تهران- ایرنا- افغانستان محل درگیری تمام عیار میان نیرو های وابسته به طالبان با ارتش این کشوراست. این درگیری ها که از اواسط اردیبهشت ماه امسال به تدریج شروع شده با گذر زمان شدت و حدت بیشتری پیدا کرده است.

طی هفته های اخیر سد مقاومتی ارتش افغانستان در ولایت های قندوز و نیمروز شکسته شده و طالبانی ها موفق به کنترل چهار ولایت مهم در افغانستان شده اند. با توجه به ماهیت جنگ و نبرد جریان هایی مثل طالبان که عموما ترکیبی از نبرد فرسایشی و چریکی ر ا دنبال می کنند؛ نگرانی ها از سقوط بیشتر ولایت های افغانستان حکایت دارد. مهم تر از همه اینکه اعتماد به نفس و انگیزه نیرو های طالبان با توجه به ماهیت اندیشه ای و ایدئولوژیکی شان بسیار قوی تر از ارتش افغانستان است. در همین خصوص در گفت و گو با دکتر "جلال میرزایی" استاد دانشگاه و نماینده دوره دهم مجلس شورای اسلامی وضعیت بحران در افغانستان و جهت گیری سیاست خارجی کشورمان را جویا شده ایم.

عوامل رشد مجدد قدرت طالبان در افغانستان

میرزایی درباره عوامل و دلایلی که باعث ظهور و قدرت گیری مجدد طالبان در ژئوپلیتیک سیاسی افغانستان شد؛اظهار داشت: در ارتباط با تحولات سیاسی و نظامی افغانستان باید به این واقعیت توجه کرد که طالبان یک بازیگر اجتماعی- سیاسی است. به این شکل که این گروه نظامی در جعرافیای افغانستان ریشه دارد و میان قبایل و طوایف حامیان جدی و محکمی دارد. مهم تر از همه در قدرت گیری طالبان بایستی به ناکارامدی و به عبارتی روشن تر شکست دولت مرکزی افغانستان در ایجاد یک مسیر روشن توسعه سیاسی و اقتصادی اشاره کرد. طی دو دهه اخیر دولت در کابل با انواع و اقسام حمایت های بین المللی و بشر دوستانه مواجه بود اما به سبب رقابت های جناحی و سیاسی، هیچ وقت دولت در افغانستان به سمت یک شرایط با ثبات و منظم حرکت نکرد. از این رو عامل اصلی ظهور و احیای طالبان  عدم موفقیت و ناکامی دولت مرکزی افغانستان در تقویت پایگاه اجتماعی و سیاسی اش است.

رویکرد ایران به طالبان در افغانستان

نماینده پیشین مجلس در پاسخ به این سوال که با  توجه به منافع همسایگی کشور و اینکه ایران دروازه ورود مهاجران افغانستانی به سمت قاره اروپاست، بایستی چه سیاستی از سوی ایران در کنترل و مدیریت بحران افغانستان اتخاذ شود؛ گفت: اولا کنترل و مدیریت بحران در افغانستان با توجه به پیچیدگی نیرو های حاضر در افغانستان و خود جریان طالبان بسیار سخت و دشوار است. این موضوع را نباید از نظر دور داشت که آمریکا و نیرو های وابسته به ناتو بعد از دو دهه سرمایه گذاری نظامی و امنیتی در افغانستان در نهایت استراتژی خروج و عقب نشینی را در افغانستان اتخاذ کردند و امروز طالبان بسیار قدرتمند تر از هر دوره دیگری به دنبال فتوحات نظامی است. 
کما اینکه نباید از نظر دور داشت که قدرت گیری طالبان در افغانستان بدون تردید یک شکست بزرگ برای دموکرات‌ ها و شخص بایدن خواهد بود. در واقع این مساله در سطح جهانی مطرح است که استراتژی خروج بایدن فاکتوری تعیین کننده در قدرت گیری طالبان در افغانستان بود. قابل ذکر است که زمانی در سال ۲۰۱۱ تعداد نیروی نظامی آمریکا در افغانستان در حدود نود و هشت هزار نفر بوده و امروز این رقم به ششصد و پنجاه نفر رسیده است. مساله اینجاست که  جدا از  اینکه واقعا حضور آمریکایی ها در افغانستان چه میزان در راستای صلح و آرامش مردم افغانستان بود،  خروج ناگهانی این نیروها و هم زمانی اش با قدرت گیری طالبان باعث طرح این  موضوع در آینده نزدیک خواهد شد که بایدن استراتژی نامشخص و غیر اشتباهی در افغانستان اتخاذ کرد و همین امر باعث افزایش قدرت طالبان شد.
برای همین باید رویکردی واقع نگرانه در تحولات سیاسی و نظامی افغانستان اتخاذ کرد. البته استراتژی کلی و اصلی جمهوری اسلامی ایران، حمایت از صلح و امنیت در افغانستان است و در این راستا تلاش های دیپلماتیکی هم از سوی کشورمان برای ایجاد همگرایی و گفت و گو میان طالبان با دولت مرکزی افغانستان انجام شده است. با این حال باید توجه داشت که طالبان به سبب ماهیت قبیله ای و قومی اش گروهی نیست که با چند نشست و گفت و گو مدیریت و کنترل شود و به سمت صلح و مذاکره بیاید. 
کما اینکه باید نهایت تلاش به طرق مختلف از سوی همه کشورهای ذی نفع در بحران افغانستان صورت گیرد که طالبان را به سمت صلح و گفت و گو سوق دهند. امروز این نگرانی به جد در صحنه تحولات افغانستان وجود  دارد که طالبانی ها در صورت مقاومت مردم و دولت مرکزی دست به کشتار و قتل عام بزنند. باید این امکان و فضا به طالبانی ها هم از طریق برقراری تماس های دیپلماتیک و هم فشار سیاسی داده نشود.