به گزارش روز سه شنبه ایرنا این روزنامه هنگ کنگی در مقاله ای تحلیلی درباره دلایل سقوط ناگهانی و سریع افغانستان در برابر طالبان نوشت پیش از اینکه خاکِ فراموشی بر سقوط دولت افغانستان در کابل ریخته شود بازی سرزنش آغاز شده است.
دلایل بسیار و متعددی از تصمیم رئیس جمهوری آمریکا در ماه آوریل تا استراتژی ها و اشتباهاتِ بزرگ رئیسان جمهور سابق این کشور برای پایانِ فاجعه بارِ پروژه آمریکایی در افغانستان وجود دارد. در حالی که برخی نیز معتقدند افغان ها خود مسئول سقوط دولت و بازگشت طالبان هستند. ولی چرا نیروهای نظامی افغانستان نتوانستند در برابر طالبان بایستند و از پایتخت این کشور دفاع کنند.
در طول دو دهه حضور طولانی آمریکا در افغانستان، ساختن سیستم امنیت ملی کارا و موثر از سیاست های اصلی آمریکا و ناتو در کنارِ توسعه حکمرانی رهبرانِ افغان در این کشور بود. در عین حال کاملا پذیرفته شده بود که تنها راه اجتناب از تبدیل افغانستان به محلِ امنِ گروه های تروریستی، آنچنان که در سال ۲۰۰۱ بود، ایجاد بخش امنیتی مدرن و پلیس، حمایت از شهروندان و دفاع از قانون در کنار پشتیبانی از مرزها برای اجتناب از تهدیدهای داخلی و خارجی بود.
برپایه گزارش دولت آمریکا از ۲ تریلیون دلار که طولانی ترین جنگ آمریکا هزینه شده است حدود ۱۰ درصد یعنی ۱۸۳ میلیارد دلار به آموزش و تجهیز نیروهای دفاع و امنیتی افغانستان اختصاص داده شده است. این سرمایه گذاری دلیلی منطقی برای خروج نیروهای امریکایی بود به ویژه پس از آنکه آمریکا در سال ۲۰۱۴ اعلام کرد عملیات جنگی در این کشور کامل شده است و افغانستان ظرفیت دفاع از کشور خود و اداره آن را دارد.
آمریکا و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) ۳۰۰ هزار نفر متشکل از سربازان و نیروهای وِیژه عملیات ضد تروریستی و سربازان مرزی را در ارتش ملی افغانستان آماده کرده و سیستم زندان ها را با استانداردهای بین المللی به راه انداخته بودند.
با ابن وجود اظهارات « جو بایدن » رئیس جمهوری آمریکا و مشاورانش در روزهای اخیر در دفاع از پایان تعهدات آمریکا در این کشور، پیکان انتقادات را به سمت رهبران ارتش و شهروندان افغان گرفته و آنها را مسئول سقوط افغانستان به دست نیروهای طالبان می دانند و معتقدند آمریکا کار و مسئولیت خود را در افغانستان به پایان رسانده بود . جو بایدن همچنین از عملکرد ضعیف نیروهای افغان در برابر طالبان ناراضی بود.
دلایل سقوط نیروهای دولتی افغانستان باید سالها مورد مطالعه قرار بگیرد اما می توان پنج عامل را در این میان بررسی کرد.
عامل اول زمینه سیاسی است که از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پس از حمله طالبان به امریکا شکل گرفت. از آنجا که آمریکا روی متحدان شمالی برای بیرون راندن طالبان حساب باز کرده بود، سیستمِ قدیمی فرماندهان جنگی از جنگجویانِ منطقه ای و مراکز قدرت هرگز برچیده نشدند. این مسئله مهمی است زیرا اهداف سیاسی بنیادی در ایجاد سیستم مدرن دمکراتیک را تضعیف کرد و باعث شد ایجاد فرهنگ مدرن امنیتی دشوار شود.
عامل دوم واقعیتِ نیروی انسانی در دسترس برای ایجاد بخش مدرن امنیتی بود. تعداد بسیار زیادی افسر ارتش شجاع و توانا در کشور بودند اما مطمئنا آموزش درست مردان و زنان در پلیس و ارتش کار دشواری بوده است. نقطه عطف محوری سال ۲۰۱۴ است که کارشناسان تخمین زدند نیمی از نیروهای آموزشی ارتش بی سوادند و آمریکا می بایست ابتدا به آنان خواندن و نوشتن می آموخت و بعد مهارت های دفاع از کشور. به علاوه عده ای از سربازان پس از دریافت حقوق شان به روستاهای محل زندگی شان بازمی گشتند و اغلب تا مدت طولانی ناپدید می شدند و به محل خدمت برنمی گشتند.
عامل سوم کمبودها و ناکارآمدی سیستم سیاسی در مقابله با فساد بود. اشرف غنی رئیس جمهوری سابق این کشور در تاثیرگذاری بر مردم شکست خورد و نتوانست وضعیت اقتصادی و اجتماعی را بهبود دهد.
عامل چهارم که موجب خشم بایدن نیز بود نداشتن اراده سیاسی برای جنگیدن دولت غنی بود. « جیمز کلپر » رئیس سابق امنیت ملی آمریکا در گفت و گویی با شبکه خبری « سی.ان.ان » گفته بود : نمیتوان اراده سیاسی را خرید.
عامل پنجم و نه عامل آخر، گستاخی بازی گردانان خارجی این کشور است که تنها به سخنان خود درباره اشتیاق و توانایی افغان ها برای تقلید از مدل های ملی و نیروی ارتش یکپارچه غیرسیاسی معتقدند.