تهران- ایرنا- «لیلا سلیمانی»، نویسنده مراکشی معتقد است: تنها با داستان‌نویسی و قصه‌گویی می‌توان در زمان دیگری زندگی کرد، عاشق شد و کسی را کشت. فقط از این راه می‌توان هر کاری کرد و این فوق‌العاده است.

لیلا سلیمانی (Leïla Slimani) از نویسندگان و روزنامه‌نگاران معاصر، ۳۹ سال پیش در شهر رباط کشور مراکش متولد شد و در ۱۷ سالگی به پاریس مهاجرت کرد. او در سال ۲۰۱۴ با انتشار رمان اَدِل (Adèle) پا به عرصه نویسندگی گذاشت و در سال ۲۰۱۶ با دومین رمان خود که ترانه شیرین (chanson douce) یا لالایی (Lullaby) نام داشت، موفق به کسب جایزه گنکور فرانسه شد. سلیمانی به واسطه تجربه‌ای که از روزنامه‌نگاری در حوزه آفریقای شمالی و مراکش به دست آورده، تاکنون چند اثر غیرداستانی نیز منتشر کرده است که آنها نیز با اقبال خوانندگان روبرو شدند.

رمان ترانه شیرین که داستان قتل دو کودک به دست پرستارشان را روایت می‌کند، با الهام از یک جنایت واقعی نوشته شد و در سال اول چاپ ۶۰۰ هزار نسخه از آن در فرانسه به فروش رسید. این رمان روانشناختیِ سراسر تعلیق، تاکنون به ۱۸ زبان ترجمه شده است که فارسی یکی از آنهاست. 

سلیمانی در جدیدترین پروژه ادبی خود قصد نوشتن یک سه‌گانه درباره عقبه خانوادگیش را کرده است که به‌تازگی با انتشار رمان کشور دیگران (The Country of Others) اولین گام را در مسیر تحقق آن برداشت. این نویسنده مراکشی‌تبار که همراه همسر و دو فرزندش در پاریس زندگی می‌کند در یک مصاحبه جدید با روزنامه گاردین از هدف خود از نویسندگی، پیچیدگی‌های هویت و کتاب جدیدش گفت:

چرا تصمیم گرفتید درباره پیشینه و تاریخ خانواده‌تان کتاب بنویسید؟

بعد از آن که برنده جایزه گنکور شدم، می‌خواستم سراغ نوشتن چیزی بروم که سخت و چالش‌برانگیز باشد؛ چون برای هنرمندی که کارش تحسین شده مهم است کاری کند که احتمال شکست خوردن در آن وجود دارد. ایده نوشتن یک سه‌گانه به نظرم جالب آمد چون وقتی جوان‌تر بودم زیاد حماسه می‌خواندم؛ این که در این آثار می‌شد یک شخصیت را از تولد تا مرگ دنبال کرد و شاهد تکامل جامعه بود را خیلی دوست داشتم. قصدم برای نوشتن این سه‌گانه همچنین از نوعی حس سرخوردگی هم نشات می‌گیرد چون وقتی در مراکش زندگی می‌کردم، کتاب‌های زیادی درباره انگلیس، فرانسه، روسیه و آمریکا می‌خواندم و با خودم فکر می‌کردم: من کلی چیز درباره آنها می‌دانم اما احساس می‌کنم آنها چیز زیادی درباره کشور من نمی‌دانند. غربی‌ها ما (مردمان مراکش) را به صفت مسلمان بودن خلاصه می‎‌کنند. خیلی اهمیت دارد که به آنها بگوییم ما (بیش از این هستیم و) تاریخ پیچیده‌ای داریم.

به این که این حماسه را درباره یک خانواده دیگر بنویسید هم فکر کردید؟

خیر. همیشه می‌دانستم سه‌گانه حماسی من درباره پدربزرگ و مادربزرگم خواهد بود چون بچه که بودم مادربزرگم قصه‌های زیادی درباره خودش و ازدواجش برایم تعریف می‌کرد. همیشه پدربزرگ و مادربزرگم را به شکل شخصیت‌های یک رمان می‌دیدم. پدربزرگم یک زخم روی شکمش داشت، وقتی درباره‌اش پرسیدم گفت در دوران جنگ مجبور شده در آلمان با یک ببر مبارزه کند. تا چهارده سالگی هنوز هم این قصه را باور داشتم. خیلی خوش‌شانس بودم که پدربزرگ و مادربزرگی داشتم که به من دروغ می‌گفتند.  

چرا؟ چون به شما این (تخیل و) آزادی فکری را داد که قصه‌گو شوید؟

بله صددرصد همینطور است. داشتن چنین پدربزرگ و مادربزرگی همچنین باعث شد بفهمم اگر می‌خواهم آزاد باشم، اگر می‌خواهم به زندگی‌ای که همیشه می‌خواستم برسم، باید داستان بگویم. من شدیدا در معرض ناامیدی و سرخوردگی قرار دارم چون دلم می‌خواهد همه جا را ببینم، همه کتاب‌ها را خوانده باشم و هر احساسی را بشناسم، اما چنین چیزی ممکن نیست مگر این که نویسنده باشید. فقط در این صورت است که می‌توانید در زمان دیگری زندگی کنید، عاشق شوید و کسی را بکشید. می‌توانید هر کاری دلتان می‌خواهد بکنید و این فوق‌العاده است.

با وجود تفاوت‌هایی که در ساختار و محل رخداد ماجراهای کشور دیگران با ترانه شیرین و ادل وجود دارد، این کتاب‌ها از لحاظ موضوع و درون‌مایه اشتراکاتی خواهند داشت؟

به گمانم من همیشه درباره زنان، سلطه و خشونت می‌نویسم. ‌دل‌مشغولی و دغدغه اصلی من آزادی است: اینکه چطور می‌توانیم در عین آزاد بودن همزمان به عنوان همسر یا مادر با یکدیگر پیوند برقرار کرده و سعی کنیم یکی باشیم. توهم زدایی، دیگر موضوع و درون‌مایه مشترک در آثار من است. در کتاب اولم، ادل، از رابطه جنسی توهم‌زدایی کردم و در ترانه شیرین از نقش مادری. در کتاب جدیدم، از مفاهیمی چون تبعید و مهاجرت توهم‌زدایی می‌کنم.

آیا سه‌گانه‌ای که در دست نوشتن دارید، از لحاظ موضوعی به هم پیوستگی دارد؟ یعنی به تغییرات زندگی زنان در سه نسل می‌پردازند؟

بله، کتاب دوم درباره نسل مادرم، برادرش و پدرم در اواخر دهه ۶۰ میلادی است؛ مادرم جراح بود و پدرم از اقتصاددانان دولتی. این نسل می‌خواستند مراکش را متحول کنند. آنها به دنبال انقلاب کردن بودند اما در نهایت به یکی از اعضای طبقه متوسط تبدیل شدند. این کتاب درباره سرخوردگی و ناامیدی از خود است. کتاب آخر هم به موضوع مهاجرت می‌پردازد. ماجراهای این کتاب در سال ۱۹۹۹ میلادی اتفاق می‌افتد، یعنی سالی که من به فرانسه آمدم. داستان هم درباره ظهور اسلام‌گرایی و تروریسم خواهد بود، درباره این که به من به عنوان یک فرانسوی اهل مراکش حس می‌کنم اسلام‌گرایانی که با من عقبه مشترکی دارند و همزمان نژادپرستان غربی که مرا چیزی می‌بینند که نیستم، خیانت شده است.

از ناامیدی گفتید. به نظر شما بشر چگونه می‌تواند از سرخوردگی و ناامیدی زندگی جان به در ببرد؟

من اولین بار وقتی سرخورده شدم که در کودکی فهمیدم زندگی مثل فیلم‌ها نیست و حوصله‌سربر و خسته کننده است. درس می‌خواندم، احتمالا ازدواج می‌کردم، بچه دارم می‌شدم، می‌رفتم خرید و برای خانه خرت و پرت می‌خریدم. من باید انتخاب می‌کردم که یا خودم را بکشم یا نویسنده شوم و زندگی‌ای که الان دارم را داشته باشم. من نمی‌خواستم مثل پدرومادرم یا مردم عادی زندگی کنم.

اگر نویسنده نمی‌شدید چطور با این سرخوردگی از زندگی کنار می‌آمدید؟

احتمالا یک زن بدجنس و شاید حتی الکلی می‌شدم! از همه گله و شکایت می‌کردم و آدم خیلی بدی می‌شدم!

در حال حاضر مشغول خواندن چه کتابی هستید؟

شرق شناس (The Orientalist ) اثر تام ریس (نویسنده، مورخ و روزنامه‌نگار آمریکایی). همزمان کتاب شهود (Wise Blood) از فلانری اوکانر را هم می‌خوانم، او یکی از نویسندگان محبوب من است. برای نوشتن کتاب سوم سه‌گانه‌ام از این رمان الهام می‌گیرم.

آخرین کتاب خوبی که خواندید چه بود؟

حقیقت درباره یک جسد (The Fact of a Body: A Murder and a Memoir ) نوشته الکساندریا مارزانو لسنیویچ که یک کتاب اضطراب‌آور و هوشمندانه است. این کتاب ابهامات روح انسان را آشکار کرده و شکافی را که ممکن است گاهی میان اعتقادات و احساساتمان ایجاد شود نشان می‌دهد.

ترجمه انگلیسی رمان کشور دیگران نوشته لیلا سلیمانی ۵ اوت (۱۴ مرداد) توسط انتشارات فابر منتشر می‌شود.