روبرو بوده و گاها چشم اندازی برای رفع این موانع نیز نمیتوان متصور شد.
استادیار گروه اندیشه سیاسی در اسلام پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی