اعجوبهای چون ابنسینا را جهان کمتر به خود دیده است. مردی که در اوج قرون وسطا در یکی از دورافتادهترین ثغرهای شرقی جهان اسلام پابه عرصه زندگی نهاد و، به دعوی خودش و گواهی دیگران، به اندک مدتی بر اغلب علوم روزگار خویش تسلط یافت و به مشهورترین طبیب عصر خود بدل شد و در اعصار بعد هم تا قرنها یکی از نامدارترین و موثرترین اطبا و فلاسفه جهان باقی ماند، چنانکه عدهای او را، از حیث اثبات وجود بر پایه تشکیک، پیشگام دکارت (۱۵۹۶-۱۶۵۰)، فیلسوف مشهور فرانسوی در عصر روشنگری و از حیث توجه عمیقش به علم النفس و روانکاوی، طلایهدار زیگموند فروید (۱۸۵۶- ۱۹۳۹)، پدر روانشناسی و روانکاوی نوین، به شمار آوردهاند. (ابنسینا، محمد دهقانی، نشر نی، ۱۳۹۹، ص. ۱۰)
ابوعلی حسینبن عبداللهبن حسنبن علیبن سینا در صفر ۳۷۰ قمری/ شهریور ۳۵۹ خورشیدی در روستایی به نام افشنه از توابع بخارا (ازبکستان کنونی) به دنیا آمد و شعبان ۴۲۸ قمری/ خرداد ۴۱۶ خورشیدی در همدان درگذشت. وی در ۵۳ سال زندگی دنیایی که در مقایسه با تاریخ طولانی زندگی بشر آنی بیش نیست، شرق و غرب و حتی مرکز سرزمین وسیع ایران آنروز (دو سلسله سامانی و آلبویه) را پیمود، به سیاست، تدریس و تالیف اشتغال ورزید، بیشمار کتاب و رساله از خود برجای گذاشت و هنوز و همچنان نزدیک به بیش از هزارسال پس از مرگ، نامش هم برای مردم عادی و هم در دانشگاهها و مجامع علمی زنده است.
زندگی ابنسینا دستکم در حد روزشماری کلی به برکت زندگینامه خودنوشتی که بر جای گذاشته و بعد از او نزدیکترین شاگردش ابوعبیدالله جوزجانی تکمیل کرده، تا حدی واضح است.
سعید نفیسی (۱۲۷۴ تا ۱۳۴۵) در کتاب زندگی، آثار و افکار حکیم ایرانی (پارسه، ۱۳۸۸) (و البته بسیار نویسندگان ایرانی و خارجی از جمله ژیلبر سینوئه در راه اصفهان، قطره ۱۳۸۵) بر اساس همین زندگینامه خودنوشت، شرحی از زندگی ابنسینا به دست میدهد. بر این اساس ابن سینا در بخارا از پدری کارگزار دولت سامانی و مادری به نام ستاره متولد شده و برادری کوچکتر از خود داشته است. با اینکه پدر و برادرش هر دو اسماعیلی بودند، موافق آنها نبود. وی آموختن علم را از حساب و هندسه آغاز کرد و به پزشکی رسید که برایش علمی آسان بود و به فلسفه و آرای ارسطو (۳۸۴ تا ۳۲۲ ق. م) فیلسوف مشهور یونانی تمایل یافت. همانجا که داستان مشهور آشناییاش با کتاب اغراض مابعدالطبیعه فارابی (۲۵۹ تا ۳۳۹ ق) پدید آمد.
بقیه زندگی ابنسینا از حوالی سال ۳۹۲ ق که زنگ زوال سلسله سامانی با مرگ نوحبن منصور و تلاش محمود غزنوی (موسس سلسله غزنوی ۳۶۱ تا ۴۲۱ ق) برای ساقط کردن این سلسله ایرانی، شنیده شد تا پایان عمر، راهی دورودراز از رفت و آمد بین سرزمینها و دربارهای مختلف است.
مقیم دربار سامانی و آلبویه؛ فراری از غزنوی
ابن سینا قبل از آنکه به ۲۲ سالگی برسد بر همه علوم دوران خود از حساب و هندسه، پزشکی و فلسفه و فقه و الهیات احاطه و از قِبَل معالجه پادشاه سامانی، نوحبن منصور (۳۶۵ تا ۳۸۷)، به کتابخانه بزرگ دربار سامانی نیز دسترسی داشت. وی از همان دوران نوشتن را آغاز کرد و با درخواست یکی از همسایگانش به نام ابوالخیر عروضی، دانشنامهای تدوین کرد که همه علوم به جز ریاضی را در آن گرد آورده بود. کاری و راهی که تا پایان عمر آن را ادامه داد و آنطور که سعید نفیسی احصا کرده آثار عربی وی به ۴۵۰ کتاب و رساله میرسد که ۴۴ اثر چاپ شده، از بقیه یا نشانی در دست نیست و بیشتر در تذکرهها و تاریخهای ادبیات یا از زبان شعرا و نویسندگان شنیده شدهاند یا نسخهای منقح از آنها نداریم. آثار فارسی ابن سینا نیز ۱۹ اثر مکتوب را شامل میشود (همان، صص ۲۰ تا ۶۵).
چنانکه وی ابتدا به خوارزم (در ازبکستان و ترکستان کنونی) رفت و ۱۰ سالی آنجا بود و از مواهب خوارزمشاهیان بهره میبرد، اما این روزگار نپایید و محمود غزنوی آنجا هم او را دنبال میکرد و ناچار به گرگان و از آنجا به طوس و نیشابور روانه شد و بار دیگر به گرگان برگشت و در دربار قابوسابن وشمگیر یکی از خویشان بیمار وی را درمان کرد. در این شهر مهمترین شاگرد و همراهش به نام ابوعبیدالله جوزجانی را ملاقات کرد که تا پایان عمر در سفر و حضر با او بود.
آنها حوالی سال ۴۰۴ ق گرگان را به سمت ری و برای پیوستن به دربار دیلمیان ترک کردند. ابن سینا در ری مجدالدوله دیلمی را مداوا کرد و در دربار آل بویه عزیز شد، اما چرخ زمانه بار دیگر مخالف وی چرخید و زدوخورد میان شمس الدوله و مادرش سیده شیرین خاتون آرامش ری و روح ابنسینا را برهم زد و او سال ۴۰۵ ق از ری به سمت همدان و دربار شمسالدوله دیلمی (برادر مجدالدوله) روان و به سرعت به یکی از نزدیکان وی تبدیل شد.
وی سالهای بعد به وزارت شمسالدوله رسید اما این مقام هم به او وفا نکرد و بعد از کش و قوسهای فراوان با مرگ شمسالدوله در سال ۴۱۲ ق کار پزشک معروف و وزیر محبوب به پنهان شدن و بعد حبس در قلعه ای به نام فردجان در اراک امروزی کشید. دو سالی حبس بود تا اینکه علاءالدوله، حاکم دیلمی اصفهان، به همدان حمله کرد و بعد از جنگ و استقرار صلح ابن سینا هم آزاد شد. اما دیگر در همدان نماند و با جامه مبدل صوفیان به سمت اصفهان گسیل و در دربار علاءالدوله محبوب شد. در همین حین بود که کشمکشها میان خاندان آل بویه، محمود غزنوی را برای حمله به سرزمینهای تحت حکومت آنها تطمیع کرد و لشکر او در سال ۴۲۰ ق ری را تصرف و غارت کردند. اصفهان نیز در ۴۲۱ ق به دست مسعود غزنوی (۴۲۱ تا ۴۳۲ ق) و سپاهیانش غارت شد؛ غارتی که خانه و اموال ابنسینا هم از آن بینصیب نماند و بسیار نوشتههای وی طی آن از دست رفت. هر چند خود او به همدان گریخته بود.
آنها بعد از پایان جنگ به اصفهان برگشتند اما حمله مجدد بوسهل حمدوی به فرمان مسعود غزنوی بار دیگر آنها را از خانه راند. علاءالدوله بار دیگر از سپاه غزنوی در ذیقعده ۴۲۷ ق. شکست خورد. ابنسینا در گرماگرم این جنگ و گریز گرفتار بیماری قولنج شد و هرچند با انواع روشها به مداوای خود مشغول بود، سرانجام هیچ یک از معالجات مفید نیفتاد و شعبان ۴۲۸ ق از دنیا رفت.
نگاهی مختصر به نقشه ایران در دوره سامانی و در نظر گرفتن دشواری مسافرت در قرن چهارم و پنجم قمری، میزان همت ابنسینا را در طی طریق از شرقیترین شهرهای ایران آنروز تا غربیترین آنها نشان میدهد. فاصله همدان با بخارا دو هزار کیلومتر است و هر چند ابن سینا قبل از عزیمت به همدان در بخارا ساکن نبوده؛ مجموع سفرهای وی از بخارا به گرگان و بعد اصفهان و ری و همدان و رفت و آمد به آن شهر، چند برابر این میزان است.
شهرت ابنسینا از کدام علم است؟
هر چند نام ابنسینا با دستاوردهایش در زمینه پزشکی در جهان مشهور شد و ترجمه لاتینی کتاب قانون در سال ۱۴۲۷ میلادی (۸۰۶ خورشیدی) یکی از قدیمترین کتاب هایی بود که در اروپا چاپ شد...پزشکی ابنسینا و شهرت افسانهای در این دانش البته دیگر به تاریخ علم پیوسته است (ابنسینا، محمد دهقانی، ص. ۷۴).
با وجود این، دانشمندان علوم مختلف به وجوه دیگری از شخصیت علمی ابن سینا توجه نشان دادهاند؛ مانند فلسفه و روانشناسی. وی همچنین «جزء نخستین فیلسوفانی است که مبانی علم مدرسی (اسکولاستیک) را بنیاد نهادند و دین و فلسفه را با هم آشتی دادند» (همان، ص ۷۵) و بر همین نمط به گفته «زندهیاد دکتر محمد معین واژهها و اصطلاحات علمی عربی تا روزگار ابنسینا تثبت نشده بود و هر کس بر حسب سلیقه خود، کلمات و تعبیراتی رسا یا نارسا را در متون علمی به کار میگرفت ولی ابنسینا با گزینش و استعمال بعضی از اصطلاحات پیشینیان موجب رواج آنها در میان اهل علم گردید و بعضی دیگر از واژهها و تعبیرات را هم خودش ساخت» (همان، ص. ۷۸).
توجه ابن سینا به مسئله اثبات وجود نفس نیز از نکات مهم فلسفه اوست که راه را بر دانشی به علمالنفس میگشاید که آن را میتوان به تسامح با روانشناسی امروز مقایسه کرد. نکته ای که علی اکبر سیاسی (روانشناس و نویسنده ۱۲۷۴ تا۱۳۶۹) به آن توجه و در مقالهای آن را توضیح داده است. وی معتقد است «وقتی تن نابود شود، قوای ظاهری و باطنی مشترک میان انسان و حیوان نیز از بین میرود. قوای نفسانی با مغز در ارتباطاند و هر بخش از مغز مسئول یکی از آنهاست. از این رو اگر فرضا به آن بخش از مغز که مسئول گویایی یا شنوایی است آسیبی وارد شود، قوه مربوطه هم آسیب میبیند. چنان که نفس در بدن تصرف میکند، بدن هم بر نفس تاثیر میگذارد...این نگرش ابنسینا را میتوان امروز در دیدگاه سایکوماتیک یا نظریه روانتنی هم متجلی دید. از همین منظر است که ابنسینا عشق را نیز از جمله امراض میشمرد و از آن چنین یاد میکند: هذا مرض وسواسی شبیه بالمالیخولیا و میگوید که وسیله تشخیص آن هم گرفتن نبض است». (همان، ص ۸۴)
البته پارهای پژوهشگران به بخشهای دیگری از فعالیتهای علمی ابنسینا توجه کردهاند. سید حسین نصر در مقالهای به نام دستاوردهای ابن سینا به حوزه علم و خدمات او به فلسفه آن، (مجله تاریخ علم، شماره پنجم سال ۱۳۸۵) ضمن اشاره به خدمات ابن سینا به فلسفه علم، مینویسد «پیش از ابنسینا فیلسوفانی چون کِندی و فارابی دغدغه طبقهبندی علوم داشتند. چون این مسئله هم برای جهانبینی مبتنی بر توحید حائز اهمیت وافر است و هم به لحاظ ارتباطات درونیِ واجد تربیتی و انتقال بین شاخههای دانش معتبر وجود دارد، مهم است. ابن سینا این تلاش را با معرفت بیشتری نسبت به دانشهای خاص در مقایسه با پیشینیان خود و نیز در زمانی که علوم گوناگون بسیار توسعهیافتهتر بودند ادامه داد. رساله فی اقسام العلوم عقلیه (طبقهبندی دانشهای عقلی) او به همراه طبقهبندی از علوم در کتاب شفا خدمت عمده او به یک موضوع بسیار حائز اهمیت در تمدن اسلامی است یعنی موضوع نسبت بین این علوم گوناگون اعم از عقلی و نقلی از منظر اسلامی فلسفه معتبر اسلامی علم نمیتواند از روابط بین وجوه گوناگون معرفت و علوم ناشی از آنها غافل باشد خدمات ابن سینا به این مسئله هنوز حائز اهمیت است و به یقین در هر تلاش جدی کنونی به منظور بازآفرینی طبقه بندی علوم اسلامی معاصر که از نظر اسلام معتبر باشد، ایفای نقش می نماید».
نصر به دیگر دستاوردهای ابنسینا مانند بکارگیری علوم منطق در ریاضی، ارائه گزارشی از فلسفه طبیعی ارسطو در قالب اسلامی و توجه به فلسفه ریاضیات نیز توجه کرده و در بخش دیگری از این مقاله مینویسد: ابعاد گوناگون فلسفه طبیعی و ریاضی ابنسینا با آن چه که امروزه به معنایی محدود فلسفه علم خوانده میشود در کتاب شفا یافت میشود. (همان)
ابنسینا؛ چون من و ما، دستکم در زندگی روزمره
با اینکه ابنسینا قطعا دانشمندی برجسته و هنوز جای مطالعات زیادی روی آثار وی خالی است و حتی تمام آثارش به فارسی در دست نیست و باید تصحیح و ترجمه (از عربی) شود. از همان زندگینامه خودنوشت و کتب دیگر که در مورد زندگی وی نوشته شده میتوان دریافت در امور متداول زندگی مانند بسیاری انسانهای دیگر بوده است. همانطور که به نوشته خودش هر گاه در مسالهای حیران میمانده به مسجد جامع میرفته و نماز میخوانده و بر آفریننده همگان فروتنی میکرده تا دشواری بر وی گشوده میشده، (نفیسی، ص. ۹۵) هنگامی که با شاگردانش از درس و بحث فارغ میآمده لحظات خود را با مغنیان و در مجلس شراب میگذرانده (همان، ص. ۱۰۳)
همچنین است بروز صفاتی چون خودرایی و خودستایی و تکبر علمی ابنسینا که محمد دهقانی (در ابنسینا) با اسنادی از آنها خبر میدهد و برای نمونه مینویسد: ابنسینا درباره فیلسوف دیری، به نام ابوالفرج بنالطیّب الجاثلی که از اطبّا و فلاسفه اوایل قرن چهارم و معاصر ابنسیناست، نیز به تحقیر و تهجین یاد کرده و نوشتههای او را بیارزش دانسته است (ص. ۶۵) یا در مواردی زمینیتر: چنان که قبلا هم اشاره شد، ابنسینا مردی پرشهوت هم بود و با اتکا به قوای مزاجیاش در مجامعت با زنان زیادهروی میکرد و این نیز به گمان شاگردش جوزجانی در تشدید بیماری او و مرگ زودهنگامش بیتاثیر نبود. (ص. ۶۳)
شاید همین نقاط در زندگی اوست که بعدها و با نابودی حکومت شیعه آلبویه دشمنانی در تاریخ پیدا کرد که بهانههای مناسبی برای بدگویی از او داشته باشند، تا جایی که برخی کتب وی را مایه گمراهی میدانند (همان، ص ۶۳)
با وجود همه اینها، ابن سینا یکی از مشاهیر ایرانی است که چون دیگر مفاخر ایران در دورهای که بسیاری نقاط جهان در رکود علمی به سر میبرد با استفاده از باقیمانده علم ایران باستان، یونان و اسلام به قلههای بلندی رسید و میراث گرانبهایی از خود برجای گذاشت. وی از جمله مشاهیر ایرانی ثبتشده در فهرست مشاهیر یونسکوست که در سال ۱۹۸۰ و همزمان با گذشت هزار سال از تولدش در این فهرست جای گرفت.