به گزارش گروه فرهنگی ایرنا هفدهم مرداد سال ۱۳۷۷، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاریِ جمهوری اسلامی، به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان به دست گروهک تروریستی طالبان به شهادت رسید. به همین مناسبت، شورای فرهنگ عمومی، هفدهم مرداد ماه هر سال را به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری کرد.
روز خبرنگار بهانهای برای توجه بیشتر به آنها و مطالبات، مشکلات صنفی و شغلی این قشر است؛ اما باید دید به جز ۱۷ مرداد که به نام خبرنگاران و در پاسداشت زحمات این رده شغلی نامگذاری شده است رویکرد عمومی و مواجهه مسئولان با خبرنگاران در ایام دیگر سال به چه ترتیب است؟ خبرنگاران در جامعه تا چه اندازه از احترام برخوردارند؟
در یک سال و نیم گذشته که زیر سایه همهگیری ویروس کرونا سپری شد، خبرنگاران جزو رده شغلی بودند که هرگز تعطیلی نداشتند، از اسفند ۹۸ تا امروز در صحنه حضور داشتند و به رغم فعالیت مستمر در راستای آگاه سازی جامعه و عمل به رسالت خویش آنچنان که باید دیده نشدند.
خبرنگاری امروز، فاقد امنیت شغلی و حرفهای است
فریدون صدیقی پیشکسوت روزنامهنگاری و مدرس دانشگاه در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا و با اشاره به مشکلات خبرنگاران و چالشهای کار خبر توضیح داد: فضای مجازی با سرعتی که در نشر خبر داشته از سویی و محدودیتهایی که در رسانههای ما در نشر خبر وجود دارد، از سوی دیگر متأسفانه باعث رویگردانی مخاطب از رسانههای رسمی و سوق پیدا کردن آنها به رسانههای غیررسمی بوده است.
اهمیت معضلات این جریان وقتی برجسته میشود که به خاطر بیاوریم تمام اخبار غیررسمی منبعی موثق و صحیح نداشته و باعث تغییر ذائقه مخاطب و کاهش سواد رسانهای شدهاند.
وی افزود: مدیریت کلانِ رسانه یعنی کسانی که خطمشی رسانهها را تدوین میکنند باید به اهمیت این رسانهها واقف باشند وگرنه سرشاخههای این جریان یعنی خبرنگاران آسیب میبینند.
این پیشکسوت رسانه تاکید کرد: ما هرساله خروجیهای زیادی از دانشگاهها و آموزشگاههای خبرنگاری داریم (فارغ از اینکه آموزشها تا چه اندازه کاربردی هستند یا مدرسان این آموزشگاهها تا چه حد مجرب هستند) سؤال اینجاست اینها قرار است کجا مشغول به کار شوند؟ آنها فارغالتحصیل میشوند درصورتیکه کاری ندارند و این موضوع تلخ و غمانگیز است.
زمانی باورم این بود که روزنامهنگار و خبرنگار امنیت شغلی ندارد اما امنیت حرفهای دارد؛ به این معنا که ممکن است رسانهاش متوقف یا تعطیل شود و آن آدم شغلش را در آن روزنامه یا خبرگزاری از دست دهد اما از آنجا که حرفهای است در جای دیگری استخدام میشود اما امروز نهتنها امنیت شغلی که امنیت حرفهای هم ازدسترفته است.
جریان بستۀ اطلاعات، خبر را بی روح میسازد
صدیقی در ادامه و با تاکید بر دغدغههای معیشتی اصحاب رسانه در روزگار فعلی تصریح کرد: بسیاری همکاران ما حرفهای هستند و کارشان را بلدند اما بیکار یا در آستانه از دست دادن کارشان هستند. خود این دغدغه معیشت و از دست دادن شغل و نبود ثبات در منزلت و موقعیت شغلی و اجتماعی خبرنگار موجب میشود آنکسی هم که مشغول به کار است ناامید و کمانگیزه باشد زیرا نمیداند فردایی وجود دارد یا نه.
یعنی خبرنگار که باید موضوعی را درونکاوی و بررسی کند، موضوعی که قابلیت جریان سازی دارد و میتواند جریانهایی اجتماعی را ایجاد کند با درهای بسته مواجه است و با این بحران که هیچ نهادی در مورد مشکلات اطلاعرسانی نمیکند. در مواردی هم که خبرنگار با تلاش و تقلا موفق به کسب اطلاعات میشود، دروازهبانی خبر است که مشکلزاست و وقتی این دروازهبانی بسته باشد خبر بیروح میشود و چیزی از آن باقی نمیماند.
وی افزود: بدتر از آن این است که با این شیوه دروازه بانی خبر، جلوی انتشار خبری گرفته می شود و این خبرها منتشر نمیشود؛ نهادهایی که انتشار خبر به ضررشان است پیشاپیش زمینهسازی و خبرنگار را متهم به سیاه نمایی میکنند و به او آسیب میزنند.
درنتیجه چنین فضایی، نمیشود گفت خبرنگاران کار نمیکنند یا کارها ضعیف است. در چنین اوضاعی انتظار حرفهای بودن، یا انتقاد به شکل خبر یا محتوای آنکه پیشپاافتاده است و ... بیمفهوم است.
این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: در مورد کرونا شاهد بودیم راههای تهیه و تنظیم خبری که ریشهیابی شده باشد، بسته بود. اگر در این میان طرح مسئله ای هم صورت گرفته از سوی خود وزارت بهداشت به نقصانها اشاره شده یا از سوی کسانی مطرحشد که ربطی به رسانه نداشتهاند؛ یعنی آدم ها با مرگشان اعلام کردهاند که وضعیت قرمز و شیوع کرونا گسترده است.
در جریان مشکلات رزیدنتها خودکشی این جوانان باعث آگاهی به این موضوع و مشکلات آنان شد وگرنه کدام خبرگزاری میتوانست به این مشکلات درونی دست پیدا کند؟
خبرنگار رنجدیده، آینۀ رنج دیگران است
این پیشکسوت روزنامهنگاری در پاسخ به این سوال که چرا بعضا روابط عمومیها مشکلاتی را در روند کار خبرنگاران ایجاد می کنند، توضیح داد: روابط عمومی موظف است مبلغ و مبشر سازمان متبوعش باشد اما کدام خبرنگار میتواند به درون این سازمانها برود و مشکلاتشان را مطرح سازد؟ در این فضای بسته برخی روابط عمومیها از این ضعف رسانهها که بیرون از جریان هستند در جهت تبلیغ خودشان استفاده میکنند.
جریان خبری ما به طورکلی دچار مشکل است؛ تعداد روزنامههای روی پیشخوان را ببینید بیشتر آنان از حمایت دولتی برخوردارند وگرنه روزنامه تخصصی کدام است؟
وی افزود: از سوی دیگر چطور میشود از خبرنگاری که از حداقلها محروم است و با تأخیر حقوق میگیرد و از امنیت شغلی و حرفهای برخوردار نیست انتظار داشت حرفهای زندگیاش را وقف خبرگیری و ریشهیابی مشکلات کند آنهم در شرایطی که حتی پول ایاب و ذهاب او را نمیدهند.
غیر از روزنامههای دولتی که حقوق دولتی دارند، در سایر روزنامهها پرداختیها تناسبی با هزینهها ندارد. آدمهای بسیار حرفهای را میشناسم که بهرغم همه قابلیتهایی که در فعالیت رسانهای دارند با حقوقی ناچیز زندگی میکنند و چارهای هم جز این ندارند.
صدیقی اظهار داشت: همه مشاغل امروز آسیبپذیر شدهاند و حداقل حقوق برای زندگی ده و نیم میلیون تومان است، یعنی یک کارگر باید به این میزان حقوق بگیرد اما آیا میگیرد؟ بخش غمانگیزتر این داستان این است که همین خبرنگاری که از حداقلها محروم است آینه جامعه است و باید نشر دهنده درد دیگرانی چون کارگران، معلمان، مشکلات بحرانیهایی چون بیآبی و گرانی و... باشد و خودش هم ازنظر جایگاه هم ازنظر درآمد رنجورتر از دیگران است.
مهمترین تأثیر کرونا بر روزنامهنگاری و خبرنگاری این بود که اگر نمیتوانیم زیر یک سقف جمعشویم بهتر است؛ دورکار شویم و این بحث غمانگیزی بود که متأسفانه کرونا وضعیت رنجور رسانهای و خبری ما را که پیش از آنهم دچارش بودیم، تشدید کرد.
وی تاکید کرد: کار روزنامهنگار دورکاری نیست. خبرنگار باید در میدان باشد و پشتمیزنشینی برای او معنایی ندارد و این آستانهای دارد و سالهاست که خبرنگاران و روزنامهنگاران ما متأسفانه پشتمیزنشین شدهاند؛ گاهی یک گزارش خوب در یک چرخه میافتد و ده روزنامه این را به انحا مختلف با تغییر سرفصل و نام و ... منتشر و بازتولید میکنند.
این داستان تلخ است و نوعی بیماری است که روزنامهنگار، خبرنگار، گزارشگر، مصاحبهکننده، عکاس در آن مقصر نیستند. نظام رسانهای که رسانه ما را مدیریت میکند مقصر است و تلقیای که از این مشاغل دارد. بیشترین ضعف در مدیریت کلان جامعه است که در سطوح مختلف یا تجربه ندارند یا سواد ندارند و حوزه تخصصیشان این نیست.