مقوله گفت وگوی تمدنها به عنوان یک ایده صلحآمیز در جهان شناخته میشود، زیرا در این نظریه، تمدنهای بزرگی از جمله ایران، ایتالیا، هند، یونان، چین، هند و مصر را برای برپایی صلح در جامعه بینالمللی فرامیخواند. این نظریه برای نخستین بار به وسیله رییس دولت اصلاحات در سازمان ملل متحد ارایه شد و پس از آن ۲۰۰۱ میلادی به عنوان سال گفت و گوی تمدنها نامگذاری شد.
ایده گفت و گوی تمدنها در واکنش به نظریه ساموئل هانتینگتون مطرح شد که بر اساس آن، تمدنهای جهان به چندین قسمت تمدن غرب، تمدن اسلامی، ارتدوکسها، تمدن شرق آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، تمدن بودایی و هندوئیسم تقسیم میشد.
در این نظریه با اشاره به جنگ یوگسلاوی، اختلاف مذهبی به عنوان نقش کلیدی در این درگیریها مطرح شده و ترکیه و ایران به عنوان کشورهای نوظهور در عرصه بنیاد گرایی اسلامی تلقی میشوند. در تقویم رسمی کشور، ۳۰ شهریور با عنوان روز گفتوگوی تمدنها نامگذاری شد.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به این مناسبت با مجید حضرتی استاد روابط بین الملل به گفت وگو پرداخت.
صلح مفهومی گسترده در روابط بین الملل
مجید حضرتی با اشاره به اینکه صلح مفهومی است که معنای آن محدود به یک چارچوب معین در مجموعه نحلههای معرفت نمیشود، یادآور شد: فـلسفه، اندیشه سیاسی، نظریه روابـط بین الملل، فلسفه اخلاق، ستیزهشناسی و روانشناسی از جمله نحلههای معرفتی هستند که به مقوله صلح پرداختهاند. همچنین در فرهنگها و تمدنهای گوناگون نیز صلح مورد توجه و تامل بنیادین قرار گرفته است. مطالعه درباره صلح میتواند درباره موانع آن یا راههای حصولآن باشد. در طول تاریخ و در فرهنگهای مختلف دیدگاههای گوناگونی درباره علل جنگ، موانع و راههای دستیابی به صلح ارایه شده است. در واقع صلح دغدغه مـشترک فرهنگهای انسانی است و گفتوگو فرآیند تعامل و تبادل دغدغههاست. بنابراین گـفتوگوی بین فرهنگی میتواند در راستای صلح باشد. چنین رویکردی در شرایطی که جهانی شدن به مقوله هویت فرهنگی پیوند خورده اسـت و جـنگ هم از بطن نظام جهانی بروز مـیکند، قـابل توجه است.
صلح و گفت وگو ضامن امنیت
این کارشناس بین الملل با بیان این موضوع که صلح ضامن امنیت است و میتواند نتیجه یک دیپلماسی مـعقول بـاشد کـه بـا وظایف اخلاقی هدایت میشود، اظهار داشت: به گفته برخی جامعه شناسان از جمله هـابز، این وظیفه حاکمیتهای سیاسی است که دست به عملی برخلاف منطق صلح نزنند. موضوع جنگ و صـلح در انـدیشه لیـبرالی متفاوت از رئالیسم دیده شده است. لیبرالیسم، سیاست جهانی را یک باغ قابل کشت میداند و اصالت جنگ را بـا احتمال صلح تلفیق میکند. بنابراین در سطح بـین المـللی، دولت های مختلف متفاوت عمل میکنند. برای لیبرالها، حدوث جنگ به خارج از محدوده صلح اجتماعی مستقر در جـامعه مـربوط است. از نظر لاک، دولت نماینده شهروندان ملزم به حفظ امنیت و منافع جـمهوری اسـت. ارتباط دولت با دیگران میتواند بـراساس قـانون بین دولت ها بـاشد امـا اگر دیگران رعایت قانون را نکردند، جـنگ مـیتواند راهحل باشد. دولتها تا زمانیکه حقشان پایمال نشده است در صلح با دیگران هستند، اما این صلح ناپایدار و پرزحمت است. مارکس جنگ و صلح را حاصل نزاع یا همبستگی بین طبقات اجتماعی، یعنی نه دولت و نظامهای قانونی یا دولتمردان، مـیبیند و جـنگ را فراسوی مرزهای جغرافیایی- سیاسی تعریف می کند.
روابط فرهنگی
وی در ادامه افزود: در کنفرانس جهانی سیاستهای فـرهنگی کـه در ۱۹۸۲ در مکزیکوسیتی برگزار شد، ارتباط فرهنگی موضوع مـورد بـحث بود. در این کنفرانس به صراحت در ۲ ماده از بیانیه بحث رابطه فرهنگی-تمدن با صلح جهانی مطرح شده است. تمامی فرهنگها بخشی از میراث مشترک بشریاند. هـویت فرهنگی یک ملت از برخورد تفاهمآمیز با سنتها و ارزشهای دیگران شکل می گیرد و تجدید بنا و غنی میشود. فـرهنگ یـک گـفتوگو است، یعنی تبادل ایده، اندیشه و تجربه و احترام به ارزشها و سنتهای دیـگران. دسـتاوردهای علمی، ارتباطات رسانهای و تبادلات آموزشی، چهره بارز مناسبات فرهنگی هستند که در نـهایت بـه صـلح و ثبات امنیت جهانی و نیز توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ملتهای مختلف منجر خواهد شد. در حال حاضر بسیاری از صاحبنظران بحث روابط بـین المـللی فرهنگی، بحث اهمیت مقوله فرهنگ و روابط بـین فـرهنگی بـرای دیپلماسی را که در نهایت میتواند در راستای صلح قـرار بـگیرد بهطور جدی دنبال کردهاند.
بنابراین با توجه بـه گـستردگی تـبادلات سـمبولیک مـعنادار نمادین و پذیرش مـتقابل تـاثیرگذاری در حوزه روابط بین ملتها، روابط فرهنگی نه تنها توصیه میشود، بلکه به عنوان یک وجه گـریزناپذیر مـیتواند در خـدمت دیپلماسی و در اجتناب از خشونت و جنگ قرار بگیرد. بـه تـعبیر دیگر روابـط فـرهنگی، عـرصه جمعی از روابط بین ملتهاست که میتواند شرایط یک زندگی صلحآمیز را فراهم کند.
صلح و گفتوگوی بین فرهنگی
حضرتی، مفهوم صلح را یک مفهوم فرافرهنگی دانست و گفت: این مفهوم در تمدنهای گوناگون و با تعابیر یکسانی ارایه شـده اسـت. در اسلام نیز ۲ واژه «سلام و توحید» به معنای اجتناب از بـرتریطلبی و پذیـرش وحـدت در جهان و در روابط انسانی و اجتماعی است. این تشابه معنایی درواقع بیانگر یک نـکته اسـاسی درباره مقوله صلح است و آن اینکه یک فهم پیشینی مشترک در مورد صلح میان تمدنهای بشری وجود دارد، امـا مـهم این است که این دغدغه و فهم مشترک چگونه میتواند به گفت وگو و صلح عـملی بـین الملل مختلف تبدیل شود. اگـر فرهنگ در ایجاد نزاع در سطح ملی و تمدنی نقش دارد و اگر تکامل فرهنگی میتواند معطوف به صلح باشد، گفتوگوی بینفرهنگی بـا ارتـقای شناخت فرهنگی به قلمرو بـینفرهنگی مـیتواند به وفـاق عـملی خـتم شود و صلح میتواند در گفتوگوی بینفرهنگی مـحقق شـود. اگـر تکامل فرهنگی معطوف به صلح است و اگر رابطه فرهنگی در راستای صلح قرار دارد، گـفتوگو از یـکسو فرهنگ را به طرف تفاهمی شـدن کـمال مـیبخشد و همچنین رابـطه فـرهنگی را در جهت صلح وسـاطت مـیکند. بنابراین گفتوگوی بین فرهنگی راهکاری است که از طریق تکامل فرهنگی و تعمیق روابط بین فـرهنگها صـلح را ممکن میسازد. البته فرهنگها همیشه بـاهم در ارتـباط بودهاند امـا تـوسط هـمان عواملی که به جـنگ و نزاع در طول تاریخ ختم شدهاند، یعنی قدرت و ثروت، تفاهم بین آنها به خفا رفته اسـت.
پس با برقراری گفتوگو در سـطح بین تمدنی است که خصلت دیالوگی هرمنوتیک محقق میشود. بنابراین،گفتوگوی تمدنها یـا دیالوگ بینفرهنگی به عـنوان امـتداد منطقی بین تشریک افقها، فرآیند فهم خویشتن فرهنگی است. اگر تشریک افقها راه کسب قرابت با هویت تاریخی به منظور فهم خویش و رابطه خویش با جهان است، فهم حاصل از گفتوگوی تـمدنها خویشتن را اکنون و اینجا در رابطه با گذشته و دیگری میفهمد و بدینسان راه را بر فهم صلح میگشاید و برمیبندد. نتیجه چنین فرآیندی را میتوان جهانی شدن گفت وگویی نامید.
صلح دغدغه همیشگی و فـراگیر و جـنگ مـعضل دائمی بشر
مجید حضرتی در پایان اظهار داشت: صلح دغدغه همیشگی و فـراگیر و جـنگ مـعضل دائمی انسان بوده است. اگرچه نه میتوان صلح را به وضع غیرجنگی تغییر داد و نه جنگ را میتوان تنها بر هم زننده صـلح قـلمداد کـرد اما در فهم این ۲ مقوله، قلمروهای مشترکی خود را نـشان مـیدهند. طبیعت انسان، ساختار سیاسی، نظام بین الملل و قدرتهای اقتصادی هریک به صورت عامل جنگ یا مانع صـلح بـررسی شـدهاند، اما آنچه امروزه به گونهای تعیینکننده در ارتباط با دغدغه صـلح مطرح شده است، گسترش قلمرو نزاع به سطح بینتمدنی است. بنابراین، گفتوگوی بـینتمدنی مـیتواند، راهکاری در راستای قرابت و تفاهم بینفرهنگی و در نتیجه صلح بین المللی باشد.