در ادامه گفت وگوی ششم شهریور ۱۴۰۰ روزنامه آرمان ملی با حشمت الله فلاحت پیشه تحلیلگر روابط بین الملل و نماینده سابقه مجلس شورای اسلامی آمده است: با حمله داعش به فرودگاه کابل و کشته شدن ده تن از مردم افغانستان و نظامیان آمریکا تحولات این کشور وارد فاز جدیدی شده است. این در حالی است که کشته شدن نظامیان آمریکا و متحدانش در کابل با واکنشهای مختلفی از سوی رهبران این کشورها همراه بوده است. به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان این فرصت را برای گروههای تروریستی مانند داعش و القاعده فراهم کرده که فعالیتهای خود را از سر بگیرند. این در حالی است که خروج نظامیان آمریکا از افغانستان در شرایطی رخ داده که این اتفاق با ناکامیهای جدیدی برای این کشور در عرصه بین المللی مواجه شده به شکلی که بسیاری از متحدان غربی آمریکا تصمیم بایدن را در شرایط کنونی اشتباه ارزیابی کرده و از آن انتقاد میکنند.
«آرمان ملی» برای بررسی و تحلیل این موضوع با حشمت ا... فلاحت پیشه تحلیلگر روابط بین الملل و نماینده سابقه مجلس شورای اسلامی گفت وگو کرده است. وی معتقد است:« در شرایط کنونی آمریکا با دور جدیدی از ناکامی و تحقیر در جهان مواجه است. این در حالی است که این تازه شروع ماجراست. از زمانی که طالبان وارد کابل شدند باید منتظر موج جدیدی از تروریسم در منطقه خاورمیانه باشیم. به نظر میرسد در روزهای آینده آمریکا به دنبال احیای شرایطی مانند مکانیسم ژنو باشند. در چنین شرایطی بنده معتقدم هرگونه همکاری و اعتماد جدید به آمریکا در مقابل افراطی گریهای منطقه خیانت به منافع ملی است». در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
مهمترین دلایل به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان چیست با قدرت گیری طالبان در افغانستان چه چشماندازی پیش روی این کشور قرار دارد؟
بوش و ترامپ مقصران اصلی وضعیت کنونی افغانستان و کشته شدن مردم افغانستان و نظامیان آمریکا در این کشور هستند. بوش و ترامپ با اقداماتی که انجام دادند تحولات منطقه را تحت تأثیر قرار داد. این تحولات نیز به ایران ارتباط داشت. اقداماتی که بوش بین سالهای۲۰۰۱ تا۲۰۰۳ در منطقه انجام داد و ایران را محور شرارت نامید تحولات منطقه را تغییر داد. این اقدامات با اقداماتی که دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود انجام داد تکمیل شد. ترامپ با خروج از برجام و ترور شهید سلیمانی شرایطی را در منطقه به وجود آورد که معادلات منطقه تغییر کرد.تقریبا همه متحدان آمریکا در منطقه خاورمیانه در گسترش افراطی گری نقش داشتند. این وضعیت تنها درباره ایران وجود نداشته است. به همین دلیل ما با یک وضعیت مشکوک مواجه هستیم. در زمان حادثه یازده سپتامبر جورج بوش در یک تماس تلفنی به پرویز مشرف تنها پنج دقیقه زمان داد که با آمریکا در مقابله با طالبان و القاعده همکاری کند. این در حالی است که کشورهایی مانند عربستان و قطر در گسترش عقاید افراطی و تروریستی در جهان اسلام نقش داشتند.
در نهایت اما آن چیزی که در مقابله با گروههای افراطی مانند طالبان و القاعده به کمک آمریکا آمد همکاری با ایران در این زمینه بود. براساس مکانیسم ژنو نظامیان ایران علیه افراطی گری و طالبان با نظامیان آمریکا همکاری داشتند. این در حالی بود که جورج بوش بدون کمک ایران هیچ گاه نمی توانست به اهدافی که در این زمینه داشت دست پیدا کند. با این وجود در سال۲۰۰۳ و در حالی که نیاز آمریکا به ایران به صورت مقطعی به پایان رسیده بود جورج بوش ایران را به همراه کشورهای کره شمالی و عراق به عنوان محور شرارت نامید. در چنین شرایطی امید کسانی که به دنبال تنش زدایی بین ایران و آمریکا و همراهی ایران در راستای مقابله با افراط گرایی در منطقه بودند از بین رفت.
چرا جورج بوش به سمت تنش زدایی بیشتر با ایران حرکت نکرد؟آیا این فرصت تنشزدایی دوباره تکرار شد؟
این فرصت در دوران اوباما تکرار شد که در نهایت به توافق برجام منجر شد. برجام یکی از مهم ترین توافقها در زمینه صلح و منع گسترش جنگ طلبی بود.در چنین شرایطی کشورهایی که حامی تروریسم و افراطی گری بودند مناسبات پولی و اطلاعاتی را با دولت ترامپ شکل دادند که در نهایت شرایطی به وجود آمد که ترامپ از برجام خارج شود. این دومین ضربه به هواداران تنش زدایی بین ایران و آمریکا در ایران و آمریکا بود.زمانی که آمریکا در رأس چهل کشور جهان در مواجهه با داعش ناکام ماند که بخش مهمی از این کشورها حامی مالی و اطلاعاتی داعش بودند این ایران بود که با استفاده از عمق استراتژیک خود داعش را شکست داد. در چنین شرایطی شهید سلمیانی قهرمان مبارزه با داعش در یک اقدام تروریستی با دستور ترامپ به شهادت رسید. بدون تردید این اقدام یک جنایت علیه ثبات علیه منطقه و افراطی گری بود. پس از این ماجرا به دلیل اینکه خونی نیز ریخته شده بود و افکار عمومی در ایران از شهادت سردار سلیمانی جریحهدار شده بودند امکان تنش زدایی بین ایران و آمریکا وجود نداشت.حتی پس از به قدرت رسیدن بایدن نیز که انتظار میرفت رویکرد تنش زدایی در مقابل ایران در پیش بگیرد اما هنوز وی موفق نشده بر فضای بیاعتمادی که بین دو کشور به وجود آمده غلبه کند.
بایدن با این میراث بیاعتمادی چه خواهد کرد؟
واقعیت این است که در شرایط کنونی آمریکا با دور جدیدی از ناکامی و تحقیر در جهان مواجه هستند. این در حالی است که این تازه شروع ماجراست. از زمانی که طالبان وارد کابل شدند باید منتظر موج جدیدی از تروریسم در منطقه خاورمیانه باشیم. در شرایط کنونی آمریکاییها به صورت تحقیرآمیزی در حال انتقال جنازههای خود به واشنگتن هستند. البته چه بسیار افغانهایی که به امید تغییر به این کشور بازگشته بودند دوباره با چالش طالبان مواجه شدند. به نظر میرسد در روزهای آینده آمریکا به دنبال احیای شرایطی مانند مکانیسم ژنو باشند. در چنین شرایطی بنده معتقدم هرگونه همکاری و اعتماد جدید به آمریکا در مقابل افراطی گریهای منطقه خیانت به منافع ملی است. در شرایط کنونی حتی طرفداران تنش زدایی نیز معتقدند آمریکاییها مستحق آن چیزی هستند که در آن گرفتار شده اند. شرایط نامناسبی که دو رئیس جمهور گذشته این کشور عین جورج بوش و ترامپ در آن نقش داشتهاند. بایدن هنگامی که به قدرت رسید برای مقابله با افراطی گری دست به دامن بازیگرانی شد که خود آنها از افراطیگری استفاده ابزاری میکنند. به عنوان مثال دیروز جمعه دیدار نفتالی بنت و بایدن با موضوع ایران برگزار شد. بایدن به خوبی به این نکته آگاهی دارد که بسیاری از افراد داعش که امروز با عنوان داعش شاخه خراسان شناخته میشدند به نیروهای آمریکا ضربه میزنند هنگامی که در جنگ سوریه زخمی میشدند در بیمارستانهای اطلاعاتی درمان میشدند. واقعیت غیرقابل انکار دیگر این است که عدهای در آمریکا به صورت تعمدی عملا مسیر جنگ طلبی را در مقابل روسای جمهور آمریکا قرار میدهند.
مهمترین هدف این گروه چیست؟ آیا این عده منافع آمریکا را در جنگ افروزی دنبال میکنند؟
این عده به جای اینکه کانونهای ثبات را در منطقه به رسمیت بشناسند و از کشورهای مدافع صلح حمایت کنند کانونهای توطئه و افراطی گری را تقویت میکنند. به همین دلیل بنده معتقدم برخی در آمریکا روسای جمهور این کشور را به صورت عامدانه به مسیر جنگ افروزی میکشانند. بوش و ترامپ در دام این افراد افتادند و نتیجه آن را نیز مشاهده کردند. این در حالی است که بایدن نیز به صورت لغزان در حال حرکت در این مسیر است. واقعیت این است که تحولات امروز در افغانستان روحیه خشن خود را به آمریکاییها نشان داده است.آمریکاییها به خوبی به این نکته واقفند که باز هم نیازمند ایران هستند. این در حالی است که در شرایط کنونی پاسخ مثبتی از سوی ایران دریافت نخواهند کرد. ایران همواره از گروههای تروریستی و افراطی که به دلایل مختلف شکل گرفته آسیب دیده است. این موضوع یکی از دلایل اصلی است که در برخی مقاطع بین ایران و کشورهای غربی در مقابل افراطی گری همسویی به وجود آمده است. آمریکاییها برای مقابله با موج جدید ناکامیها و شکستهای فزایندهای که با آن مواجه هستند ناچارند ژئوپلتیک منطقه را بازبینی کنند. به جای سیاستهای فشار و تهدید علیه ایران باید تلاش کند با ایران به توافق برسند.
آیا این توافق میتواند در شکل برجام تحقق پیدا کند؟
بله؛توافق ایران و آمریکا میتواند به شکل برجام و در چاچوب ان پی تی اتفاق بیفتد. این اتفاق نیازمند یک رویکرد طولانی برای اعتماد سازی بین طرفین و به خصوص جلب اعتماد ایران پس از خروج آمریکا از برجام است. بنده در این تحلیل روی سخنم با سیاستمداران آمریکا نیست، بلکه روی سخنم با مردم آمریکا است. مردم آمریکا باید متوجه این نکته باشند که رهبران آمریکا همواره با حامیان افراطی گری همراهی کردهاند. این در حالی است که گزارشهای اطلاعاتی نشان دهنده نقش این کشورها در حوادث تروریستی علیه آمریکاست. این حوادث هم در خاک آمریکا رخ داده و هم در سطح منطقه خاورمیانه علیه نیروهای آمریکایی صورت گرفته است. در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما بیش از ۲۰۰ نماینده آمریکایی خواستار انتشار گزارش اف بی آی درباره نقش کشورهای متحد منطقه ای آمریکا در حادثه یازده سپتامبر بودند. این در حالی است که ترامپ با یک قرارداد۵۰۰میلیارد دلاری این گزارش را از روی میز به زیر میز منتقل کرد. مردم آمریکا باید به این نکته توجه کنند که اگر دوست دارند بیش از این شاهد بازگشت جنازههای سربازان خود نباشند و بیش از این ناکامی دولت خود را مشاهده نکنند باید رویکرد بوش و ترامپ را در مقابل ایران بازخوانی کنند و باید به این واقعیت برسند که ایران بیشترین نقش را برای مقابله با افراطیگری در منطقه خاورمیانه داشته است.
آیا با به قدرت رسیدن طالبان گروههای تروریستی دیگر مانند داعش و القاعده فعالیتهای خود را دوباره از سر میگیرند؟
واقعیت این است که تقریبا نیمی از جمعیت طالبان مانند القاعده آموزشهای فیزیکی درباره عملیات انتحاری را دیدهاند. شاخه حقانی در افغانستان عملیاتهای انتحاری را جزئی از افتخارات خود به شمار میآورد. این در حالی است که مناسبات نزدیکی بین طالبان و برخی از عناصر داعش همچنان وجود دارد. به همین دلیل نیروهای آمریکایی قربانی اقدامات گروههایی میشود که هر چند توسط متحدان آنها حمایت میشود اما آرمانهای این گروهها مبتنی بر مقابله با آمریکا است. به همین دلیل من معتقدم ژئوپلتیک منطقه باید به شکل دیگری در آمریکا مورد بازبینی قرار بگیرد. در شرایط کنونی آمریکا مجبور به تنش زدایی با ایران به عنوان یک قدرت منطقهای در مقابله با افراطی گری در منطقه هستند. بدون تردید اگر مسیری به جز این توسط رهبران آمریکا طی شود مردم آمریکا باید بدانند که دوباره این کشور در مسیری قرار میگیرد که انحرافی است و پیامدهای منفی زیادی برای آنها به وجود خواهد آورد.
دلیل تغییر رفتار طالبان نسبت به گذشته چیست؟ آیا این گروه تروریستی در واقع تغییر رفتار داده و یا به دنبال این است که قدرت خود را نهادینه کند و سپس دست به خشونت بزند؟
بخشهایی از طالبان مانند شاخه قطر و یا شاخه کویته پاکستان به دنبال این هستند که برای رسیدن به حکومت حداقل در گام نخست به شکلی رفتار کنند که امکان مذاکره با جامعه جهانی برای آنها فراهم باشد. این در حالی است که بخشهایی از رهبران طالبان همچنان دل در گرو عقیدههای افراطی دارند که با آنها رشد پیدا کردهاند. به همین دلیل حتی اگر برخی رهبران این گروه به دنبال رویکرد دیپلماتیک و مسالمت آمیز باشند بخشهای افراطی این گروه به دلیل عقایدی که دارند اتفاقات خشونت آمیزتری را نسبت به گذشته علیه آمریکا انجام خواهند داد. به هر حال طالبان یک گروه عقیدتی است که دارای عقاید افراطی و انحرافی است. این در حالی است که این عقاید در گروههای تروریستی دیگر مانند القاعده شدت بیشتری دارد. به همین دلیل نمیتوان رفتار طالبان در ابتدای به قدرت رسیدن آنها را مبنای رفتار بعدی آنها قرار داد و بلکه این احتمال وجود دارد که در صورتی که طالبان موفق شوند حکومت خود را نهادینه کنند دوباره دست به خشونت هایی بزنند که در گذشته زدهاند.