تهران- ایرنا- بیستمین سالگرد حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ مصادف شد با خروج شتابزده نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان و بازگشت حیرت انگیز طالبان به قدرت. به همین سبب، بسیاری از کارشناسان به ارزیابی مجدد اهمیت تاریخی یازده سپتامبر و سنجش پیامدهای آن پرداخته‌اند.

به گزارش روز شنبه ایرنا به نقل از رادیو فرانسه، از چندی پیش در سراسر جهان به ویژه در آمریکا و کشورهای غربی روزنامه‌نگاران، سیاست‌شناسان، مورخان و تحلیل‌گران می‌کوشند جنبه‌های گوناگون حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ را با نگاهی باریک‌تر و با توجه به داده‌های سیاسی، نظامی و راهبردی جدید بررسی کنند و نتایج آن را در روابط بین‌الملل به ویژه در کشورهای خاورمیانه و غرب آسیا بسنجند. یازده سپتامبر آمریکا را زیر و رو کرد؛ چراکه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، درواقع، آغاز پایان حَکمیت آمریکا و کشورهای غربی در روابط بین‌الملل بوده است.

صبح روز سه شنبه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نوزده تروریست‌ القاعده چهار هواپیمای مسافربری خطوط داخلی ایالات متحده آمریکا را ربودند و آن‌ها را تبدیل به جنگ‌افزارهای مرگبار حملات انتحاری کردند. آنان نخست دو فروند از هواپیماها را با مسافرانشان به برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک کوبیدند. شبکه‌های تلویزیونی صحنه باورنکردنیِ برخورد هواپیماها با برج‌ها را پخش کردند. برج‌ها دو ساعت پس از برخورد هواپیماها در برابر دیدگان حیرت‌زده جهانیان فروریختند. تروریست‌ها هواپیمای سوم را به پنتاگون، مرکز و مقر وزارت دفاع آمریکا در آرلینگتون ویرجینیا کوبیدند. اما هواپیمای چهارم، هنگامی که کارکنان هواپیما و بعضی از مسافران کوشیدند کنترل آن را از دست هواپیماربایان بگیرند، در نزدیکی «شَنکْسْویل» در ایالت پنسیلوانیا سقوط کرد. مسافران با تلفن از قصد تروریست‌ها آگاه شده بودند. هواپیماربایان آن هواپیما را به سوی واشنگتن دی سی هدایت می‌کردند. هیچ‌کس از سرنشینان آن چهار هواپیما زنده نماند.

حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را مرگبارترین حملات تروریستی در تاریخ تروریسم می‌دانند. این حملات برپایه آمارهای رسمی در مجموع ۲۹۷۷ کشته و ۶۲۹۱ زخمی به جا گذاشت. حمله به برج‌های دوقلو به تنهایی منجر به کشته شدن ۲۷۵۳ نفر شد که ۳۴۳ تن از آنان مأموران آتش نشانی و ۶۰ تن مأموران پلیس بودند. تاکنون هویت ۱۶۴۳ تن از قربانیان آن حمله را توانسته‌اند شناسایی کنند.

پاسخ دولت آمریکا به آن حملات را کم و بیش همه می‌دانند. پرسش اساسی که کارشناسان مطرح می‌کنند این است که آیا پس از گذشت ۲۰ سال از آن رویداد جهان واقعاً تغییر کرده است؟ آن رویداد چه تأثیری بر آمریکا گذاشت؟ رهبران آمریکا چه درس هایی از آن رویداد و پیامدهای آن آموختند؟

حملات فراملی و ناهماهنگی دستگاه‌های دولتی

پیش از آن حملات، سیاستمداران آمریکایی تهدید تروریستی القاعده را در خاک آمریکا جدی نمی‌گرفتند. تحقیقات بعدی نشان داد که دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی آن کشور در این باره تا چه اندازه دچار ناهماهنگی‌ بودند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که سیاستمداران آن کشور هنوز برای مقابله با تهدیدهای فراملی آمادگی کافی ندارند. مقابله دولت فدرال و برخی ایالات با ویروس کرونا به رغم هشدارهای نهادها و مقامات بهداشتی نشان داد که طبقه سیاسی آن کشور نیازمند بازاندیشی در سیاست‌های کلی خود برای مواجهه با تهدیدهای فراملی است.

اشتباه بنیادین حمله به عراق

کارشناسان بزرگ‌ترین خطای تصمیم‌گیرندگان دولت آمریکا را زیر پا گذاشتن قواعد بازی می‌دانند. در نوامبر ۲۰۰۱ با سرنگونی رژیم طالبان در افغانستان حمایت مردم آمریکا از جوُرج دبلیو بوش به بالاترین حد ممکن رسید. دو سال بعد در مارس ۲۰۰۳(فروردین۱۳۸۲) هنگامی که آمریکایی‌ها به عراق حمله کردند، حمایت از سیاست‌های بوش به پایین‌ترین درجه سقوط کرد.

به عقیده بسیاری از کارشناسان جدی‌ترین و بزرگ‌ترین خطای تاریخ سیاست خارجی آمریکا حمله به عراق بود. به گفته آنان، اگر آمریکا مرتکب چنین خطایی نشده بود، چه بسا تاریخ به ویژه تاریخ افغانستان به گونه دیگری رقم می خورد. قدر مسلم این است که امروز طالبان به این سادگی‌ها نمی‌توانستند به قدرت بازگردند. در آن دو ماموریت ناموفق، غیر از اینکه هزاران آمریکایی کشته شدند، آمریکا بیش از ۴ هزار میلیارد دلار هزینه کرد. جنگ عراق، بر اساس ارزیابی دو اقتصاددان سرشناس آمریکائی، «ژوزف استیگلیز» و «لیندا بیلمز» در کتاب «هزینه واقعی جنگ عراق» ۳ هزار میلیارد دلار برآورد شده است. جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، در سخنان تلویزیونی خود در روز ۱۶ اوت گذشته، هزینه حضور بیست ساله این کشور در افغانستان را ۱۰۰۰ میلیارد دلار اعلام کرد.

حملات ۱۱ سپتامبر و سرنوشت عراق و افغانستان

پس از یازده سپتامبر، آمریکا به طور مستقیم و کشورهای بزرگ غربی به طور غیرمستقیم در دو طولانی‌ترین جنگ تاریخ خود درگیر شدند. دردناک‌ترین درسی که رهبران آمریکا و کشورهای غربی از آن دو جنگ گرفتند همان است که چندی پیش جوُ بایدن، رئیس جمهور آمریکا، بر زبان آورد: دموکراسی را نمی‌توان صادر کرد و آمریکایی‌ها و به طور کلی غربی‌ها دارای رسالت «ملت‌سازی» در گوشه و کنار جهان نیستند. ملت‌ها به آسانی پدید نمی‌آیند. عناصر ذهنی و ضرورت‌های عینی بسیاری باید دست به دست هم بدهند تا ملت‌ها شکل بگیرند و سپس به حیات خود ادامه دهند.

نتایج واکنش آمریکا به حملات ۱۱ سپتامبر

یازده سپتامبر پایه‌های دموکراسی‌های غربی را نیز تا حدودی سست و شکننده کرد. آن رویداد بی‌شک به حقوق بین‌الملل آسیب رساند. «بازداشتگاه گوانتانامو» و آنچه در آن گذشت، نقض آشکار حقوق بین‌الملل بود. می‌دانیم که کوشش‌های رئیس‌جمهورهای پیاپی آمریکا برای برچیدن آن بازداشتگاه هنوز به جایی نرسیده است. در مارس ۲۰۰۹(فروردین ۱۳۸۸)بود که وزارت دادگستری آمریکا از به کار بردن اصطلاح «جنگجوی غیرقانونی» برای مظنونان عملیات تروریستی دست برداشت. برپایه آن اصطلاح «منشور حقوق ایالات متحده آمریکا» شامل حال زندانیان گوانتانامو نمی‌شد. در آن بازداشتگاه که نیروی دریایی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر در خلیج گوانتانامو ایجاد کرد افراد متهم به فعالیت‌های تروریستی در بیرون از خاک آمریکا را زندانی می‌کردند.

 فزونی گرفتن شمار مهاجران و پناه‌جویان در کشورهای غربی بی‌ارتباط با آن دو جنگ نیست و این پدیده خود سبب‌سازِ رشد بیگانه‌هراسی و حتی نژادپرستی در کشورهای غربی شده است.  این‌ها همه نشان‌دهنده شکننده شدن دموکراسی‌های غربی پس از یازده سپتامبر است.  

جامعه آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر

خستگی و ناکامی در دو جنگ طولانی و بی‌سرانجام سبب شد که آمریکایی ها بیش از گذشته به منافع ملی خود بیندیشند. به این حقیقت به همان اندازه که ترامپ اعتراف می‌کرد بایدن نیز بارها اعتراف کرده است.

شاید تاکنون هیچ وقت آمریکا این همه به منافع ملی‌اش نیندیشیده است. این حقیقت تلخ را کارشناسان پایان رهبری ایالات متحد آمریکا در روابط بین‌الملل می‌دانند.