«از شواهد چنین برمیآید که کوروش در این سال به تخت سلطنت اَنشان جلوس کرده است. پیرنیا او لوحه نَبونید شاه بابِل آورده که: کوروش قبل از فتح اکباتان مدت هشت سال، سلطنت انشان را داشته است» و کتاب تاریخ ایران از نگاهی دیگر به خامه محمد نیکبخت، اینگونه آغاز میشود.
آنطور که در پیشگفتار آمده این اثر، نخستین مجلد از مجموعه ۱۳ جلدی است که به سراسرِ تاریخ ایران پیش از اسلام میپردازد. این کتاب به نوشته مؤلف؛ «۱۲۱۰ سال تاریخ باستان را در بر گرفته و پس از آن به تاریخ طبری و تاریخ کامل ابناثیر متصل شده و اینگونه قریب ۶۰۰ سال از تاریخ اسلام و بعد از اسلام نیز در آن گنجانده شده و بدینترتیب ۱۸۰۰ سال از تاریخ ایران در ۱۳ جلد بهطور سالیانه ثبت گردیده است.»
و برگ برنده کتاب همین ثبت سالیانه وقایع است؛ هر فصل کتاب، یک سال از تاریخ شاهنشاهی ایران است و برای نمونه آنچه در آغاز این نوشتار آمد، مربوط به فصل نخست با عنوان «سال یکم شاهنشاهی» است و تا آخر، با «سال صدم شاهنشاهی» به پایان میرسد.
نویسنده نهفقط سال شاهنشاهی، سه گاهشماریِ «مسیحی»، «اُلمپیاد»، «کهن [سُلوکی]» و «اشکانی» را هم لحاظ کرده و برای مثال، سال یکم شاهنشاهی را برابر با «سال ۵۵۹ و ۵۵۸ قبل از میلاد مسیح، سال دوم المپیاد ۵۵ و سال ۱۹۵ احداث رُم» دانسته است. هرچند این ابهام هم وجود دارد که چرا نخستین سال شاهنشاهی، سلطنت کوروش بر انشان در نظر گرفته شده است. زیرا پیشتر در منابع تاریخی حاکمیت مادها، آغاز تاریخ ایران باستان بوده و اگر هم قرار بود سلطنت کوروش و زمانه هخامنشیان باشد، چرا تاجگذاری کوروش پس از فتح بابِل مبدأ لحاظ نشده است.
معیار این مجموعه و مشخصا این مجلد، تاریخ ایران باستان به قلمِ حسن پیرنیا (مشیرالدوله) است و البته به ۶۰ اثر دیگر چون نوشتههای «[آرتور] کریستنسن، تورج دریایی،[میخائیل میخائیلویچ] دیاکونوف، عبدالحسین زرینکوب، کلمان هوار، [تئودور] نلدکه، [محمد عبدالقدیرویچ] داندامیف، ریچارد فرای و غیره» رجوع شده است. اگرچه تأکید بسیار نگارنده بر تاریخ پیرنیا کمی عجیب است زیرا علیالقاعده تاریخنگار باید همه تواریخ را به یک چشم و بهاصطلاح بیطرفانه بنگرد و ببیند و بخواند.
این مجموعه ۱۳ جلدی که ۲۴ سال برای پژوهش و نگارش آن وقت صرف شده است، از «سلطنت کوروش براَنشان» آغاز میشود و در ششمین سال سلطنت اردشیر یکم به انتها میرسد.
از ویژگیهای کتاب آن است که نگارنده کوشیده تا تحلیلهای شخصی را در تألیف اثر دخالت ندهد و هرجا چنین خواسته، ذیل عنوان «تحلیل نگارنده» چنین کرده است. البته صحت و صدق این مدعا را باید که تاریخنگاران تأیید کنند، و ضمن آنکه بگویند این اثر چه تازگیهایی دارد و وجه ممیزه آن نسبت به تواریخِ پیشتر نوشتهشده چیست.
برای مثال، نویسنده در صفحه ۱۲۴ و ذیل عنوان «۷ آبان ورود کوروش به بابل» در «سال بیستویکم شاهنشاهی»، نوشته که «هرودوت شرح این شهر را داده و من برمبنای آن ورود کوروش را حدس میزنم» و این درحالی است که تاریخنگاری، بر مستندات پیش میرود، نه حدسیات و نه حتی توصیفات اغراقآمیز: «کوروش در تاریخ ۷ آبان این سال با یک دنیا افتخار، سوار بر اسب خویش، جلودار، با افکاری که در وجودش موج میزد درحالیکه هیچکس از آن افکار خبر نداشت، به بابل قدم گذاشت.» اگرچه تاریخ، داستان زندگی انسان است، اما باید داستان بر صدق وقایع باشد. دیگر آنکه روز ورود کوروش را هفتم آبان نوشته است. با توجه به آنکه در آن زمان گاهشماریِ هجری خورشیدی در میان نبود، این تاریخ از کجا آمده است. اگر هم تاریخ دقیق این – به دقتِ روز و ماه – بهتر بود نگارنده ادله خود را یادآور میشد که این زمان از چه منبعی اخذ شده است. و یا در صفحه ۱۲۶، نگارنده از کجا میداند که «پس از قرائت اعلامیه، شاه برخواست و از پلکان پایین رفت... کوروش به این محوطه وارد شد و دست بل مردوک را لمس کرد و در مقابل آن سر تعظیم فرود آورد.» اما از آنجا که عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو، در همین فصل، کمی جلوتر، برای زیرفصلِ «استوانه کوروش»، محکم و متقن، همهچیز بر پایه نوشتههای پیرنیا و جان مانوئل کوک در «شاهنشاهی هخامنشی» قید شده است.
کتاب خالی از فهرست اعلام است و این جستوجوی کلیدواژهها را دشوار و یا حتی نشدنی میکند که امید است در چاپ دوم اضافه شود.
با وجود این، کتاب، در روزگاری که شاید کمتر کسی پیدا شود که مانند گذشتگان فکر و فرهنگ ایران، یکتنه به تحریر یک اثر چندینجلدی همت بگمارد، مآخذ گوناگون را تورق کند، چندین سال عمر بر سر راه آن بگذارد و به پایان برساند، ستودنی است.
نخستین جلد مجموعه تاریخ ایران از نگاهی دیگر با تحقیقِ محمد نیکبخت، متعلق به سالهای ۵۵۹ تا ۴۶۰ پیش از میلاد مسیح، یعنی قرن یکم، با ۵۶۰ صفحه، در شمارگان یکصد نسخه، ازسوی انشارات آذینه گلمهر، در ماههای اخیر به طبع رسیده است.