کرمانشاه - ایرنا- آزادگان در دوران اسارات زیر شکنجه‌های فراوان رژیم بعث عراق وفاداری خودشان را به نظام ثابت کردند و می‌گویند: هنوز هم انقلابی و وفادار به نظام جمهوری اسلامی هستیم اما از مسئوولان می‌خواهیم که در عمل از ایثارگران و آزادگان حمایت کنند و به وعده‌های خود در ارتباط با آنان اقدام نمایند.

به گزارش ایرنا، روز ۲۶ مرداد، سالروز بازگشت کبوتران سبکبالی است که پس از سالها اسارت، قدم به خاک پاک مهین گذاشتند و به همه درس عزت و آزادگی دادند و این جمله امام حسین علیه السلام " آزاد مرد باشیم" را برای همه انسان ها معنا کردند.

آزادگان بسیاری از شکنجه ها و بیماری‌های جسمی و روحی را به جان خریدند تا سرزمین شان ایران، انقلاب شان و امام شان (ره) همیشه سربلند باشد.

آزادگان نشان دادند مردانی بودند که در نبرد با دشمنان از همه چیزشان گذشتند؛ جوانی‌شان را در زندان‌های بعثی گذراندند و روزهای سخت را به امید دیدن مادر و فرزند و برادر و خواهرشان گذراندند.

خبرگزاری جمهوری اسلامی مرکز کرمانشاه به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان پر افتخار به وطن و گرامی داشت یاد و خاطره رشادت و شجاعت های آنان و همچنین به خاطر آشنایی نسل جوان با این قشر فداکار و از خودگذشته میزگردی را با حضور سه نفر از آزادگان سرافراز استان؛ سید نورالله موسوی، ذوالفقار طلوعی و امین توانا برگزار کرده است.

شجاعت اسرا در دل دشمنان رعب وحشت می انداخت

آزاده و جانباز ۷۰ درصد سید «نور الله موسوی» هستم، ایام سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) و مصیبت و شکنجه و اذیت و آزار که بر اهل البیت ایشان به ویژه حضرت زین العابدین (ع) و حضرت زینب کبری (س) را تسلیت می گوییم.

بنده روز اول جنگ به دستور فرمانده سپاه قصرشیرین « ابراهیم مالکیان» به همراه برادر روشنی به پاسگاه "بابا هادی" که بین قصرشیرین و سرپل ذهاب قرار دارد رفتیم، ببینم این سر و صدای تیراندازی از کجاست و چه خبر است! 

وقتی به حدودهای پاسگاه رسیدیم، دیدیم تعداد بسیار زیادی از تانک ها و نیروهای عراقی آنجا مستقرند و درگیری شدیدی در جریان است، برگشتیم که خبر بدهیم عراقی‌ها حمله کردند که در میانه راه بنزین خودروی ما تمام شد و ماندیم.

مدتی بعد یک دسته از چریک های حضرت امام (ره) در مسیر سرپل ذهاب حرکت می کردند به ما رسیدند و ما را نیز با خود سوار کردند، وقتی که به روستای "شیرین آب" رسیدیم،  متوجه شدیم عراقی ها راه را بسته‌اند، ناچار شدیم زیر پلی تا شب مخفی شویم. 

بنده شب هنگام وارد یک تانک عراقی شدم و یک دست لباس عراقی پوشیدم، اما به محض پیاده شدن از تانک اسیر شدم و به مدت ۱۰ سال در اسارت عراقی ها بودم.

اسرا در تمام دوران اسارات، غیرت، شجاعت، رشادت، ایمان و وفاداری شان را به نظام و انقلاب اثبات کردند، شجاعت آنها رعب و وحشت به دل دشمن می انداخت، اسیر بودند اما ذلیل نبودند. 

یادم هست همان روز اول در هنگام انتقال به ارودگاه اسرا شهید «امید» فرمانده سپاه "خسروی" در یک لحظه با شجاعت اسلحه سرباز عراقی را گرفت و آنها را به رگبار بست و با نارنجک یک خودرو را منفجر و چند نفر را به هلاکت رساند و خودش هم شهید شد.

یا در دوران اسارات؛ عراقی ها به بهانه اینکه شما کار نمی کنید و بدنتان مریض و فرسوده می شود، از اسرا خواستند برای آنها کار بلوک زنی کنند و مشغول باشند اما بچه ها فهمیدند صدام این بلوک ها را برای ساخت سنگر مقابل رزمندگان ما می خواهد با وجود شکنجه، تهدید، اذیت و  آزار اما یک نفر حاضر نشد برای آنها کار کند.

اینجا حتما لازم است یاد و خاطره رشادت و شجاعت یک آزاده به نام " غلام بیات ترک" را تعریف کنم، کسی که بی سواد و شهردار اردوگاه بود؛ زمانی که فرمانده عراقی بچه ها را تهدید به کشتن کرد و گفت: اگر کسی بلوک نزند او را می کشد، بلند شد گفت: اگر  کسی بخواهد برای شما عراقی ها کار کند من دستش را قطع می کنم.

فرمانده عراقی ها نگاهی به او کرد گفت: این حرفا به تو نیامده، در این لحظه« غلام بیات ترک» تیغی از جیبش بیرون آورد و جلو چشم همه یک بند انگشت سبابه اش را برید، اینجا بود عراقی ها حساب کار دست شان آمد دیگر پیگیر موضوع نشدند.

نباید یاد و خاطره شهدای غریب اسارات را فراموش کنیم  

بسیاری از اسرا در زمان اسارات به خاطر شجاعت، وفاداری به انقلاب و اسلام، اعتقادات و حس مهین دوستی شان زیر شکنجه های بعثی ها به درجه رفیع شهادت رسیدند نباید یاد و خاطره این شهیدان که به درستی به آنها لقب شهدای غریب دادند را فراموش کنیم. 

متاسفانه در این ۳۱ سالی که از اسارت برگشتیم فقط یک بار برای این شهیدان غریب مراسم گرامیداشت برگزار کردند و مانند خیلی از آرمان ها و ارزش ها  انقلاب و دفاع مقدس فراموش شد، در حالی که هنوز همسران، فرزندان، پدر و مادر آنان چشم به انتظارند که برگردند.

از عملکرد برخی مسئوولان دلخوریم اما هنوز انقلابی هستیم

آزادگان در زمان اسارات وفاداری به نظام و انقلاب را با رشادت و شجاعت شان اثبات کردند خوب است بپرسیم که "غلام بیات ترک" که داستان شجاعت او را گفتم الان کجاست و به چه کاری مشغول است؟ او الان رفتگر شهرداریه.

روز اول جنگ هیچ خبری از قول مقام، پست، زمین و غیره نبود که ماها به خاطر آنها به جنگ رفته باشیم ما به خاطر، اسلام و انقلاب، وطن و ناموس مان جنگیدیم و افتخار هم می کنیم نه اینکه که از نظام و انقلاب چیزی بخواهیم.

خود دولتمردان و مسئولان با شعار و تبلیغات، قانون و مصوبه گفتند برای خانواده شهدا و ایثارگران چنین و چنان می کنیم، پس کو و کجاست، الان ۵۶۰ فرزند شهید و جانباز با مدرک دانشگاهی بنیاد شهید استان کرمانشاه در نوبت اشتغال هستند و بیکار هستند.

پارسال همه دستگاه ها اجرایی و  شهرداری ها استخدامی داشتند، بروید نگاه کنید، ببینید خداوکیل چند درصد آنها از خانواده ایثارگران است، بنده خودم ۲ فرزند بیکار با مدرک فوق لیسانس دارم.

خودشان قانون گذاشتند، مصوبه تصویب کردند و توقع ایجاد کردند اما همه اش شعار است و اجرا نمی کنند و جامعه را هم از ما بدبین کردند، مردم فکر می کنند هرچه در این مملکت برده و خورده شده ما بردیم و خوردیم با این وجود ما هنوز انقلابی ام و وفادار به نظام و اسلام هستیم اما از عملکرد مسئوولان دلخوریم.

ماه های قبل از آغاز رسمی دفاع مقدس جنگ در قصرشیرین جریان داشت

«ذوالفقار طلوعی»، جانباز و آزاده اهل قصرشیرین هستم، شهادت سالار شهیدان جهان و آقا ابوالفضل العباس که اسوه، مردانگی، شجاعت، وفاداری بود و اصحاب با وفای آقا امام حسین (ع) که همیشه نمونه و الگو تمام نهضت آزاد بخش دنیا بودن را تسلیت می گوییم.

روز اول جنگ مردم و نیروی‌های نظامی مستقر در قصرشیرین همه انتظار داشتیم که عراق از آن سوی خاک و روبروی مرز حمله کند، اما آنها از پشت سرما حاضر شدند، زیرا شهرستان قصرشیرین مانند نعل اسب داخل خاک عراق فرو رفته  و از ۲ طرف نزدیک بهم این نعل وارد خاک ما شدند و قصرشیرین را محاصره کردند.

بنده به عنوان یک پاسدار در ۱۹ سالگی روز پنجم در جنگ شهری قصرشیرین اسیر شدم و چون سن و سالی نداشتم و هیچ آگاهی از اسارت به جز ذکر مصیبت حضرت زینب کبری (س) و شجاعت او در مقابل یزیدیان چیزی نشنیده بودم و هیچ آگاهی از حقوق وضعیت یک اسیر که چه در انتظارش هست نداشتم.

البته بنده اصلا نمی پذیریم که جنگ از ۳۱ شهریور ۵۹ شروع شده بلکه جنگ از هفت، هشت ماه قبل از زمان مبارزات ضد انقلاب در مرزها آغاز شده بود و برای اثبات حرفم ۲ سند دارم و اول تاریخ شهادت سنگ قبرهای شهر قصرشیرین و شهرهای مرزی خوزستان و دوم وجود اسرای پادگان های ما در اردوگاه ها بعثی که از ۱۳، ۱۴ ماه قبل از شهریور۵۹ توسط عوامل بعث اسیر شده بودند.

کسانی که اهل مرز به ویژه قصرشیرین باشند می دانند زد و خورد و جنگ در پادگان ها و پاسگاه های مرزی از ماه‌ها قبل شروع شده بود.

بعثی‌ها برای آنکه مراسم محرم برگزار نکنیم به ما آمپول می زدند

با توجه به اینکه در ایام محرم قرار داریم شاید ذکر خاطره ای از این ایام در دوران اسارات بی مناسبت نباشد؛ اولین ماه اول محرم در زمان اسارات روز اول محرم شروع به نوحه خوانی و سینه زنی کردیم که عراقی ها ریختن توی آسایشگاه گفتند چه کار می کنید: همه ما فکر می کردیم خوب نجف و کربلا توی خاک عراق قرار دارد و اینها هم با ما هم عقیده اند و خوششان می آید، بدون ترس گفتیم عزاداری می کنیم نوحه می خوانی و سینه می زنیم برای امام حسین (ع) که حسابی ما را کتک زدند.

سال بعد هم با وجود تمام محدودیت‌ها  و شکنجه ها باز مراسم عزاداری اباعبدالله (ع) و دهه فجر را برگزار کردیم حتی بهتر از زمان حالا و عراقی ها هر شکنجه و کاری کردند نتوانستند جلوی ما را بگیرند، به همین خاطر در سال‌های سوم به بعد در ایام محرم به اسرا آمپول می زدند که مریض شوند و نتوانند مراسم برگزار کنند، شاید الان که اکثر آزاده ها سرطان دارند به خاطر همان آمپول ها است.

ما برای دفاع از غیرت و ناموس و خاکمان به جنگ رفتیم

یک مطلب دیگر از دوران اسارت به شما بگوییم اینکه یک، ۲ سال بعد از اسارت، عراقی ها خیلی فشار تبلیغاتی و روانی و ذهنی روی اسرا آوردند که آنها را ناامید و دلسرد از کشور و انقلاب کنند، اما موفق نشدند چون همه اسرای ما با رشادت، غیرت، عشق به آرمان های انقلاب و اسلام به جبهه آمده بودند و گول حرفای آنها را نمی خوردند.

دقت کنید اوائل جنگ رییس جمهور بنی صدر، به عنوان فرمانده کل قوا برای مقابله با حمله عراق؛ طرح زمین در مقابل خریدن زمان اعلام کرده بود، اما رزمندگان ما با غیرت و شجاعت رشادتی که داشتند قبول نکردند و دفاع کردند و همین خصلت و ویژگی هم در زمان اسارت حفظ کردند، چون به خاطر اعتقادت، امام (ره)، انقلاب، اسلام، ناموس و وطن آمده بودند بنابراین تبلیغات و فریب دشمن هم در آنها اثر نمی کرد.

رزمندگان و شهدای ما شجاعت شان را از کربلا و فرزند زمانه امام حسین (ع) یعنی حضرت امام (ره) را گرفته بودند و فرمانده که با خدا و شجاع باشد، سربازان هم با ایمان و اعتقاد و شجاع می شوند، شما همین وضع افغانستان را نگاه کنید رییس جمهور و فرمانده نیروهای مسلح آنها فرار کرد ۳۰۰ هزار سرباز آموزش دیده و با تجهیزات کامل نیز نتوانستند کاری کنند و خلع سلاح شدند.

اگر الان کشور ما حدقل در منطقه حرف اول را می زد به خاطر وجود مقام معظم رهبری است و شهیدانی مثل سردار سلیمانی و همدانی و دیگر بزرگان که پرورش یافته تفکر امام (ره) بودند. 

ایثارگران و آزاده ها در جامعه و خانواده شان مظلوم اند

ما هیچ توقعی نداریم ، بدون استخدام رفتیم جنگ نه برای حقوق و زمین و مزایا، ما به عشق امام (ره) و اسلام و مهین مان رفتیم، ما رفتیم که تاریخ برای آیندگان ننویسد که بی غریت بودیم، بعد از چند صد سال ایران برای اولین بار بعد از یک جنگ تمام عیار، یک وجب خاکش را به دشمن نداد. 

اما برخی از مسئولان پاسخگوی مصوبات و قوانین و شعارهای خودشان هم نیستند، چیزی که خودشان قانون کرده اند به آن عمل نمی کنند.

ما از اصل نظام و جمهوری اسلامی دلخوری نداریم اما از عملکرد برخی از مسئولان بسیار دلخوریم و دلخوری ما به معنی خالی کردن پشت نظام نیست ما هروقت دوباره نیاز بشود، شمشیر اسلام هستیم و از انقلاب و مهین مان دفاع خواهیم کرد.

به هرحال ما هم انسانیم، زن و بچه داریم، حدقل باید بتوانیم جواب بچه هایمان را بدهیم که چرا رفتیم جبهه؟ الان بچه های ما به سن ۳۰ و ۲۸ سال رسیدند بی سواد نیستند، فوق لیسانس و لیسانس دارند اما بیکارند، ما برای آنها توقع ایجاد نکرده ایم این خود مسئولان هستند جوری در رسانه ها و تلویزیون و مراسمات از خدمت به خانواده شهدا و ایثارگران، دانشگاه و اشتغال  حرف می زنند و یکسری قانون اعلام می کنند، که مردم نظرشان نسبت به ما برمی گردد که اره هرچه هست به ایثارگران می دهند اما پای عمل قوانین هیچ کدام اجرا نمی شود و ما در خانواده و جامعه مظلوم واقع شدیم. 

مگر نمایندگان مجلس کارشان قانون گذاری، صیانت و نظارت بر قانون نیست پس چرا حداقل بر قوانینی که خودشان وضع کردند نظارت نمی کنند؛ پس چرا فرزندان شهدا و ایثارگران استخدام نمی شوند؛ کجاست آن همه مزایا که مصوب کردند.

مادرم با شنید داستان حضرت قاسم(ع) به من اجازه داد به جنگ بروم

«امین توانا» آزاده و جانباز ۶۰ درصد اهل کرمانشاه و بزرگ شده قصرشیرین هستم معمولا  ابتدای جنگ و دفاع مقدس را با یورش هواپیماهای عراق به فرودگاه مهرآباد ثبت کرده‌اند در حالی ما در قصرشیرین می دیدیم از آذر۵۸ همزمان با کودتای نوژه؛ برادران ما در پاسگاه های مرزی و زیرآتش توپخانه عراق و مزدوران و جیره خواران بعث به شهادت می رسند و حتی بعضی پاسگاه های مرزی به دست مزدوران و عوامل بعثی سقوط کرد و دوباره پس گرفته شد.

در دوران دفاع مقدس شهر دزفول و گیلانغرب را به عنوان مقاوم ترین شهرهای ایران معرفی کردند اما انصافا قصرشیرین مظلوم ترین شهر در دوران دفاع مقدس بود، زیرا چند ماه قبل شروع رسمی جنگ تحمیلی آنجا نبرد آغاز شده بود.

از سال ۵۸ از مسئولان انتظامی و ارتش یا سپاه خواهش می کردم مرا در جمع خودشان قبول کنند اما چون سنم کم بود قبول نمی کردند، مادرم هم راضی  نمی شد اما وقتی داستان حضرت قاسم(ع) در روز عاشورا و کربلا در یاری رساندن به امام حسین (ع) را که خودش بچگی برایم تعریف کرده بود به او یاد آور شدم دیگر مخالفت نکرد و بلاخره با هزار واسطه و پارتی من را برای دفاع از انقلاب و کشور ابتدا در نقش تدارکاتچی پذیرفتند.

روز اول جنگ، به همراه فرمانده پاسگاه "ترش آوا" قصرشیرین شهید «دکامی» برای شناسایی تانک و نیروهای مستقر در پایین دست پاسگاه رفته بودم که ببینیم خودی اند یا عراقی، زمانی که فهمیدیم دشمن اند و با دست خالی کاری از دست برنمی آید نتواستم، فرار کنم و بنده اسیر شدم.

و این نکته ضروری گفته بشود، چرا ارتش ما در مرز غافل گیر و نتوانست به موقع حملات دشمن را دفع کند به چند دلیل بعد از انقلاب ارتش تضعیف شد؛ اول تسویه فرماندهان، دوم زمزمه انحلال ارتش، سوم دستورالعملی که از نیروها خواسته شد برای خدمت به شهرهای خودشان برگردند که بی نظمی و عدم تخصص گرایی در اتش را به همراه داشت و یک عامل دیگر وابستگی تجهیزات نظامی ارتش ما به مستشاران خارجی؛ تجهیزات ناقص به ما داده بودند جوری که از ۵۰ تانک تنها از ۱۵ دستگاه می توانستیم استفاده کنیم.

در حالی که ما در بدنه ارتش واقعا نیروهای وفادار و مومن بسیار زیادی داشتیم و در زمان اسارت نمونه های بسیار فراوانی از رشادت ها، شجاعت ها و ایمان و اعتقاد آنان به کشور را دیدم.

اسرا اسیر بودند اما به عراقی ها باج نمی دادند

سال اول اسارت در بغداد و سال دوم در اردوگاه موصل بودم چون ایام محرم است بنده هم یک خاطره از این ایام در اسارت بگوییم، عراقی ها هر کاری کردند نتوانستند که جلوی ما را برای برگزاری مراسم بگیرند می گفتند: امام حسین (ع ) به شما چه ربطی دارد امام حسین(ع) عرب بود از ما بود خودمان کشتیمش به شما ربطی ندارد.

آن قدر برای برگزاری مراسم محرم مقاومت کردیم که به ما می گفتند شما اسیرید یا ما اسیر شما. و وقتی هم نتوانستند مقاومت و ایستادگی ما را بشکنند به ما آمپول می زدند که مریض بشویم نتوانیم مراسم برگزار کنیم. اسرا واقعا عزتمندانه در مقابل عراقی ها ایستادگی و قد علم کردند و از خودشان می گذشتند اما باج نمی دادند. 

۳۱ سال است که برگشتم هر وقت صدا و سیما را دیدم با آزاده ای مصاحبه می کند آن هم معمولا فقط ۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزادگان است از او می پرسد چه زمانی اسیر شدی؟ کجا اسیر شدی؟ چند درصد جانبازی؟ کی آزاد شدی؟ و یک خاطر برای مان تعریف کنید؟ با این همه نیرو تمام فکر آنها به این ۲ کلمه و سوال خلاصه شده است.

در حالی که همین صدا و سیما چند روز است از یک بدلکار عزیز که در مقابل پول هم زحمت کشیده و فوت شده، خدا بیامرزدش، چندین برنامه از زوایای مختلف زندگی او و خانواده اش پخش می کند، تولید محتوا می کند و خلاصه جذاب. اما چرا از زوایای مختلف به زندگی شهدا و ایثارگران و نحوه تفکر و برنامه زندگی آنها نمی پردازد چون عملکرد و رفتار و جنبه های تفکری و زندگی شهدا و ایثارگران با منافع الان مدیران و مسئولان سنخیت ندارد و به نفع آنها نیست.

مسئولان فقط روز۲۶ مرداد به یاد ما می افتند و بیانیه بازگشت آزادگان سلحشور و سرافراز با افتخار صادر می کنند و دیگر هیچ، یکسری وعده و وعید و شعار سر می دهند می روند تا سال بعد، توی تلویزیون و تبلیغات و رسانه شعار تصویب فلان امتیاز و بند برای خانواده های شهدا و ایثارگران و آزاده و رزمندگان می دهند و اما در عمل هیچ، فقط جامعه و حتی نزدیکان خودمان نسبت به ما بدبین می کنند.

بعد از ۱۰ سال اسارت و ۶۰ درصد جانبازی سال ۷۱ به بنده یک زمین و وام مسکن با هزار مکافات و گیر ودار بانکی و مشکلات شهرداری به ما دادن و فرزندانمان هم بیکار هستند و از این طرف فقط شعار و شعار خدمت به خانواده شهدا و ایثارگران سر می دهند و از آن طرف هیچ عملی نمی کنند.

ما برای پول، مقام، درجه و زمین نرفتیم، ما توقع نداشتیم بچه مان استخدام کنند، اصلا فرزندی اون زمان نداشتیم، خودشان به ما گفتن استخدام می کنیم سال ۶۹ زمان بازگشت ما تمام روزنامه با تیتر درشت و تبلیغات نوشتند که آزادگان بدون کنکو وارد دانشگاه می شوند، سه روز بعد صفحه سوم با تیتر کوچک نوشتند وزیر علوم قبول نکرد.

برخی مسئولان با نسجیده حرف زدن شان چه بلاهایی در جامعه بر سرما آوردن متاسفانه جامعه و حتی خانواده های ما نسبت به ما بدبین کردند.

کرمانشاه بیش از ۱۷هزار آزاده دارد

در هشت سال دفاع مقدس حدود ۴۳ هزار نفر از رزمندگان ایران به اسارت دشمن درآمدند که از ۶ ماه تا بیش از ۱۰ سال دوران اسارت خود را در زندان های رژیم بعثی عراق سپری کردند  

اولین گروه از آزادگان سرافراز اسلام در تاریخ ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ از طریق مرز خسروی شهرستان قصرشیرین استان کرمانشاه وارد کشورمان شدند.

استان کرمانشاه با ۲ میلیون نفر جمعیت، ۳۷۱ کیلومتر مرز مشترک با کشور عراق دارد، مردم این استان ۳۰ هزار ایثارگر شامل ۹ هزار و ۸۰۰ شهید، ۱۹ هزار جانباز و ۱۷ و ۵۰۰ آزاده تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.

همچنین تقدیم ۸۵۰ زن شهیده، ۱۵۵۰ بانوی جانباز و ۷۵۰ شهید زیر ۱۵ سال از سندهای افتخار مردم این استان است، رتبه اول زنان جانباز کشور و دومین استان که بیشترین تعداد زنان شهیده را تقدیم انقلاب اسلامی کرده از آن کرمانشاه است.

بیش از ۲۷ عملیات طی دوران دفاع مقدس در کرمانشاه از جمله مرصاد، بازی‌ دراز، تنگ حاجیان، محمد رسول‌ الله (ص)، والفجر ۱۰، مطلع‌الفجر انجام شده و همچنین شهر نودشه و روستاهای زرده و دیره شهرستان دالاهو در دوران جنگ تحمیلی بمباران شیمیایی شدند و اینها همگی سندی بر حقانیت و مظلومیت مردم این دیار است.