تهران- ایرنا- شیخ صفی‌الدین اردبیلی جد پاشاهان صفوی بود که مقام بلند عرفانی داشت. او مؤسس طریقت صوفیانه «صفوی» است که پیروان آن کلاه سرخ دوازده تَرَکی بر سر می‌گذاشتند و برای همین «قزل‌باش»، یعنی سرسرخ، نامیده می‌شدند.

در تاریخ ایران بعد از اسلام ظهور سلسله صفویه نقطه عطفی مهم به شمار می رود؛ سلسله ای که هویت ایرانی را دیگر بار زنده کرد و بعد از هشت سده و نیم فرمانروایی یک کشور مستقل ایرانی تاسیس کرد. یکی از شخصیت های مهم که جزو نخستین افراد سلسله نیز بود، شیخ صفی الدین اردبیلی است.

تولد و خانواده

شیخ صفی الدین اردبیلی فرزند امین الدین جبرائیل در ۶۵۰ هجری در روستای کلخوران، واقع در شمال‌غربی اردبیل به دنیا آمد. نسب او را با ۱۹ واسطه به امام موسی کاظم(ع) می رسد. در ریحانه‌الادب، صفاتی چون «برهان الاصفیاء»، «قطب‌الاقطاب» و «شیخ‌العارفین» برای او ذکر شده است و با تولید وی سلسله صفویه وارد مرحله جدید و تعیین کننده ای شد.

شیخ صفی‌الدین زنی به نام بی‌بی فاطمه داشت که دختر شیخ زاهد گیلانی بود و از او سه پسر به‌نام‌های محیی‌الدین که پیش از پدر در ۷۲۴ هجری درگذشت؛ صدرالدین موسی که جانشین پدر شد و ابوسعید داشت.

دوران کودکی و جوانی

شیخ صفی در کودکی توجه خاصی به امور مذهبی نشان می‌داد. در جوانی قرآن را حفظ کرد و ضمن تحصیل علوم مقدماتی به زهد و ریاضت پرداخت و به مشاهده ظهورات غیبیه و عوالم غیرمرئیه توفیق یافت. گاهی در مزار شیخ فرج اردبیلی و گاهی در مرقد شیخ ابوسعید اردبیلی به عبادت مشغول می‌شد. ابن بزاز اردبیلی در کتاب خود در شرح احوال، سخنان و کرامات شیخ صفی نوشته است: «صفی‌الدین در جوانی از بابت زیبایی و حسن صورت چنان بود که او را «یوسف ثانی» لقب داده بودند...و این حسن صورت در دوران بلوغ به حدی بود که اولیاءاللّه وی را پیر تُرک می خواندند و در جماعت طالبان او را زرین‌محاسن می‌گفتند». حمدالله مستوفی نیز در تاریخ گزیده او را مردی صاحب‌وقت خطاب کرده است.

سفر به شیراز

وی نخست در اردبیل دانش آموخت. چون از دانشمندان آن شهر بی‌نیاز شد، به دنبال پیری بود که او را ارشاد کند و چون شنید که شیخ نجیب‌الدّین بُزغُش شیرازی در شیراز حلقه تصوف دارد، آهنگ شیراز کرد. چون به آنجا رسید، شیخ نجیب‌الدین زندگی را بدرود گفته بود. وی با سعدی شیرازی در شیراز دیدار کرد.

مرید شیخ زاهد گیلانی

شیخ صفی چندی در حلقه مریدان مشایخ معروف آن دوران، شیخ رکن‌الدین بیضاوی و امیرعبدالله، درآمد و امیرعبدالله او را به شیخ تاج‌الدین ابراهیم، معروف به دیدار با «شیخ زاهد گیلانی» عارف مشهور آن زمان که در گیلان می‌زیست، تشویق کرد و شیخ صفی چهار سال در پی شیخ زاهد می‌گشت تا اینکه در روستایی در منطقه گیلان به او رسید و تا زمان مرگ شیخ زاهد، مدت ۲۵ سال در حلقه مریدان او بود و از او اخذ انابت و فنون طریقت کرد و دست ارادت بدو داد و داماد او شد و پس از مرگ او در همان طریقت، جانشین وی شد.

شیخ صفی در این زمان گاهی در لاهیجان و گاهی در اردبیل زندگی می‌کرد. او همچنین معاصر شیخ علاءالدوله سمنانی بود و منابع از ارتباط معنوی آنها سخن گفته‌اند.

دیدار با علاءالدوله سمنانی

در روضات‌الجنّان و جنّات‌الجنان درباره ارتباط معنوی شیخ صفی و علاءالدوله سمنانی آمده است که در مجلسی از مجالس حکّام زمان این  ۲ شیخ حضور یافتند و با هم صحبت می‌کردند، وقتی که طعام آوردند، شیخ علاءالدوله از آن طعام نخورد، اما شیخ صفی آن غذا را خورد. بعد از آنکه از مجلس بیرون آمدند، بعضی از افراد که کارشان فتنه‌انگیزی و غیبت بود به خدمت حضرت علاءالدوله آمدند و گفتند: چگونه است که شیخ صفی از این طعام‌ها خورد، مگر وی احترازی از حرام ندارد؟ شیخ علاءالدوله فرمودند: شیخ صفی دریایی است که به اینها متغیر نمی‌شود و از کجا معلوم که این طعام‌ها حرام بوده باشد؟ همان شخص به خدمت شیخ صفی آمد و گفت: شیخ علاءالدوله چرا از این طعام نخورد با آنکه شما خوردید؟ شیخ صفی گفت: شیخ علاءالدوله شاه‌باز بلندپروازی است که بر هر مُرداری ننشیند.

مقام بلند عرفانی در دستگاه ایلخانان مغول

شیخ صفی از عارفان نامی عهد اولجایتو و پسرش، ابوسعید بهادرخان ایلخانی، بود که با مریدان خود در آن ایام در کلخوران، در اطراف مقبره پدر خود، می‌زیست. شیخ صفی، به سبب مقام بلند عرفانی خود، همواره از توجه ایلخانان مغول برخوردار بود. وی در دستگاه غازان‌خان به اعتبار مُراد مقتدر خود، شیخ زاهد، قرب و منزلتی داشت. خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی وزیر به او احترام می‌گذاشت و هر ساله برای مخارج خانوار او نقد و جنس فراوان می‌فرستاد. خواجه رشیدالدین در مکتوبی به پسر خود، امیراحمد حاکم اردبیل، توصیه کرده است که در معامله خود با مردم اردبیل چنان کند که شیخ صفی‌الدین از او راضی و شاکر باشد.

ظهور نهضت صفویه

صفی‌الدین مؤسس طریقت صوفیانه  «صفوی» است که پیروان آن کلاه سرخ دوازده تَرَکی بر سر می‌گذاشتند و برای همین «قزل‌باش»، یعنی سرسرخ، نامیده می‌شوند. صفویه، چون به یاری او به پادشاهی رسیدند، همان کلاه را تاج سلطنت خود کردند. با رهبری شیخ صفی با وجود مخالفت‌ها و کارشکنی‌های فرزندان شیخ زاهد و پیروان او، نام فرقه زاهدیه زیر نام جدید صفویه ظاهر شد و به سبب وسعت و اهمیتی که یافته بود از صورت یک فرقه صوفیانه به شکل نهضتی مذهبی در اردبیل درآمد و به صورت دعوتی در سراسر ایران، سوریه و آسیای صغیر پراکنده شد و حتی به سیلان نیز رسید. صفی‌الدین حتی در دوره حیات خود تأثیر سیاسی بسیاری بر جای نهاد. تعیین پسرش، صدرالدین موسی، به جانشینی خود نشان می‌دهد که او قصد داشت تا قدرت سیاسی را در دودمان صفوی حفظ کند.

به شیخ صفی کرامات بسیاری منسوب است که در میان خاص و عام مشهور و در کتاب‌های بسیاری درج شده است. از جمله این کتاب‌ها اعیان‌الشیعه و صفوة‌الصفا از ابن‌بزاز است. اولاد او، بنابر رسم معمول در سلسله، خودشان را ملقب به «سلطان» می‌کردند؛ مثل سلطان حیدر، سلطان جنید و سلطان اسحاق، تا آنکه عاقبت، سلطنت دنیوی را نیز با سلطنت طریقتی توأم ساختند و چندین تن از این خانواده به قدرت رسیدند، به سبب انتسابشان به شیخ صفی، به سلاطین صفویه معروف شدند. پایتخت آنان نخست تبریز و سپس قزوین بود تا آنکه از عهد شاه عباس اول اصفهان را مرکز سلطنت خود کردند.

آثار و شخصیت علمی

از شیخ صفی کتاب مستقلی برجای نمانده است اما مطالعه باب چهارم از کتاب ابن‌بزاز، که به تفسیرهای عرفانی صفی‌الدین اردبیلی از آیات قرآنی و احادیث نبوی اختصاص دارد، نشان می‌دهد که او، گذشته از سیاستمداری و زعامت و مرشدیت، مردی صاحب کرامات عالیه، مفسّر قرآن، عالم، فاضل و شاعر بوده است. وی در این تفسیرها به اشعار سنایی، عطار، عراقی، مولوی و سعدی استشهاد می‌کند. شیخ صفی به لهجه گیلانی و زبان رایج فارسی شعر می‌سرود که از اشعار او چند بیتی به جا مانده است. شیخ صفی بیش از ۳۰ سال به هدایت و ارشاد طالبان علم مشغول بود و گفته‌اند که بیش از ۱۰۰ هزار شاگرد را تربیت کرد و تعداد مریدان و توسعه نفوذ او در آسیای صغیر نیز بسیار بوده است. آنچه مسلم به نظر می‌رسد، این است که شیخ صفی‌الدین دوستدار اهل بیت(ع) بوده و این مطلب در گفتارها و اشعار به جامانده از وی قابل اثبات است.

درگذشت

شیخ صفی در پایان زندگی به حج رفت و پیش از رفتن، پسرش، صدرالدین، را به جای خود گماشت. وی در بازگشت از این سفر بیمار شد و پس از دوازده روز بیماری، در صبح ۱۲ محرم ۷۳۵ قمری در اردبیل، زندگی را بدرود گفت. فرزندان او به‌ویژه پادشاهان صفوی، بر سر قبر او بنای بسیار باشکوهی ساختند که اکنون به بقعه شیخ صفی‌الدین اردبیلی معروف است و از بناهای باشکوه تاریخی ایران به‌شمار می‌رود.

منابع

ابن بزاز اردبیلی، صفوة‌الصفا، به تصحیح غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، ۱۳۷۳ش.

اثر آفرینان، زیر نظر سید کمال حاج سید جوای، ج ۳، ذیل «شیخ صفی اردبیلی»، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۸ ش.

حکیمیان، ابوالفتح، فهرست مشاهیر ایران از آغاز دورانهای افسانه‌ای تا زمان حاضر، تهران، انتشارات دانشگاه ملی ایران، ۱۳۵۷ش.

نوربخش، جواد، مردان صوفی، تهران، یلدا قلم، ۱۳۷۹ش.