بطور قطع در دوران کودکی کارتون و داستان های زیادی دیده و شنیده اید که در آنها ببر گاهی شخصیتی مهربان و فداکار و گاهی خشن و بدجنس داشت، حتما در دنیای کودکانه خود به این فکر کردید که ای کاش شما هم آنجا بودید و این ببر دوست نزدیکتان بود، حتی می توانستید به آن دست بزنید، بغلش کنید، در واقع تصورات بچه گانه و در عین حال زیبایی داشتید.
آن زمان که البته زمان خیلی دوری هم نیست فکرش را نمی کردید که ممکن است روزی برسد که بشنوید ببر منقرض شده است یا دارد منقرض می شود، اما آن روز خیلی زودتر از تصوراتمان رسید و اکنون دیگر دشت ها و جنگل های ایران به ویژه مازندران که زمانی جولانگاه این حیوان مقتدر بود دیگر ببر ندارد.
کارشناسان معتقدند عواملی مانند توسعه شهرنشینی، شکار بیرویه و غیر قانونی، از بین رفتن زیستگاهها، کمبود غذا و تغییرات آب و هوا موجب کوچک شدن زیستگاه آنها و در نهایت انقراضشان شده است، سرنوشتی که دامن ببر مازندران را در کشور ما گرفت و این گونه ارزشمند را از صفحه روزگار محو کرد، حدود نیم قرن است که دیگر صدای باشکوه و پر از ابهت ببر مازندران در جنگلهای شمال شنیده نمیشود، زمانی جنگلهای این بخش از کشور محل تاخت و تاز ببر خزری بود؛ اما سالهاست که دیگر نه خبری از غرش رعدآسا شنیده و نه اثری از شکوه و جلال این حیوان در کشور دیده میشود که باید برای از دست رفتن چنین گونه ارزرشمندی مرثیه سر داد.
طبق شواهد موجود، آخرین ببر در ایران در سال ۱۳۳۲ در منطقهای که اکنون پارک ملی گلستان نامیده میشود شکار شد اما گزارش دیگری از مشاهده ببر در سال ۱۳۳۸ در همین منطقه خبر میدهد.
در اوایل دهه ۵۰ خورشیدی سازمان حفاظت محیط زیست یک تحقیق چند ساله را برای جستجوی ببر مازندران در جنگلهای شمال ایران انجام داد اما محققان در این مدت نتوانستند هیچ مدرکی در مورد وجود ببر پیدا کنند و انقراض قطعی آن را اعلام کردند.
البته این وضعیت فقط مختص ایران نیست بلکه پنجه های انقراض علاوه بر ببر مازندران دامن دو زیرگونه دیگر گربهسان از جمله ببر «بالی» و ببر «جاوه» را نیز گرفته است، این گونهها به ترتیب در سالهای ۱۹۳۷، دهه ۶۰ میلادی و حدود ۱۹۷۹ رو به انقراض رفتهاند. ۹ زیرگونه ببر در دنیا وجود دارد که از این تعداد سه زیرگونه ذکر شده منقرض شدهاند.
ببر این گربهسان عظیمالجثه برای زندگی به زیستگاههای وسیع و پیوسته نیاز دارد و کمتر میتواند در زیستگاههای جزیرهای، پراکنده و کوچک زندگی کند، در واقع باید قلمرو فرمانروایی ببر گسترده باشد که متاسفانه در چند سال اخیر به دلیل توسعه شهرنشینی و دخالت بشر در طبیعت، این قلمرو روز به روز کوچک و کوچکتر شده است.
با سرعت گرفتن نابودی ببر در دنیا از سال ۲۰۱۰ روز ۲۹ جولای (۷ مرداد) به عنوان روز جهانی ببر نامگذاری شد، این روز به منظور افزایش آگاهی عمومی نسبت به اهمیت حفظ این گربهسان زیبا تعیین شده است تا تلاش بیشتری برای حفاظت از این گونه صورت گیرد.
به اعتقاد کارشناسان زمانی که گونه ای از طبیعت حذف می شود در واقع رنجیره طبیعی طبیعت گسسته می شود و می تواند به مرور اثرات نامطلوبی بر محیط زیست و حتی زندگی انسان ها بر جای بگذارد از این رو در سال ۱۳۸۹ بود که بحث احیای ببر در ایران قوت گرفت و کار به جایی رسید که برای رسیدن به این هدف دو قلاده ببر سیبری وارد ایران شد و در مقابل دو قلاده پلنگ به روسیه داده شد؛ این در حالی بود که حدود نیم قرن از انقراض این گونه در کشور می گذشت.
هر چند این طرح به نتیجه نرسید چون ببر نر به بیماری «مشمشه» مبتلا و تلف شد و ببر ماده نیز به اتهام آلوده بودن به ویروس این بیماری مدت پنج سال در قرنطینه بود البته با کمک دوستداران حیات وحش و همکاری سازمان حفاظت محیط زیست و دامپزشکی بعد از انجام آزمایشهای متعدد رای به سالم بودن حیوان داده شد و بعد از آن به مکان مناسبی انتقال یافت. اما طرح احیا دیگر مسکوت ماند.
مشمشه بیماری باکتریایی واگیردار و خطرناکی است که بیشتر در تکسمیها مشاهده میشود و این بیماری بسیار کشنده از بیماریهای مشترک انسان و دام است.
البته تاکید سازمان حفاظت محیط زیست بر حفاظت از گونههایی است که اکنون در طبیعت وجود دارند بر این اساس کارشناسان معتقدند که دلایل انقراض ببر در ایران بر می گردد به کاهش منابع از جمله زیستگاه، آب و طعمه. زیستگاه ببر به دلیل سوزاندن پوشش گیاهان ساحلی، زهکشی تالاب ها و تغییر کاربری جنگل به زمین های کشاورزی و شالیزارها تخریب شد و در ادامه زیستگاه های مطلوب محدود و برای ببر ناامن شدند و ببرها در تعارض با جوامع محلی قرار گرفتند دز حالی که شرط بقای گربه سانی مانند ببر که به قلمرو وسیع نیاز دارد، بودن زیستگاه مناسب با طعمه فراوان است که دیگر از چنین مولفه ای حداقل در ایران خبری نیست.
زمانی که انسان به زیستگاه ببر دست درازی کرد حیوان مجبور شد به حاشیه زیستگاه های مطلوب خود یعنی جنگل های نزدیک به کوهستان عقب نشینی کند، اینجا بود که مشکل دیگری جلوی پای آنها قرار گرفت که رقابت با پلنگ های بزرگ جثه بود که به مرور ضربات آخر را بر پیکر رنجور ببرها وارد کرد.
حال باید دید در چنین شرایطی امکان احیا وجود دارد؟ البته تجربه موفقی از احیا در دنیا مشاهده شده از جمله احیای سیاهگوش در کشور سوییس که برنامه آن از سال ۱۹۷۰ آغاز شد و همچنان یک تیم حرفه ای این برنامه را دنبال می کنند و برنامه موفقی بوده است، بنابراین تیم حرفه ای، برنامه ریزی و بودجه در به سرانجام رسیدن این گونه طرح ها بسیار مهم است.
اما حیوانی مانند ببر که به قلمرو وسیع نیاز دارد هم می تواند دوباره در ایران احیا شود؟ ایرانی که دیگر دشت و جنگلی مناسب جولان این حیوان ندارد، به اعتقاد کارشناسان گوشتخواران؛ برای احیای یک گونه ابتدا باید امکان سنجی احیا در زیستگاهی که قرار است حیوان مورد نظر در آن رها سازی شود مورد بررسی قرار گیرد، باید مواردی همچون تجزیه و تحلیل زیست پذیری، ماندگاری جمعیت در زیستگاه جدید، پتانسیل تامین طعمه، رقابت با سایر شکارچیان هم بوم از جمله پلنگ، عوامل تهدید قبلی و کنونی، امکان کاهش این عوامل و نگرش جوامع محلی درباره معرفی مجدد گونه بررسی شود.
با توجه به این موارد آیا باز هم فکر می کنیم که امکان معرفی مجدد ببر به زیستگاه هایی که با انواع تهدیدات از جمله تغییر کاربری اراضی، محصور شدن زیستگاه ها با جاده و بزرگراه و ساخت و ساز مخصوصا در شمال کشور و کاهش طعمه های طبیعی؛ وجود خواهد داشت؟ پس بیاییم قدر داشته های خود را بدانیم.
از: کیمیا عبدالله پور