تهران - ایرنا - موسسه مطالعات جنوب آسیا در تحلیلی نوشت جامعه بین المللی باید از تلاشها برای ایجاد دولتی فراگیر در افغانستان حمایت نماید ، رها کردن این کشور به حال خود هزینه های زیادی خواهد داشت.

به گزارش ایرنا به نقل از اوراسیا ریویو ، در حالی که رهبران طالبان در حال گرد آمدن در کابل هستند ، جهان شگفتی خود را از سقوط سریع پایتخت ابراز داشته و اکنون مشغول خارج کردن کارکنان دیپلماتیک و اتباع خود و همچنین افغانهای همکار آنها هستند. گفتگوهای بین افغانان در دوحه موضوعیت خود را از دست داده است . در افغانستان جدید جهان درمانده دو انتخاب دارد: اول اینکه از شورشیان مشروعیت زدایی کند و یک بار دیگر با افغانستان به عنوان یک کشور منزوی رفتار نماید و دوم اینکه با طالبان به دنبال مشروعیت تعامل کند و تلاش نماید تا اجرای ایدئولوژی افراطی این گروه بر مردم و کشور افغانستان را مهار نماید.

در ادامه تحلیل "موسسه مطالعات جنوب آسیا" با عنوان "خیال پردازی صلح در دوحه"  آمده است : دستاوردهای در میدان جنگ به ندرت از طریق مذاکرات صلح تغییر کرده اند. طرفهای مذاکره عمدتا تلاش می کنند تا از موضع قدرت صحبت کنند و دیدگاه خود را به طرف ضعیف تر تحمیل نمایند که خواستار خروجی آبرومندانه از مناقشه است.

هم توافق صلح فوریه ۲۰۲۰ امضا شده بین دولت دونالد ترامپ و طالبان و پیشنهاد صلح مارس ۲۰۲۱ دولت جو بایدن یک هدف داشتند و آن خارج کردن نیروهای آمریکا از یک جنگ طولانی غیر قابل پیروزی بود.

در زمان شروع مذاکرات آمریکا – طالبان در اوایل ۲۰۱۹ طالبان ۱۲.۳ درصد از مناطق را کنترل می کرد در  حالی که دولت کابل ۵۳.۸ درصد را در کنترل خود داشت. اما با ادامه پیشروی های طالبان ، ماموریت ناتو در افغانستان ارزیابی کنترل در سطح مناطق را متوقف کرد زیرا احتمالا نخواسته وخامت تدریجی اوضاع را گزارش نماید.

توافق با آمریکا موجب تقویت بیشتر طالبان شد و دولت غنی مجبور به پذیرش شروط توافق و آزادی ۵ هزار زندانی طالبان شد که بسیاری از آنها به جنگ پیوستند. فرایند صلح دوحه به هیچ وجه نمی توانست توازن نظامی را به ضرر طالبان عوض کند و در نتیجه تنها امید کمرنگ موجود این بود که طالبان با یک دولت انتقالی با حضور اعضای دولت غنی موافقت نماید. اما آنچه بیشتر موجب تضعیف موقعیت دولت افغانستان شد تغییر دیدگاه نخبگان سیاسی از جمله حامد کرزی رئیس جمهور سابق بود که برای بازگشت طالبان لابی کردند. فاکتورهایی مانند فرصت طلبی سیاسی ، احساسات ضد غنی و وفاداری هایی قبیله ای می توانست به تشکیل چنین بلوکی منجر شود که بطور سیاسی موجب تقویت شورشیانی شد که پیش از این از لحاظ نظامی نیز مسلط بودند.

بجز هندوستان که بطور مداوم خواستار یک فرایند صلح تحت رهبری و کنترل افغانها بود ، کشورهای منطقه مانند  پاکستان ، چین ، روسیه و ایران همگی طرفدار خروج کامل آمریکا از افغانستان بودند. در حالی که پاکستان موفقیت هدف خود برای بازیابی عمق راهبردی از طریق استقرار مجدد حکومت طالبان را احساس کرد ، توافقهای پشت پرده و مذاکرات موازی و تعاملات یکجانبه با شورشیان توسط کشورهای مختلف موجب تضعیف بیشتر مشروعیت دولت افغانستان شد.

در چنین شرایطی سقوط کابل صرفا مساله زمان بود هر چند مرحله ای هولناک از جنگ داخلی و خون و خونریزی صرفا می توانست آن را به تعویق اندازد.

تحولات بزرگ در وضعیت سیاسی افغانستان که می توان آن را با تصمیم آمریکا به خروج نیروهایش مرتبط دانست ، محدودیتهای انتخابهای یکجانبه دیپلماتیک و نظامی را عیان ساخت. اما شکست بزرگتر در حوزه ایجاد یک اجماع بین المللی درباره آینده افغانستان و حفظ فرایندها و موسساتی بود که میلیاردها دلار صرف آنها شده بود. دوران دموکراسی که به مردم افغانستان حق انتخاب نمایندگان خود را می داد به پایان رسیده است.

اما در یک جهان به هم پیوسته ، پیروزی نظامی اغلب محدودیتهایی بر بازیگر پیروز تحمیل می نماید. یک بازیگر عقلانی حداقل وانمود می نماید که وارث مسئولی برای قدرت است. رهبران طالبان تلاش می کنند که همین مسیر را دنبال کنند. رفتارهای آنها حسی از امیدواری را ایجاد می کند هر چند ممکن است موقتی و گمراه کننده باشد. اما این مساله در عین حال فرصتی برای جامعه بین المللی ایجاد می کند . منفعت متقابل برای پایان جنگ طولانی و ایجاد صلح و ثبات در افغانستان می تواند به سکو و مبنایی برای آغاز دور دیگری از گفت وگوها تبدیل شود.

دورنمای افزایش نفود چین و روسیه در افغانستان می تواند بر تصمیم آمریکا برای تعامل با طالبان یا به رسمیت شناختن رژیم طالبان تاثیر بگذارد. سیاست های هندوستان در قبال طالبان نیز می تواند با خواست این کشور برای مهار نفوذ چین و پاکستان – و نه روابط گذشته با دولتهای کرزی و غنی – شکل بگیرد.

در عین حال نامحتمل است که جنبش مقاومت راه اندازی شده توسط "صالح" از حمایت آشکار زیادی برخوردار شود. صالح خواستار حمایت بین المللی از جنبش مسلحانه ضد طالبان در پنجشیر شده است. توانایی صالح برای جلب حمایت بین المللی دشوار است مگر اینکه به پیشرفتهای نظامی شگرفی دست یابد.

در پایان این گزارش در ارتباط با نقش جامعه بین المللی آمده است: بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس خاطرنشان کرده که بریتانیا در صورت لزوم با طالبان کار خواهد کرد. در حالی که دیگر کشورها نیز درپی یافتن چنین منطق برخاسته از نیازی برای تعامل با طالبان هستند ، برای آنها سودمند خواهد بود که از این فرصت برای فشار به منظور دور جدیدی از گفتگوهای بین افغانان استفاده نمایند.

نیاز رهبران طالبان برای کسب مشروعیت و به رسمیت شناخته شدن می تواند برای محدود کردن اعمال سیاست های سرکوبگرانه این گروه مورد استفاده قرار گیرد. هر گونه تلاش توسط موجودیتهای سیاسی غیر طالبان برای ایجاد فراگیری در رژیم جدید افغانستان باید مورد حمایت قرار گیرد. ابزار کمکهای بین المللی نیز باید به پیشرفت در این حوزه مرتبط شود. افغانستان اگر بار دیگر به حال خود رها شود هزینه های بزرگی برای جامعه بین المللی خواهد داشت.