تسلط طالبان بر سپهر قدرت افغانستان زمینه طرح این پرسش از سوی نخبگان و تحلیلگران منطقهای را فراهم ساخته که تسلط این جریان در همسایگی شرقی ما چه پیامدهایی در سطح منطقه خواهد داشت.
این موضوع به خصوص بعد از حملات داعش به فرودگاه بین المللی کابل این نگرانی را ایجاد کرده که آیا افغانستان به محلی برای حضور و نفوذ گروه های تروریستی تبدیل خواهد شد.
به تجربه دیده شده که بیثباتی در هر کشوری باعث خواهد شد تا تروریستها به قلمرو آن کشور به چشم مامنی برای ادامه حیات و تداوم فعالیت های خرابکارانه شان بنگرند.
علاوه بر بحثهای امنیتی موضوع مهاجران و آوارگان مورد توجه ناظران قرار گرفته است که تبعاتی برای کشورهای همسایه به بار خواهد آورد.
در این ارتباط و در گفت و گو با «رضا سیمبر» مدیر گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه گیلان دلایل شکلگیری تحولات کنونی و پیامدهای به قدرت رسیدن طالبان را مورد بررسی قرار دادهایم.
ایرنا: یکی از موضوعاتی که همچنان محل بحث و گفت و گوهای مختلف است؛ چرایی خروج اینچنینی آمریکا از افغانستان است؛ این موضوع را چگونه می بینید؟
در این خصوص باید توجه داشت که استراتژی کلی سیاست خارجی آمریکا حداقل در دوره های اخیر شرقگرایی و به عبارتی تمرکز بر منطقه آسیا- پاسیفیک است. خاورمیانه با تمام منابع غنی نفتی و گازی و موقعیت ژئواستراتژیک مدت زمانی است که اولویتش را در سیاست خارجی آمریکا از دست داده است. رهبران آمریکا متوجه این واقعیت شده اند که هژمونی سیاسیشان از سوی چین و در وهله بعدی روسیه به چالش کشیده می شود.
ایرنا: آیا ممکن بود در دولتی غیر از دولت دموکراتها، آمریکا به این شکل افغانستان را ترک کند؟
این موضوع محدود به دموکرات ها و شخص بایدن نیست. پیشتر ترامپ هم بر خروج از افغانستان و اینکه این کشور فقط حامل هزینه های هنگفت مالی و انسانی برای آمریکا است؛ تاکید داشت. برای همین باید این موضوع هم محل توجه قرار گیرد که مخالفت ترامپ بیشتر از بُعد سیاسی و نگاه به انتخابات ۲۰۲۴ است.
اهمیت این موضوع برای دستگاه سیاست خارجی از این بُعد است که نگاهی دقیق و کارشناسی شده به استراتژی خروج آمریکا از افغانستان داشته باشیم و اینکه این کشور با در نظر گرفتن چرخش قدرت در روابط بین الملل اساسا دنبال حضور و سرمایه گذاری در منطقه غرب آسیا نیست.
ایرنا: این موضوع هم در سطح بین المللی مطرح است که آیا آمریکایی ها متوجه این واقعیت نبودند که خروج نیروهای نظامی شان باعث سقوط کابل و قدرت گیری طالبان خواهد شد و در این خصوص هم حتی موسسات اطلاعاتی آمریکا از سقوط شش ماهه دولت مرکزی در افغانستان خبر داده بودند. با این حساب چه اتفاقی افتاد که بدون در نظر گرفته شدن مسائل انسانی و نگرانی خود مردم افغانستان، کاخ سفید تصمیم به خروج گرفت؟
قدرت های بزرگ در رویکردهای بین المللیشان اخلاق مدارانه عمل نمی کنند. در طول تاریخ روابط بین الملل به کرات دیده شده که مسائل حقوق بشری قربانی نگاه ها سیاسی و حتی شخصی شده است.
برای همین تردیدی نیست که اگر موضوع منافع ملی آمریکا در یک سمت ماجرا باشد و مسائل حقوق بشری و انسان دوستانه در افغانستان سمت دیگر باشد؛ انتخاب دولتمردان آمریکا منافع ملی است و برای همین هم است که امروز شاهد هستیم که چه حجمی از نگرانی در داخل افغانستان بعد از کنترل طالبان ایجاد شده و قدرت های بزرگ صرفا نظاره گر ماجرا هستند.
این موضوع یک پیام مهم برای کشورهای منطقه هم دارد که نگرشی بومی و درون زا به امنیت ملی و داخلی شان داشته باشند. اتکای بیش از حد به قدرت های خارجی و بی توجهی به خواست اکثریت جامعه چه بسا می تواند زمینه تغییر و سقوط سیاسی را با برداشته شدن آن چتر حمایت خارجی فراهم سازد.
ایرنا: آیا حضور چندساله آمریکاییها در افغانستان به کلی بیتاثیر بوده است؟
تحولات در داخل افغانستان این پیام را به کشورهای منطقه داشت که پروژه دولت و ملتسازی را جدی تر از گذشته پیگیری و عملیاتی سازند. تحولات افغانستان به روشنی ثابت کرد که دموکراسی تحمیلی( Imposed democracy) نمی تواند دوام و قوام پایدار داشته باشد.
به هر حال در موازنه بین اینکه عامل خارجی می توانند ملت سازی کنند یا اجماع نخبگان داخلی، سنگینی وزنه به سمت فاکتور داخلی است. نخبگان سیاسی در افغانستان در فرصت دو دهه اخیر به سمت ایجاد یک نظم سیاسی پایدار با حضور همه گروه ها و احزاب و جریانات سیاسی حرکت نکردند. مهم ترین فاکتور در پروسه ملت سازی کنار گذاشته شدن بحث خودی و غیر خودی است؛ اینکه همه مردم یک کشور را بدون نگاه های تبعیضی اعم از قومی، جنسیتی، نژادی باید پذیرفت و مفهوم یک ملت و یک دولت( one state , one nation) شکل گیرد.
ایرنا: یکی از نگرانی های جدی این است که روی کار آمدن طالبان منطقه را به سمت بیثباتی بیشتر پیش ببرد. نظر شما در این باره چیست؟
منطقه خاورمیانه پر از گروه های تروریستی و پیکارجو است. در واقع اگر بخشی از کشورهای آفریقای جنوبی نظیر نیجریه و لیبی را استثنا بگیریم؛ هیچ نقطه ای از دنیا به اندازه خاورمیانه محل تولید و پرورش گروهک های تروریستی نیست.
وجود دولت های شکست خورده (failed state) در این منطقه موثرترین عامل در تقویت گروه های تروریستی و گرویدن بخشی از جمعیت منطقه به این گروه ها است. تحولات اخیر می تواند به نوعی بازگشت اعتماد به نفس به این گروه ها جهت فعالیت و رویارویی با دولت های مستقر به خصوص در دو کشور عراق و سوریه باشد.
این مساله ممکن است امنیت کل منطقه خاورمیانه را متاثر سازد و فضای امنیتی خاورمیانه را وارد سیکلی از خشونت و بحران های امنیتی کند. در کنار این مساله نباید به مساله آوارگان و پناهندگان در افغانستان به عنوان خروجی نامطلوب تحولات در افغانستان بر روی امنیت و اجتماع کشورهای منطقه به خصوص کشورمان بی توجه بود.
طبق آخرین گزارش سازمان ملل حداقل ۵۰۰ هزار افغانستانی از خانه و کاشانه خود آواره شده اند و بی گمان این بخش از جمعیت دنبال مسیری برای فرار از افغانستان است و طبیعی است که در این عرصه ایران و پاکستان مقصد اصلی پناهندگان افغانستانی باشد.