به گزارش روز سهشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، در میان شاعران پارسیسرا، شاعرانی که آثارشان ارزش والایی داشته باشد، کم نیستند، بسیارند کتابها و دستنوشتههایی که گنجینه ادب فارسی باشند و هر واژه شان، چون جواهر بدرخشد اما در میان همه آنان، یک شاعر است که مجموعه آثار او به نام پنج گنج شناخته میشود. حکیم جمالالدین ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی معروف به نظامی گنجوی، شاعر قرن ششم هجری...
عبدالحسین زرینکوب، ادیب و تاریخنگار (۱۳۰۱-۱۳۷۸)، در کتاب پیر گنجه در جستوجوی ناکجاآباد که در سال ۱۳۷۲ نخستین چاپ آن توسط نشر سخن منتشر شد، درباره آثار و اندیشه نظامی، موضوعات مهم و جالب توجهی را مطرح کرده است. کتابی که کمتر از دیگر آثار زرین کوب مورد توجه مخاطبان قرار گرفت اما یکی از معدود آثاری است که دیدگاهی در شرح و بررسی اندیشه، زمانه و آثار این شاعر گنجینهسرا به اهالی ادبیات عرضه میکند.
شاعری عزلتنشین، متفکری آرمانگرا
زرین کوب در فصل نخست کتابش که شهربند گنجه نام دارد، به روند شکل گیری اندیشه نظامی می پردازد و شرح می دهد، هرچند که او در سال های پیش از چهل سالگی، برای مطالعه و تفکر، به عزلت نشست و دلبستگی اش به خانواده، موجب شد از شهر به خلوت برود، قراین نشان میدهند که قبل از آن با عامه مردم در ارتباط بوده است و در مردمشناسی و قوم شناسی به روش خود، تجارب ارزنده ای اندوخته است. از سوی دیگر تعلق خاطر او به شاهنامه و ستایش صلابت اندیشه و قدرت بیان فردوسی، او را تشویق کرد که روایات شنیده اش را به نظم دربیاورد.
زرین کوب معتقد است نظامی، شاعری آرمانخواه بوده است: «سیمای نظامی در سالهای عمر، سیمای متفکری آرمانگرا را به تصویر درمیآورد. عزلتجویی او ظاهرا از استقلال طبع ناشی میشد و از این که دوست داشت همواره چنان که می نمود باشد و به خاطر پسند و ناپسند عصر هر روز خود را به شکل دیگر درنیارد.... با این حال آنکه دایم در اشعارش از حاسدان و مدعیان بی نام و گمنام شکایت داشت، در واقع جریمه ای بود که برای همین فاصله گیری از جریانهای مبتذل و منحط محیط میپرداخت.» (ص۲۰)
مخزنالاسرار؛ گنجینه ادبیات تعلیمی
نخستین اثری که نظامی آن را به نظم درآورد، مخزن الاسرار است که متاثر از حدیقه الحقیقه سنایی، نگاشته شد. کتابی که در آن زمان بسیار مورد توجه قرار گرفته بود و بعد از آن بهاءالدین ولد، پدر مولانا جلال الدین بلخی و فریدالدین عطار نیشابوری از آن سخن گفتند و بسیار از حدیقه سنایی متاثر بودند.
مخزنالاسرار نظامی، پژواک غریب و پرطنطنهای از حدیقه سنایی بود و بحر سریع آن هم که آهنگ تازهای به شعر شاعر گنجه می داد آن را از بحر خفیف خالی از طنطنه و حتی عاری از شور حدیقه که در اشعار قدما سابقهای بیشتر از بحر سریع داشت به نحو جالبی متمایز میساخت.... مخزن الاسرار، با آن که در مجموع تقلیدی از سنایی به نظر میرسید و از همه حیث اصالت نداشت، در مرتبه خود شاهکاری در شیوه تحقیق و بنای استواری در ادبیات تعلیمی بود. (ص۳۸)
عشق شیرین؛ مرهمی بر اندوه آفاق
نظامی همسری به نام آفاق داشت که زیبایی او را می ستود و دانش او در گفتن قصههایی از سرزمینهای دیگر، مورد توجه این شاعر داستانسرا قرار گرفته بود. فرزند آنها محمد نیز، به قولی تنها فرزند نظامی به شمار میرود که او برای تربیت این پسر همه زندگی خود را وقف کرد. آفاق در مدتی کوتاه پس از ازدواج با نظامی، در اوج جوانی درگذشت و اندوه از دست رفتن او بر دل شاعر نشست. زرینکوب قصه خسرو و شیرین را مرهمی بر رنج از دست دادن آفاق می داند که مخزن الاسرار و ادبیات اخلاقی و تعلیمی آن را ممکن نکرد، فراغت از دغدغه اندوه زندگی، هدفی بود که خسرو و شیرین بیشتر آن را فراهم کرد.
«شاعر با از دست دادن بی هنگام آفاق، از آن دوران کوتاه عیش و نوش محدود خانگی در دل با حسرت یاد میکرد با اشتغال به قصه عشق پرشور و حال خسرو و شیرین می خواست در عین آنکه زهد و پارسایی شخصی خود را همچنان بی تزلزل نگه می دارد، باقی مانده عشق و شور اظهار نشده خود را نثار خاطره آن زندگی بیهوده بر باد رفته سازد، اشکی سوزان بر مزاری سرد!» (ص۷۸)
زرین کوب با اشاره به هوس نامههایی که در دوران نگارش خسرو و شیرین مرسوم بودند، روایت مبدا نظامی برای این اثر عاشقانه را داستانی عامیانه از ارمنستان می داند که به گنجه نزدیک بوده است و به همین دلیل چهره شیرین پررنگ تر از شخصیتهای ایرانی این قصه بوده است و در نهایت نیز عشق بر کامجویی پیروز میشود و خسرو از حضیض خودنگری به قله غیرنگری عروج میکند. «جوینده ای که به دنبال یک مدینه فاضله می گشت، به خود حق می داد که آن را نه در یک دنیای بی بند و بار بلکه در یک دنیای مقید به سنتها جست و جو کند. می پندارم که این اندیشه بیش از درخواست پادشاه شروان، نظامی را به قصه لیلی و مجنون که تصویر چنین دنیایی بود، جلب کرد.» (ص۱۰۹)
لیلی و مجنون؛ داستانی از حب عذری
داستان عشق، روایت غالب در میان مردم زمانه نظامی بود و عشقنامه های بسیاری در آن دوران نوشته شدند اما روایت لیلی و مجنون چنان در ذهن و زبان مردم جای گرفت که آنان دو نماینده واقعی عشقهای نامراد شدند. عشقی دو جانبه و آمیخته به پاکدامنی که خشونت بادیه نشینی آن را به فنا تبدیل کرد اما نشر اشعار عاشقانه میان این دو دلداده بین مردم، انکار آن را ناممکن کرد.
اشارت به عشقی از این گونه، در ادبیات فارسی هم قرن ها قبل از نظامی، انعکاس داشت و گه گاه مایه الهام بعضی مضمون های عاشقانه نزد شعرای فارسی زبان می شد.... این قصه در روایت نظامی با وجود سادگی حوادث، به خاطر لطف بیان شاعر و تا حدی تمثیلات و قصه های فرعی طراوت و لطافت بی مانند دارد. با این همه قصه حیات بدوی اعراب است. (ص ۱۱۵ تا ۱۱۷)
نظامی لیلی و مجنون را در چارچوب زندگی بیابانگردی و محیط عربی و قبیلهای آن، به نظم درمیآورد، زندگی توام با خشونت و حرمان که شاعر به سکون آن، حرکت و هیجان می دهد و آن را از یکنواختی محیط بی روح بیابانی، بیرون میآورد.
با این همه «قصه لیلی و مجنون، تنها داستان عشقی نامراد نیست، تصویری از یک جامعه در بسته و محکوم به سلطه بی رحم سنت ها هم هست. تصور جامعه ای که هر گونه عدول از سنت ها را رد می کند و طی قرن ها به آداب و رسوم کهنه اجدادی وفادار می ماند. اقدام به نظم این قصه، سیری در آفاق یک ناکجاآباد بود در دنیای سنت ها و محنت های بادیه اما دنیایی چنین وابسته به سنت های جابر و بی گذشت، الحق دنیای ظالمی است. ناکجاآباد لیلی و مجنون هم کمتر از ناکجاآباد شیرین و خسرو، بی امید نیست.» (ص۱۳۱ تا ۱۳۳)
هفتپیکر؛ نگارگری با واژهها
یکی از شاعرانه ترین و خوش نقش ترین آثار نظامی، روایت بهرام و هفت همسر او در هفت پیکر است، روایتی که ظرافت واژههای آن، قابی از نگارگری را پیش چشمان مخاطب میآورد، نظامی پس از سرودن لیلی و مجنون، بار دیگر به دنیای رنگ و نور و نقش باز می گردد و این بار نه یک اثر شاعرانه که صحنه نمایش را با قلم خود تصویر میکند. «وقتی نظامی به نظم این قصه دست زد، هنوز آن چه در قصه ها به این پادشاه محبوب افسانه های تاریخ منسوب می شد، در آثار بازمانده از دنیای قبل از اسلام و در روایات عامیانه در ولایات مختلف ایران باقی بود. در واقع در روایات عامیانه هم تا حدی مثل آن چه از تاریخ نیز برمی آید، بهرام قهرمان این منظومه نمونه یک پادشاه تمام عیار دنیای قبل از اسلام ایران، تلقی می شد که در معامله با خلق و در آن چه به خراج رعیت مربوط می شد، عدالت توام با تدبیر داشت.» (ص ۱۴۵ تا ۱۴۶)
اما چرا هفت پیکر را نگارگری واژه ها می دانند؟ نظامی در نظم این داستان، هر جزییاتی که به عدد هفت ارتباط داشته باشد را به کار گرفته است، از هفت سیاره شناحته شده در منظومه شمسی، هفت روز هفته، هفت رنگ مربوط به آن، هفت کشور و هفت گنبد که با روایت رازورزانه قصه در قصه، به سبک هزار و یک شب، حتی فصل ها را نیز تشریح می کند و از آن جهت که بهرام اهل شکار بوده است، تناسب فصل ها با اوقات شکار را نیز گوشزد کرده است. نظامی حتی احوال حیوانات در صحرا و جنگل را نیز ترسیم می کند که کار او را شگرف تر می کند.
«درست است که این اندازه تناسب، ساختار مجموع قصه های هفتگانه را تا حدی مصنوعی جلوه می دهد اما قدرت صحنه آرایی و تصویرپردازی در نزد نظامی چنان است که خواننده این جنبه مصنوعی را چندان حس نمی کند و بی تکلف با محیط قصه و چهارچوبه آن انس می گیرد. بدینگونه خواننده می تواند توالی تصویرها و تکرر توصیف ها را به آسانی تحمل کندو در محیط شادمانه قصه های خیال انگیز خود را بین بلندی های اندیشه اخلاقی و سراشیبی های خواهش های نفسانی در نوسان ببیند.» (ص ۱۵۶)
قدرت شاعری و ذوق قصه پردازی نظامی هیج جا به اندازه هفت پیکر به اوج تعالی نمیرسد اما هفت پیکر بر خلاف آن چه بعضی محققان پنداشته اند آخرین اثر نظامی نیست. (ص۱۶۵)
شرفنامه و اقبالنامه؛ فاتح خونخوار یا حاکم حکیم؟
بسیاری از شاعران پارسی سرا، ترکیبی از اسکندر و ذوالقرنین را برای روایت داستانی از سعادت و سربلندی و خردمندی برگزیده اند، آنان به جای این که از خونخواری ویرانگر سخن بگویند، فاتح مقدونی را یکی از اندیشمندان جهان معرفی کردند، نظامی نیز در این راه یکی از مهم ترین آثار را از خود بر جای گذاشت.
«اسکندر نظامی از همان آغاز نه یک جهانجوی تاریخی بلکه یک جهانگیر جوانمرد است که مثل یک عیار، هر جا ستمدیده ای از وی یاری بجوید، در یاری گری اش، هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد. او از یک پادشاه جوان جنگجو به مرتبه یک حکیم صلح جو و یک پیامبر دعوتگر ترقی مییابد.» (ص۱۷۰ تا ۱۷۱)
رویای صلح و تفاهم؛ آخرین منزل امید
شعر نظامی، قرن هاست که مورد تحسین و حتی تقلید شاعران فارسی زبان واقع شده است. نظامی حتی خارج از قلمرو زبان فارسی نیز ستایشگران و معتقدان بسیار یافته است.
زبان نظامی، زبانی است پرمایه، خوش آهنگ و سرشار از تصویرهای خیال انگیز. در انتخاب واژگان نظامی به طور بارزی دقت و وسواس نشان می دهد و هر چند در تعبیر از معنی مقصود عناصر گونه گون زبان را به تناسب احوال به هم می آمیزد اما بین آنها تناسب را هم در نظر می گیرد. (ص ۲۲۴)
نظامی بدون شک فیلسوف نیست اما اندیشه ای دارد که او را به قلمرو دنیای فلسفه مجال ورود می دهد با این حال خود او همواره بیشتر شاعر می ماند تا متفکر.
«پیر گنجه، تا پایان عمر رویای روزی را می دید که تفاهم انسانی و نکوفطرتی آدمی می بایست در آنجا غلبه یابد و فتنه انگیزی و ناآرامی ناشی از کژخویی ماجراجویان در آنجا پایان یابد. این ناکجاآباد دلپذیر که برای نظامی آخرین منزل یک امید دلنواز بود، رویایی بود که نظامی همه عمر چشم در راه تعبیر آن ماند و همه عمر گنجه را به خاطر آنکه هر روز بیش از پیش از دورنمایی چنین مدینه فاضله ای فاصله پیدا می کرد، در خور ترک، در خور هجرت و در خور ملامت می یافت.» (ص ۲۹۷)