روزنامه آرمان ملی ۲۶ مرداد به گفت وگو با ابوالفضل ظهرهوند، سفیر پیشین ایران در افغانستان پرداخت و نوشت: پیشتر توافقی بین آمریکا و طالبان صورت گرفت و حالا نیز مذاکراتی با واسطهگری قطر در حال دنبال شدن است. نشست سه روزهای نیز داشتند که بدون حضور ما و با حضور جناحها درگیر با مسائل افغانستان یعنی آمریکا، چین، روسیه، پاکستان و کشورهای عربی تشکیل شد، اما به نتیجه خاصی هم نرسیدند.
حالا هم کابل سقوط کرده است و طالبان به آن وارد شدهاند، خود را در قدرت میبیند و باید دید ادامه این روند چه اتفاقی را رقم خواهد زد. آمریکاییهایی که این شرایط را شکل دادند، باید پاسخگو باشند که چرا کار به اینجا کشیده شد. همچنین باید پاسخگو باشند که زین پس چه نقش و وظیفهای در قبال این ملت شوربخت خواهند داشت؛ ملتی که به آمریکا و غرب امید بسته بودند تا برای آنها کاری کند. این نتیجه، سرانجام امید بستن به آمریکاییها، انگلیسیها و ناتو بود.
اساسا اقدامــات اخیر طالبان را چون انتشار بیانیههایی با مضمون تغییر در رفتــارها با مردم و اتخاذ برخی تصمیمات دیپلماتیک، موثر در بقای آنها در افغانستان میدانید؟
ماندن طالبان در قدرت وابسته به نوع رفتار آنها خواهد بود. برخی معتقد هستند طالبان تغییر کرده است اما برخی اعتقاد دارند آنها با طالبانی که در سال ۲۰۰۱ مرتکب چنان جنایتهای شد تفاوتی نکرده است و ماهیت یکسان دارد اما تنها دیپلماتتر برخورد می کند. به هرحال در حال حاضر جامعه جهانی و منطقه با پدیدهای به نام امارت اسلامی مواجه خواهد شد و اصلا دولت موقت دیگر موضوع مطرحی نیست. گرچه شاید آقای عبدا... عبدا... با کنار گذاشتن اشرف غنی این را پیشنهاد کند اما حالا شرایطی نیست که طالبان تنازل را بپذیرد چرا که خود را طرف پیروز میداند.
همچنین کشورهایی که از طالبان حمایت میکنند مانند عربستان، امارات و پاکستان در صحنه حاضر هستند. باید منتظر ماند دید که نتیجه تصمیمات میان آمریکا، انگلیس، پاکستان و عربستان چه خواهد شد. اما در این میان حتی پاکستان هم یک متغیر وابسته است و قادر نیست خود تصمیمگیر باشد بلکه در این صحنه از آن استفاده میشود. از سوی دیگر بسیار دور از ذهن است که مردم افغانستان، خصوصا در شهرهای بزرگ و مراکز ولایتها، به چنین رژیم سیاسی تن بدهند که طالبان قصد دارد به آنها تحمیل کند. اما باید در نظر داشت که بازیگران منطقهای سناریو جدیدی را کلید زدهاند و بعید است اگر طالبان بتواند امارت اسلامی را در کابل مستقر کند، در کمتر از سه یا چهار سال سقوطی در مناطقی از افغانستان داشته باشد. چرا که مردم باید برای مقابله با طالبان ابزاری داشته باشند، اما به کسی و جایی نمیتوانند پناه ببرند.
از یک طرف ارتشی وجود داشت که از سوی آمریکاییها سازمان یافته بود و با فرامین صادر شده از پشت پرده و فرماندههای واسطهای که داشتند مانع از مقاومت شدند، یعنی ۳۵۰هزار نیروهای نظامی مسلح و مجهز در برابر نهایتا ۸۰ هزار طالبان پا برهنه که تنها مجهز به یک کلاشینکف و موتور سیکلت بودند. این نشان میدهد آمریکاییان دروغ گفته بودند و حضور آنها در افغانستان برای فراهم کردن آرامش، صلح، مدرنیته و پیشرفت برای مردم نبوده، بلکه اهداف دیگری داشتند و حالا هم همان اهداف را در قالب طالبانیزه کرده افغانستان دنبال میکنند.
آمریکا در طول این دو دهه دستاوردی در افغانستـان به جا گذاشته است؟
باید پرسید طالبان را چه کسی به صحنه آورد؟ کدام کشور به آنها مشروعیت بخشید؟ کدام کشور به جز آمریکا با حضور طالبان موافقت کرد؟ در این ۱۸ ماه یک سرباز آمریکایی کوچکترین آسیبی ندیده است در حالی که هزاران نفر از مردم نظامی و غیرنظامی کشته شدند و افغانستان شاهد بیش از ۲۰۰۰ کودک کشته و مجروح بوده. در این وضعیت مردم در حال حاضر دچار سرگشتگی هستند، آنچه به آنها نوید داده شده بود دروغی بیش نبود. مدرنیته برای آنها جز نواختن موسیقی و رقصیدن و دیگر نمادهای سکولار هیچ چیزی به ارمغان نیاورد. این مردم هرگز معاش مناسب، شغل، توسعه و امنیت پایدار بدست نیاوردند.
در اصل این موارد است که مفهوم درست آزادی هستند. همین حالا اگر به کشورهای دریای کارائیب هم بروید شاهد افراد برهنه خواهید بود اما آزادی چنین نیست. آزادی یعنی فرد بتواند خودش را و سبک زندگیاش را به درستی تنظیم کند و سازمان دهد و بتواند نسبت به پایداری تمام آنها اطمینان داشته باشد. اصلا چنین چیزی در افغانستان جاری نیست، مردم شبها نمیدانند فردا چه بر سرشان خواهد آمد.
بنابراین مردمی که مخالف حضور طالبان در افغانستان هستند و از این حضور آسیب میبینند چه راه نجاتی دارند؟
در افغانستان بحث جان افراد مطرح است. در شرایط دموکراتیک اعتراضاتی وجود دارد که برای مثال نسبت به ساعت کار، سبک زندگی یا حقوق و دستمزد هستند، اما در افغانستان جان و بقاء افراد در خطر است و چنین شرایطی برای زنان و مردان متفاوت نیست، مردان مجبورند ریش بگذارند و زنان هم مجبورند چادری به آن شکل مرسوم طالبان سر کنند. این کشور در حال حاضر به هیچ وجه مثل ترکیه، لندن و تهران نیست، حالا با شاهد بودن پدیدهای به نام طالبان در منطقه اگر افراد ذرهای از این امور و قوانین تخطی کنند، طالبان حد مورد نظر خود را بر مردم اجرا خواهد کرد و از همین رو است که افراد حتی برای خروج از خانه خود ترس دارند. در چنین شرایطی به هیچ چیزی نمیتوانند اعتراض کنند و اساسا کانال اعتراضی برای آنها وجود ندارد. حالا باید پرسید آمریکاییان، اروپاییان، رسانهها و خبرنگاران آنها کجا هستند؟
جایــگاه آمریکا و غرب در حال حاضر در افغانستان چگونه است؟
نکتهای که نباید فراموش کرد اقدامات آقای ویلیام برنز است که در حال چرخاندن صحنه است. علت حضور ژنرال چهار ستاره در کابل بسیار جای سوال دارد. در حال حاضر تعداد زیادی از نیروهای نظامی افغان وجود دارند که هم تابعیت آمریکا را به آنها دادهاند و هم کارمند سی آی ای هستند. آنها ۱۸ هزار نیرو دارند که میتواند طالبان را به کلی نابود کند، اما آنها اصلا به دنبال این اهداف نیستند. آمریکاییان به دنبال تغییر نقشه ژئوپلیتیک و معادلات داخلی افغانستان هستند. آنها به افغانستان نیامده تا روزی بروند، تنها شکل بازی تغییر کرده است، تغییری که به ضرر ملت بیگناه افغانستان تمام میشود.
در این میان طالبان اصلا مطرح نیست و مساله اصلی آمریکا است چرا که مواردی چون طالبان تنها یک متغیر وابسته هستند. در حال حاضر ماشینهای نظامی ارتش آمریکا زیر پای طالبان قرار گرفته است و ما شاهد یک دور جدیدی از تحولات در افغانستان هستیم که این بار با بازیگری طالبان و گروههای تکفیری همراه است.
چرا هرگز در طی این ۲۰ سال طالبان نابود نشد؟
طالبان هرگز قرار نبوده نابود شود، چرا که نیروهای تکفیری «رزرو» هستند. افرادی که آشنا به مسائل ژئوپلیتیک، سیاسی و بینالملل نیستند و شعار میدهند «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» باید نظارهگر نتیجه این دست شعارها باشند. ما در سوریه و عراق، در نتیجه دعوت خود این کشورها، حضور پیدا کردیم و اگر افغانستان هم از ما دعوت میکرد کمکی را از آنها دریغ نمیکردیم، اما آنها مسیر دیگری را با غرب پیش گرفتند. حتی امروز دیگر افغانستان قابل مقایسه با سوریه و عراق نیست، افغانستان بر سرمایه داخلی خود قرار نگرفته و یک شرایط متفاوت پیدا کرده است. در این میان طالبان هم سرمایه پاکستان است. ۱- در حال حاضر ۵ میلیون نیروی طالبانی وجود دارد که در مدارس سلفی عربستان در پاکستان درس خواندند و آموزش دیدند، گرچه نمیتوان گفت درس خواندند بلکه همین رفتارهایی که از آنها میبینیم را آموزش دیدهاند. حالا از این افراد در کجا باید استفاده کنند؟ اینها سرمایههای پایدار هستند.
سرمایه پایدار برای منافع فردی و برای دسترسی به منابع لایزال افغانستان. افغانستان یک گنج است، منابع تمام ایالت متحده آمریکا را اگر جمع کنیم به اندازه افغانستان میشود. افغانستان قدرت عظیمی است که دارای تمام منابع است، مانند بهترین موقعیت ژئوپلیتیکی، بهترین میزان طلا، نقره، الماس، نفت، گاز، لیتیوم، منیزیم، اورانیوم، مس، زغال سنگ و... مهمتر از این منابع افغانستان مردم سلحشوری دارد که توانستند اتحاد جماهیر شوروی را شکست دهند، چون دارای مجاهدان بسیار بودند اما حالا به این وضع درآمدهاند که حتی به گذشته خود نتوانستند افتخار کنند و به آمریکا وابسته شدند. روسیه و پاکستان زمانی از افغانستان میترسیدند و وارد این کشور نمیشدند اما امروز افرادی به راحتی از جادههای صاف وارد شدهاند و کل کشور را گرفتهاند. این نتیجه اعتماد به آمریکا و انگلیس و فرهنگ خراب استعماری آنهاست و بدتر از همه آن است که حالا آنها حتی پاسخگو هم نیستند. یک سال و نیم با طالبان مذاکره کردند و در نهایت توافق صلح امضاء کردند و به تروریستها مشروعیت دادهاند و آنها را به صحنه آوردهاند، اما حالا که تنها یک هیأت از طالبان به تهران آمده است واکنشهای بسیار نشان میدهند در حالی که ایران از ذینفعان با ۹۲۰ کیلومتر مرز با افغانستان است و باید بدانند آنها چه کسانی هستند و چه اهدافی را دنبال میکنند؟
آیا پیشبینی میکنید که در آینده ایران نقش فعالتری در افغانستان داشته باشد؟
ما باید در افغانستان به درستی دیده میشدیم و من ایراد دولت آقای روحانی را به همین مسائل میبینم که میشد بسیار درست و فعال برخورد کرد تا به این وضعیت نرسیم. این از نتایج ۸ ساعت انفعال دولت روحانی در روابط با کشورهای همسایه از جمله افغانستان است. اما حالا پارادایم عوض شده است و آنچه همیشه برای ما مطرح بوده و هست و خواهد بود ملت افغانستان است. ما با طالبان نه درگیر میشویم و نه با آن رفاقتی داریم.
اگر مردم افغانستان تمکین کردند و همین دولت را مطلوب دانستند ما نیز میپذیریم. اگر آمریکا و انگلیس و دنیا پذیرفت ما هم آنها رد نخواهیم کرد، ما مداخلهای در کشوری نداریم. اما اگر دوست دارند اعتراض کنند صدای آنها را خواهیم رساند. مردم افغانستان پاره تن ایران هستند و یکپارچگی این کشور برای ما مهم است. این دو مولفه کلیدی است به علاه مصالح و منافع ملی کشورمان در راس. آن مواضع همین نتایج را در کل منطقه و مشکلات داخلی سبب شده است.
قطعا آمریکا و انگلیس خواهان چنین یکپارچگی در افغانستان نیستند، چون تغییر در نقشه ژئوپلیتیکی منطقه را در دستور کار دارند و مدیریت بحران آنها در سایه ادامه بحران رقم میخورند. آنها مایل نیستند خارج بحران در منطقه کار کنند. به اینجا نیامدهاند تا اینجا را مشابه لندن و گلاسکو برای تحصیل کنند. اینها بهدنبال چنین کارهایی هستند اما کشور ما در منطقه به دنبال یکپارچگی و صلح و ثبات در افغانستان و رعایت مصالح عالیه ملت افغانستان، از هر قوم و طایفه، است. و البته تامین امنیت ملی ما در نوار ۹۲۰ کیلومتری.
آیا در نتیجه حضور طالبان با بحرانهای چون ورود سیل مهاجران مواجه خواهیم بود؟
ورود مهاجران بستگی به نوع تعامل طالبان با اقوام و همچنین تصمیمات آمریکاییان دارد. چون ممکن است آمریکاییان به دنبال نوعی پاکسازی قومی از طریق مکانیسمهایی چون درگیری و جنگ داخلی باشند که در این صورت مهاجرین افزایش خواهند یافت، مانند مهاجرت ازبکها، تاجیکها، هراتیها و هزارهها به سمت ایران. اما در حال حاضر گمان نمیرود، حتی طالبان هم چنین چیزی را بخواهد چون دنبال آن است که بر قدرت سوار شود و با گفتمان دیپلماتیک هم آشنا شده است در نتیجه سعی میکند به گونه دیگر و متفاوت از دهه هفتاد عمل کند، گرچه آمریکا و انگلیس قطعا این را نمیخواهند. اما چنانچه طالبان ببیند که میتواند با تعامل بر افغانستان مسلط بماند و اهداف خود را دنبال کند مردم یا سرکوب میشوند و یا یه گوشهای مینشینند و به جان و مال آنها آسیبی وارد نخواهند شد.
برخی توقع داشتند خود مردم افغانســتان در برابر طالبان ایستادگی کنند، آیا پیشروی سریع طالبان بهرغم مقاومت مردم بود؟
مقاومتی چندانی از سوی مردم نبود. علت اینکه مردم در این دوره به خانهها رفتند و به سمت طالبان و نیروهای دولتی گرایشی نداشتند این بود که از آنها بریده بودند و هیچکس حاضر نبود برای عبدا... عبدا... و اشرف غنی خون و جان بدهند. بخشی هم در مقامات ولایتها پولی دریافت کردند و گریختند. آنها بودند که برای این ساختار فاسد و ناکارآمد سیاسی این وضعیت را به وجود آوردند و مردم هم نظاره کردند و تنها فکر حفظ جان خود بودند، و البته متاسف از اعتماد به وعدههای غرب. باید بدانیم غرب نیامده است تا در اینجا مدلی چون اروپا بسازد بلکه آمده تا با سوءاستفاده از کشورهای این منطقه اروپا را سرپا نگه دارد. وضع اقتصاد آمریکا و غرب خوب نیست و بدتر نیز خواهد شد. غرب مسائلی با ایران، چین و روسیه دارد و به دنبال توقف این کورهاست در نتیجه زمینهای سوخته درست میکنند تا به آنچه میخواهند برسند.