تهران- ایرنا- استاد دانشگاه و مدیر فرهنگی با اشاره به اهمیت دید همه‌جانبه به فرهنگ، برتشکیل ساختار جامع و کارآمد مدیریت فرهنگی حلال مشکلات پیشرفت کشور تاکید کرد و ضمن برشمردن موانع استقرار این ساختار ابراز امیدواری کرد مدیران جدید اشتباهات را تکرار نکنند و در اشتباه هم نوآوری داشته باشند.

رهبر معظم انقلاب با آغاز به کار دولت سیزدهم سفارش هایی در زمینه فرهنگ کردند مبنی بر اینکه دولتمردان با توجه بیشتر به مسائل فرهنگی، خدمت به مردم را نصب العین خود قرار دهند. حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار با اعضای هیات دولت ششم شهریور فرمودند: به گمان بنده، ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. ما در ساختار فرهنگی کشور مشکل داریم و یک حرکت انقلابی لازم است. البتّه حرکت انقلابی یعنی خردمندانه و عاقلانه. معنای انقلابی بودن، بی‌هوا حرکت کردن و بی‌حساب حرکت کردن نیست.

محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در اولین برنامه خود از اهالی فرهنگ هنر و رسانه خواسته است تا نظرات راهبردی و ایده‌های کاربردی خود را در موضوعات نقد وضع موجود و بیان مبانی تحول در ساختار فرهنگی مطرح کنند.

از دیگر نکات درخواستی وزیر می توان به اصول موازین و محدوده‌های تحول، الزامات و اولویت‌های تحول و بازسازی انقلابی در ساختارها، خروج از وضعیت رهاشدگی و انفعال در حوزه فرهنگ، متناسب‌سازی ساختارهای فرهنگی با پیشران‌های فناوری‌های نرم و ظرفیت‌های جدید فرهنگی، رسانه‌ای و اجتماعی، تسهیل فعالیت‌های فرهنگی و زمینه‌سازی برای حضور و مشارکت حداکثری عناصر و تشکل‌های مردمی و جهادی در عرصه‌های فرهنگی اشاره کرد. 

حسن بنیانیان (متولد ۱۳۳۲ و دانش‌آموخته مدیریت دولتی در مقطع دکتری) از فعالان عرصه فرهنگ است؛ هشت سال فعالیت در سازمان حوزه هنری به عنوان رئیس، ۱۲ سال مسئولیت در کمیسیون پیوست نگاری شورای عالی انقلاب فرهنگی، پنج سال معاونت فرهنگی آموزش و پژوهشی سازمان برنامه و بودجه و پنج سال معاونت وزارت آموزش و پروش بخشی از سوابق اجرایی وی در حوزه فرهنگ است که اکنون مشاور رئیس دانشگاه آزاد اسلامی و عضو ستاد اجرایی نقشه مهندسی کشور است.

بنیانیان در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی ایرنا از ضرورت نگاه جامع به فرهنگ سخن گفت و این که موضوع به هماهنگی میان سازمان های فرهنگی ختم نمی شود؛ بلکه فرهنگ هر جامعه عامل مهمی در حفظ انسجام، اقتدار و هویت آن جامعه است و یک نظام جامع مدیریت فرهنگی می تواند روند تحولات مدیریتی جامعه را اصلاح کرده و بستر توسعه پایدار کشور را فراهم سازد.

وی ضمن بررسی موانع فرهنگی و ساختاری شکل گیری نظام جامع مدیریت فرهنگی کشور به مسائلی همچون تلخی بحث مدیریت فرهنگی و شیرینی بحث اقتصاد، درک محدود از فرهنگ در بین نخبگان و احساس کاذب فهم فرهنگ در بین غالب مدیران و نخبگان جامعه و همچنین ضعف شدید علمی و کارشناسی در سازمان ها و نهادهای فرهنگی پرداخت.  

مقام معظم رهبری، در بیانات اخیرشان در جمع اعضاء دولت، ساختار فرهنگی کشور را دارای اشکال و نیازمند بازسازی انقلابی خواندند. به نظر شما این بازسازی انقلابی چه ابعادی دارد؟

درپاسخ به این سوال، باید تلقی و منظور رهبری از فرهنگ را دقیق تر روشن و بحث را حتی المقدور از برداشت های شخصی دور کنیم. چون مشکل در شناخت مسائل فرهنگی از تحمیل برداشت های شخصی از مفهوم فرهنگ آغاز می شود.

وقتی از فرهنگ صحبت می کنیم، بسیاری نخبگان عرصه های مدیریتی، ذهنشان سراغ ابزارهای فرهنگی می رود، نه اصل و ماهیت فرهنگ. البته در مورد دیدگاه آقای (آیت‌الله سیدابراهیم) رئیسی، رئیس‌جمهوری قضاوتی ندارم. اگر نگرش این مدیران ارشد اجرایی، مذهبی باشد، ذهنشان به این سمت می رود که باید شعائر دینی را آسیب شناسی و یا تقویت کرد. گرچه این موضوع اهمیت دارد و شعائر دینی نقش زیادی در انتقال فرهنگ دینی ما دارد مشکل این است که در این مرحله متوقف می شوند. اگر این مدیران، گرایش مدرن داشته باشند، ذهن آن ها سراغ موسیقی، سینما، تئاتر، قصه، رمان، انتشار کتاب، حفظ میراث فرهنگی و مانند آن می رود. 

شاید به همین دلیل مقام معظم رهبری همواره در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی تلاش کرده‌اند حتی اذهان اعضای این شورا را هم، متوجه ماهیت  فرهنگ، یعنی باورها، رسوم، ارزش ها و الگوهای رفتاری اکثریت مردم کنند که در همه عرصه های زندگی نقش آفرینی می کند، از نیاز به تدوین نقشه مهندسی فرهنگی کشور سخن بگویند و موضوع ضرورت طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را مطرح کنند و از اجتناب ناپذیربودن تولید علوم انسانی اسلامی و نظام سازی اسلامی سخن بگویند و بالاخره اصلاح سبک زندگی را طرح کنند؛ زیرا لازمه تدوین همه این راهبردهای کلان، شناخت تعامل عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، قضایی، آموزشی، شهرسازی، معماری و مانند آن با فرهنگ موجود جامعه و به دنبال آن آسیب شناسی وضع موجود برای شکل گیری فرهنگ مطلوبی است که با استقرار و عینیت پیدا کردن در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، شهرسازی و سایر عرصه های زندگی، تمدن جدید اسلامی را به وجود آورد.

حتی ایشان برای اینکه مدیران اجرایی منتظر تدوین طرح های جامع که زمان براست نباشند، در سال ۱۳۸۶ خطاب به مدیران اجرایی، از ضرورت تدوین پیوست فرهنگی برای همه تصمیمات مهم مدیریتی سخن گفتند.

چرا به این رهنمودها کمتر توجه شده و تحقق آن ها این قدر کند است؟

قبل از پاسخ به این سوال، باید مخاطب به خوبی درک کند و بپذیرد همه افراد و سازمان ها و نهادها با هر ماموریتی در هر بخشی با فرهنگ جامعه تعامل دارند. یعنی هم تحت تاثیر فرهنگ جامعه هستند و هم از طریق مجموعه کارکردهای خاص خود در تحولات فرهنگی نقش دارند. شاید طرح چند سوال، اهمیت این نگرش به فرهنگ را مشخص کند.

این سوال که شهرداری ها با قوانین، روش ها و تصمیم گیری های خود چه تاثیراتی روی باورها، ارزش ها و الگوهای رفتاری کارکنان، مراجعه کنندگان و سبک زندگی مردم یک شهر می گذارند و خود چگونه تحت تاثیر فرهنگ جامعه هستند؟ یا این‌که قوه قضاییه چگونه از فرهنگ جامعه تاثیر می پذیرد و با تعداد پرونده های کم یا زیاد مواجه می شود؟ و چگونه با قوانین، دستورالعمل ها، قضاوت ها و فرهنگ سازمانی این قوه روی باورها، ارزش ها و الگوهای رفتاری کارکنان خود، اقشار دیگر و خانواده آن ها و کلیت فرهنگ جامعه تاثیر می گذارد؟

باورها، ارزش ها، الگوهای رفتار که ما از آن سخن می گوییم شامل همه باورها، ارزش ها و الگوهای رفتاری و نمادهایی است که یک فرهنگ را در خدمت پیشرفت همه جانبه یک کشور یا تخریب جامعه قرار می دهد. مثلا آیا عملکرد قوه قضاییه احساس امنیت سرمایه گذاران تولیدی را برای رشد اقتصادی تقویت می کند؟ آیا کارکرد قوه قضاییه مشروعیت و مقبولیت نظام را تقویت می کند، آیا کارکردهای قوه قضاییه تقویت کننده انسجام خانواده است و سوال هایی از این قبیل.

آیا شهرداری ها، احساس مردم را نسبت به کارآیی نظام اسلامی تقویت می کنند؟ آیا نحوه ارائه خدمات شهرداری آرامش و نشاط را در مردم تقویت می کند؟ آیا نظام مالیاتی موجود، به راستگویان پاداش می دهد یا به دروغ گویان حرفه ای تر؟ و از این طریق چه نقشی در تحولات فرهنگی کشور ایفا می کند؟ آیا روزانه با عملکرد خود غیر مستقیم مردم را به دروغ گویی و رشوه دهی تشویق می کند تا مالیات بگیرد و به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بدهد تا با رشد دروغ و رشوه مبارزه کند. 

آیا سیاست های اشتغال صنعتی ما به خلاقیت، نوآوری وعلاقه به پژوهش و تحقیق کمک یا آن را تضعیف می کند؟ آیا سیاست حاکم بر ساخت مسکن و استقرار جمعیت و زندگی شهری ما به تحکیم خانواده وتشویق به ازدواج  کمک می کند؟ آیا افزایش سطح تحصیلات جوانان ما، رابطه مثبتی با افزایش و تقویت باورهای دینی و افزایش علاقه به وطن در بین جوانان دارد؟

با این نگاه جامع به فرهنگ وقتی می گوییم باید یک نظام کارآمد فرهنگی در جامعه ایران شکل بگیرد، متوجه انتظار مقام معظم رهبری برای یک بازسازی انقلابی در ساختار مدیریت فرهنگی کشور می شویم؛ نه اینکه فقط منظور این باشد یک هماهنگی بین سازمان ها و نهادهای فرهنگی ایجاد شود و فعالیت های موازی حذف شود.

بنابراین، منظور شکل گیری یک نظام مدیریتی است که در آن همه سازمان ها و نهادهای سیاسی، اقتصادی، قضایی، بهداشتی، درمانی، دفاعی و امنیتی چه در ساختارهای حاکمیتی و دولتی و چه در بخش خصوصی به این باور برسند که به نفعشان است با دعوت از قوی ترین متفکران فرهنگ شناس، روانشناس، جامعه شناس و علمای دینی و تشکیل اطاق اندیشه ورزی با شناسایی نوع تاثیر پذیری ها و تاثیر گذاری های خود در فرهنگ جامعه از یک طرف، از ظرفیت های فرهنگی جامعه استفاده و به موازات آن، موانع فرهنگی تحقق آهداف خود را برطرف کنند.

این نگاه خیلی آرمان‌گرایانه نیست؟

نه، این واقع گرایانه ترین انتظاری است که می توان از حکمرانی در نظام جمهوری اسلامی داشت. زیرا اهداف اصلی نظام ما فرهنگی است و در قانون اساسی می گوییم در جامعه اسلامی، اقتصاد ابزار است تا جامعه را به سیر الی الله هدایت کند. در عین حال ناچاریم، ضمن تعامل با سایر جوامع  و فرایندهای جهانی شدن، فرهنگ اصیل خود را تقویت و حفظ کنیم.

اگر باور داریم استکبار جهانی بخش اعظم ظرفیت های نرم افزاری خود را برای تخریب بنیادهای فرهنگی ما به کار گرفته و بخش مهمی از عوامل کندی پیشرفت اقتصادی ما ریشه فرهنگی دارد؛ مثلا آن طور که لازمه رشد اقتصادی است، اهل کار و تلاش نیستیم، برای وقت خود و دیگران ارزش قائل نمی شویم و غیره همه اینها نشان می دهد  رشد بلندمدت اقتصادی ما نیز در گرو کارآمدی نظام مدیریت فرهنگی جامعه است و بالاخره با توجه به اینکه فرهنگ هر جامعه عامل مهمی در حفظ انسجام، اقتدار و هویت هر جامعه است، می پذیریم این نظام جامع مدیریت فرهنگی یعنی استقرار رویکرد فرهنگی در مدیریت همه سازمان ها و نهادهای اجتماعی می تواند این مسیر را به سر منزل مقصود برساند و روند تحولات مدیریتی جامعه ما را اصلاح کرده و بستر توسعه پایدار کشور را فراهم سازد.

در کنار همه این دلایل، اصولا حکمرانان در هر جامعه ای برای آن که امنیت و آرامش لازم را فراهم کنند و تصمیمات مدیران، نخبگان و توده مردم را در چارچوب رشد و پیشرفت جامعه قرار دهند دو ابزار اصلی دارند؛ وضع قانون و دستورالعمل و کنترل رفتارها با ابزارهای بیرون از وجود انسان ها و آموزش و تربیت و اقناع سازی درونی افراد. این دو ابزار باید در خدمت هم قرار گیرند، یعنی هم مردم، فرهنگ قانون پذیری و احترام به قانون داشته باشند و هم قوانین کشور، تقویت کننده باورها، ارزش ها و الگوهای رفتاری صحیح باشند.

آن حاکمیتی موفقیت بیشتری دارد که تعادلی منطقی بین این دو ابزار راهبردی برقرار کند. متاسفانه در کشور ما با تقلیل کار فرهنگی به بر پایی شعائر دینی و گاهی فعالیت های هنری از ایجاد یک نظام جامع مدیریت فرهنگی که در بستر زمان، علاوه بر اصلاح فرهنگ عمومی، فرهنگ سیاسی، فرهنگ اقتصادی، فرهنگ اجتماعی ما را اصلاح کند، غافل شده ایم و همین شعائر ارزشمند دینی که می توانسته با ایجاد باورها و ارزش های دینی از اسلام ناب محمدی، نقشی سازنده در اصلاح فرهنگ عمومی و فرهنگ های تخصصی در سازمان ها ایفا کند، با کارکردی حداقلی برای تعدادی از همکاران و بخشی از مردم جامعه، مانع از توجه عالمانه مدیران به جامعیت فرهنگ و کارکرد های مهم آن شده است.

این تقلیل گرایی با زیاده روی در وضع قوانین و دستورالعمل نویسی، موانع زیادی در مسیر تصمیم گیری مردم و از جمله جرم انگاری زیاد در مناسبات اجتماعی و با تشکیل دولتی بزرگ، موانعی در مسیر توسعه کشور ایجاد کرده و از جمله برای حل مسائل اقتصادی مانع سرمایه گذاری برای تولید اقتصادی شود و منابع بسیاری را صرف کنترل و نظارت، گسترش نیروی انتظامی و قوه قضاییه کرده است.

موانع فرهنگی و ساختاری شکل‌گیری نظام جامع مدیریت فرهنگی

با این توضیحات چرا چنین نظام مدیریتی در هدایت فرهنگی جامعه شکل نمی گیرد و مگر شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل نشده تا همین مباحث را تعیین تکلیف کند؟

اگر حوصله کنید تا عوامل بی توجهی و عدم درک ضرورت مدیریت جامع فرهنگی را توضیح دهم، چرایی موفق نبودن شورای عالی انقلاب فرهنگی هم روشن می شود. عوامل متعددی در شرایط موجود اجازه نمی دهد یک ساختار جامع و کارآمد مدیریت فرهنگی حلال مشکلات پیشرفت کشور و تحقق‌بخش آرمان های اسلامی شکل بگیرد که مهمترین آن ها عبارت است از:

اول. درک محدود از فرهنگ بین نخبگان و متاسفانه احساس کاذب فهم فرهنگ بین غالب مدیران و نخبگان جامعه و با تاسف بیشتر هرچقدر افراد، متدین تر و دارای سابقه فعالیت های فرهنگی تجربی و مستقیم بوده اند، این احساس کاذب فهم فرهنگی بیشتر می شود و آسیب رسانی آن ها به اعمال مدیریت جامع فرهنگی افزایش می یابد. زیرا احساس نیاز به مطالعه و کمک گیری از اندیشمندان در آن ها کمتر می شود. البته این برداشت را در میدان های عمل تجربه کرده ایم ولی مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۲ در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به صورت غیر مستقیم مطرح کردند و از اعضا خواستند برای اصلاح نگاه نخبگان جامعه به فرهنگ اقدام کنند.

سخن ایشان چه بود؟

وقتی رییس جمهور در سال ۱۳۹۲به عنوان رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی گزارش یک ساله شورا را دادند، رهبر انقلاب فرمودند: «اهتمام ویژه شما را در برجسته کردن این موضوع می طلبیم. چون شما هر جا هستید، بحمدالله همه تان جایگاهی برای گفتن و تاثیرگذاری دارید و منبرهایی در اختیار شما هست. از اینها استفاده کنید برای اینکه در جامعه و در چشم نخبگان کشور مسئله فرهنگ را در جایگاه واقعی و شایسته خود بنشانید».

یکی از عوامل مهم در عدم درک ضرورت شکل گیری یک نظام جامع مدیریتی در فرهنگ از دید معظم له، عدم درک نخبگان از جامعیت فرهنگ است.

دوم. تلخی بحث مدیریت فرهنگی و شیرینی بحث اقتصاد است. تجربه های مکرر حقیر در تعامل با مدیران برای تشویق آن ها برای آغاز یک حرکت علمی به منظور شناخت تعامل سازمان تحت مدیریتشان  با فرهنگ نشان می دهد مدیران متوجه این معنا هستند که بعد از طرح مباحث نظری، وقتی نوبت به راه حل یابی می رسد که مستلزم  شناخت داده و ستاده هر سازمان با فرهنگ است، بخشی از مباحث به شناسایی ضعف های رفتاری مدیران سازمان گره می خورد که اصلاح آن مستلزم خودشکنی و تواضع واقعی در مدیران است. به همین دلیل با وجود استقبال اولیه پس از آشنایی با ماهیت مطالعه، برخی مدیران از شروع این گونه مطالعات فرار می کنند. در حالیکه بحث های اقتصادی برای همه افراد شیرین جلوه می کند. چون یا خود فرد احساس می کند در صورت عملی شدن این مباحث سودی عاید او می شود، یا منابع مالی تازه‌ای برای توسعه فعالیت ها خواهند داد.

سوم. تخصصی شدن علوم، یعنی وقتی به واسطه گسترش علوم، تخصص های علمی شکل می گیرد، کلیت جامعه به اجزایی تبدیل می شود و فرهنگ که جنبه نرم افزاری از کلیت جامعه را دارد در اذهان حذف می شود و ارتباط عمودی و افقی علوم از هم قطع می شود. به این تذکر علامه جوادی آملی توجه کنید: در گذشته تمام علوم و معارف مختلف در یک جا مجتمع و از حال هم باخبر بودند و با یکدیگر رشد می کردند. در حوزه ها و مراکز علمی آن زمان، هم طبیعیات تدریس می شد و هم ریاضیات و فلسفه و کلام و دیگر علوم و معارف رایج بود. این ها همه در یک مجموعه بودند و محتوای خود را با هم هماهنگ می کردند. معارفِ عهده دارِ تبیین جهان شناسی و جهان بینی، مبادی و مبانی و پیش فرض ها را تحلیل و تثبیت می کردند و در اختیار شاخه های دیگر دانش، نظیر علوم طبیعی قرار می دانند و علوم طبیعی به استناد و اتّکای آن مبانی و پیش فرض هایی که در حکمت و الهیاتِ فلسفه، مدلل و تنقیح شده بود، به کار خویش ادامه می داد.

بنا بر این وقتی این ارتباطات قطع شود، شخص در فهم فرهنگ به تجربه و دانش شخصی خود مراجعه می کند و به همین دلیل شما با تعاریف متعدد فرهنگ مواجه می شوید.

چهارم. وجود درآمدهای نفتی، این پدیده که با عنوان اقتصاد برونزا یاد می شود، موجب شده بیش از ۱۲۰ سال کشور ما به فروش نفت و گاز متکی باشد. حاصل این است که مدیران جامعه ما درک کاملی از نقش نیروی انسانی در پیشرفت سازمان و توسعه جامعه نداشته باشند و به سه عامل دانش، مهارت و فرهنگ نیروی انسانی در کارایی سازمان ها و پیشرفت کشور کم توجهی شود و حتی برای حل مسائل اقتصادی هم سراغ فعالیت های فرهنگی عالمانه نرویم.

پنجم. نواقص مردم سالاری. مردم سالاری با مفهوم مشارکت فعال همه اقشار در مسائل جامعه از جمله انتخابات معنا پیدا می کند و فلسفه آن، عمدتا مربوط به متن دین الهی است که وظیفه رشد و کمال آحاد جامعه را بر دوش حاکمیت اسلامی قرار داده اما زمانی مردم سالاری، کارآمد و سازنده تر می شود که یک نظام فرهنگی پیشتاز با هدایت نخبگان ذی صلاح، تصمیمات و مطالبات مردمی را در مسیر رشد و تعالی جامعه قرار دهد اما غفلت ما از اصلاح نظام مدیریت فرهنگی، موجب شده تجربه مردم سالاری آسیب های زیادی را متوجه پیشرفت جامعه کند و خود، عاملی در کم توجهی به فرهنگ شود.

در این زمینه می توان به عدم مطالبه اصلاح فرهنگ از سوی نمایندگان و دولتمردان اشاره کرد. زیرا وقت و سرمایه گذاری برای اصلاح فرهنگ، بلند مدت و به صورت نرم افزاری نمود پیدا می کند و نفعی برای زمان مسئولیت آن ها ندارد، مگر اینکه با ایمان به قیامت به مسئولیت خود بپردازند. همچنین تمرکز افراطی در حل مسائل اقتصادی و دامن زدن به فعالیت های فیزیکی که با چشم دیده می شود و رای آوری دارد.

تغییرات پی در پی در مدیریت ها نیز یکی از عوامل کم توجهی به فرهنگ است. یعنی یکی دو سال برای یک وزیر در یک وزارتخانه و یک مدیر زمان لازم است تا او متوجه شود، چه مشکلاتی در فرهنگ سازمانی، فرهنگ مراجعه کنندگان و متن جامعه، مانع از موفقیت سازمان تحت مسئولیت اوست و از این رهگذر به فکر اعمال مدیریت فرهنگی متناسب با سازمان خود بیافتد. این مسئول زمانی متوجه این مشکلات می شود که به زودی با تغییر رییس جمهور یا تغییر مجلس باید برود و طبیعی است وقت و منابع کافی برای اصلاح فرهنگ نگذارد.

ششم. وجود تمدن غرب و دانشگاه انتشار دهنده اندیشه غربی. در تربیت نخبگان جامعه تمدن موجود غرب که به واسطه پیشرفت علم و فناوری و غارت منابع کشورهای در حال توسعه، به وجود آمده در پشت ظاهر زیبای خود به واسطه لذت محوری و فرد گرایی افراطی، بسیاری ویژگی های انسانی و از جمله نهاد خانواده را متلاشی کرده ولی نخبگان کشورهای در حال توسعه بدون بومی سازی، این علوم انسانی آلوده و نظام های اجرایی نامناسب با فرهنگ خویش را به صورت های مختلف و ناهماهنگ به جامعه خود انتقال داده و با شکل گیری انواع معضلات اجتماعی، منفعلانه می خواهند آن ها را درمان کنند.

مقام معظم رهبری در همین رابطه در سال ۱۳۸۹در سفر به قم در جمع طلاب و روحانیون فرمودند: اینکه بنده در باره علوم انسانی در دانشگاه ها و خطر این دانش های ذاتا مسموم، هم به دانشگاه ها، هم به مسئولان هشدار دادم به خاطر همین است. این علوم انسانی ای که امروز رایج است، محتواهایی دارد که ماهیتا معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است، متکی به جهان بینی دیگری است، حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد. وقتی این ها رایج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت می شوند. همین مدیران می آیند در راس دانشگاه ها، در راس اقتصاد، در راس مسائل سیاسی داخلی و خارجی، امنیت و غیره قرارمی گیرند. 

در این دور مخرب فرهنگ اصیل جوامعی مثل ما، به جای رشد و اصلاح بیشتر، آسیب می بینند. توجه به همین آسیب هاست که رهبری در سال۱۳۹۲ به اعضای شورا ی عالی انقلاب فرهنگی فرمود: این که ما گفتیم مسائل اقتصادی و مسائل گوناگون مهم، پیوست فرهنگی  داشته باشد، معنای آن همین است؛ معنای آن این است که یک حرکت اساسی که در زمینه سیاست، در زمینه سازندگی، در زمینه فن آوری، تولید و پیشرفت علم می خواهیم انجام دهیم، ملتفت لوازم فرهنگی آن باشیم.

هفتم. اثرگذاری تهاجم فرهنگی دشمن. یکی از پیامدهای تلاش های آگاهانه دشمنان برای تخریب بنیادهای فرهنگی جامعه، کاهش تدریجی حساسیت ها و عادی سازی انواع انحرافات و همزمان بزرگنمایی نقاط ضعف عملکرد مدیران و مشروعیت نظام و نفوذ کلام کارگزاران بین مردم و از طرف دیگر تاثیرگذاری بر کاهش اراده مدیران برای اصلاح فرهنگ سازمان تحت مدیریت خود است.

هشتم. هم افزایی و پیوند این عوامل با معضلات موجود در فرهنگ جامعه. عوامل فوق ضمن هم افزایی با یکدیگر با معضلاتی مثل فرافکنی در تحلیل ها و واگذار کردن اصلاح امور به مدیران بالادستی و رفع مسئولیت از خود، موجب می شود گاهی اصل مسئولیت حکمرانی و دولت برای اصلاح فرهنگ با سوال روبرو شود و این موضوع اصلاح فرهنگ را به عنوان یک مسئله متعلق به مردم قلمداد کنند.

جای مردم و فعالیت‌های فرهنگی مردمی در تحلیل شما کجاست؟

وقتی مفهوم فرهنگ به فعالیت های فرهنگی مستقیم محدود می شود و آن هم به برگزاری شعائر دینی در ایام خاص محدودتر می شود و ازشناخت پیامدهای فرهنگی سایر عرصه ها غافل هستیم، این شبهه پیش می آید که چرا دولت ها باید در فرهنگ مداخله کنند. در حالیکه تاثیر گذاری در باورها، ارزش ها و الگوهای رفتاری و بهره گیری از نمادها در جامعه، جزء ذاتی ولاینفک سیاست ها و مداخلات دولت هاست و هیچ دولتی در هیچ جای دنیا نمی تواند مدعی عدم دخالت در فرهنگ شود.

اگر دولت ها این تاثیرگذاری اجتناب ناپذیر خود را شناسایی و مدیریت نکنند، به‌تدریج نقش صاحبان ثروت و قدرت برای منافع خود در هدایت تحولات فرهنگی جامعه پررنگ می شود؛ همانطور که در غرب شاهد هستیم. این از امتیازات حکمرانی اسلامی است که می گوید در جامعه اسلامی نبض سیاست گذاری فرهنگی باید دراختیار خبرگان و اندیشمندان دین شناس، مهذب و آزاده باشد و افرادی شناخته شده برای اصلاح افکار درست در جامعه  در مصدر امور قرار گیرند. اگر بی توجهی خود به خوبی این مسیر را طی نمی کنیم، مربوط به ضعف ماست، نه اندیشه مترقی دین اسلام. علاوه بر این به بحث مبنایی نیز باید توجه داشته باشیم. 

در جامعه ایران علاوه بر پیامدهای فرهنگی سیاست های اقتصادی و اجتماعی دولت ها، بسیاری نهادهای اصلی جریان ساز فرهنگی، مثل مدارس و دانشگاه ها مستقیم زیر نظر حاکمیت است. البته باید به نقش مردم در کمک به اصلاح فرهنگ جامعه توجه جدی کرد اما بهره گیری از این ظرفیت، نیازمند نهادهای حاکمیتی دارای صلاحیت برای هدایت و نظارت بر فعالیت های فرهنگی مردمی است. ضمنا در سبک مدیریت اسلامی، آنقدر مدیران باید روحیه مردمی و بی تکلف داشته باشند و این روحیه را در نیروهای تحت امر خود اشاعه دهند که در عمل فاصله بین مردم و سازمان های دولتی احساس نشود. ما چون نتوانسته ایم کارکردهای سازمان های دولتی را اصلاح کنیم، بحث دولتی نشدن امور به عنوان یک تفکر مطلوب استقبال می‌شود. البته کوچک شدن دولت، امر مطلوبی است؛ به شرطی که سیاست های مورد نظر حاکمیت اسلامی، زمینه اجرای قوی تری پیدا کند.

نهم. ضعف شدید علمی و کارشناسی در سازمان ها و نهادهای فرهنگی. البته این عامل نتیجه بلند عوامل سابق است و این ضعف، موجب می شود در اکثر سازمان ها و نهادهای فرهنگی به جای تلاش برای احیای مسئولیت فرهنگی، همه مدیران و نیروی انسانی در سازمان ها، در عمل با انتخاب بخش کوچکی از مسائل فرهنگی سازمان یا جامعه، آن هم با امکان ارتباط با بخش محدودی از مخاطبان، اقدامات فرهنگی محدودی را انجام دهند، برای مدیران بالادستی گزارش تهیه کنند و وجدان آن ها را برای توجه به فرهنگ آرام سازند و مانند بیماری عمل کنند که پس از مراجعه به دکتر، متاثر از نداشتن پول کافی با مراجعه به داروخانه، فقط مسکن های نسخه را بخرد و پس از بهبودی پیدا نکردن، دکتر را متهم به بی سوادی کند.

بیشتر توضیح دهید.

برای نمونه در مدرسه که مدیر مدرسه باید احساس مسئولیت مستقیم داشته باشد و از ظرفیت همه معلمان، محتوای دروس، روش تدریس، فضای فیزیکی مدرسه، ظرفیت های اولیا و محیط پیرامونی مدرسه در امر تربیت دانش آموزان حداکثر استفاده و معاون او نقش کمک کننده، تامین کننده دانش و اطلاعات در انجام این مسئولیت مدیر را ایفا کند، ممکن است یک معاون تربیتی ناآشنا با فرهنگ و فرایندهای تربیتی بگوید مدیر به امر آموزش، تجهیز و ثبت نام مدرسه برسد و کار تربیت را به او واگذار کند و خودش با بهره گیری از چند ساعت محدود و با دعوت از دانش آموزان متعلق به خانواده های متدین، چند برنامه فرهنگی محدود را اجرا و برای رئیس منطقه  آموزش و پروش گزارش تهیه کند. سپس همه سلسله مراتب مدیران آموزش و پرورش را توجیه کنند که در حد مقدورات موجود به امر تربیت در مدارس رسیدگی شده و همین طور در دانشگاه ها، سازمان های دولتی و مراکز نظامی و انتظامی و غیره.

عدالت اسلامی ایجاب می کند بیش از نگرانی برای تربیت دانش آموزی که پدر و مادر او متدین هستند و داوطلبانه به فعالیت های مدرسه می آید، برای دانش آموزی برنامه داشته باشیم که در خانواده از داشتن تربیت اسلامی محروم است و پدر و مادری بی توجه به امر تربیت دینی دارد. متاسفانه در شرایط موجود در اکثر سازمان ها با این پدیده تقلیل گرایی فرهنگ و رفع مسئولیت از مدیران اصلی سازمان ها مواجه هستیم و کمبود شناخت عمیق از فرهنگ در بخش بزرگی از مدیران، کارشناسان و کارکزاران فرهنگی در این یدیده نقش زیادی دارد.

با این آسیب شناسی تفضیلی، چه تحولی باید در کارکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اتفاق بیافتد؟

در شرایط موجود با زحماتی که در وزارت ارشاد کشیده می شود، این وزارتخانه، نقش بسیاری در کوچک سازی فرهنگ ایفا می کند و مثل همان معاونی در مدرسه عمل می کند که به مدیر می گوید شما مسائل دیگر را حل کن و مسئله فرهنگ و تربیت را به عهده من بگذار. در عمل وزارت ارشاد با منابع مالی محدود، نیروی انسانی بعضا ضعیف، موقعیت اجتماعی نامناسب، خود را سرگرم حل و فصل مسائل هنرمندان، نویسندگان، چاپ کتاب، مجوز دادن و نظارت بر محتوای بعضی از آثار می کند که همه این فعالیت ها کمتر از ۱۰ درصد در تحولات فرهنگی کشور تاثیر گذار است اما در عمل خیال روسای جمهور را آسوده می کند و آن ها را از تاثیرات گسترده کلیت دولت در تحولات فرهنگی جامعه غافل می سازد.

در حالی که وزارت (فرهنگ و) ارشاد (اسلامی) درگیر ممیزی فیلم های سینمایی است، وزارت ارتباطات با کم توجهی به آثار فرهنگی اقدامات خود تا چه اندازه به فرهنگ جامعه آسیب وارد کرده است. متاسفانه وزرای فرهنگ در گذشته با وجود پذیرش اصل بحث، علاقه نداشتند در به هم زدن این شرایط نقش ایفا کنند و وزارت ارشاد را به جایگاهی شایسته در نظام اسلامی ارتقاء دهند. امیدوارم در دولت فعلی این مهم اتفاق بیافتد.

چه سیاست‌هایی در عمل باید در وزارت ارشاد دنبال شود تا بیشتر موثر باشد؟

راهکارها در متن آسیب ها نهفته است. نکته مهم این‌که آیا وزیر، معاونان و مدیران کل ستادی و استانی این برداشت ها را قبول دارند یا تحلیل دیگری دارند. اگر کلیت آن را قبول داشته باشند، با مطالعه رهنمودهای مقام معظم رهبری متوجه می شویم رهبری ضمن تشریح دیدگاه های خود در رابطه با اهمیت فرهنگ دو دسته راهبرد های کلان داده اند. یک دسته، مثل طراحی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، تدوین نقشه مهندسی فرهنگی، نظریه پردازی برای تولید علوم انسانی و غیره خطاب به نخبگان فکری جامعه که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مطالعات به مطالبه گری و همکاری می کند ولی دیگران باید اصل اقدامات را دنبال کنند.

دسته دوم، مطالبات رهبری از دولت ها و مدیرانی است که هم اکنون مصدر کار هستند و روزانه تصمیم گیری می کنند و بر تحولات فرهنگی جامعه تاثیر می گذارند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید با انگیزه اثرگذاری و اصلاح کارکرد دولت ها خود را مسئول عملی شدن این رهنمودها ببیند. این موارد شامل اسناد بالادستی است که در شورای عالی انقلاب فرهنگی یا مجمع تشخیص مصلحت نظام یا مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده است. مثل سیاست های اصلاح نظام اداری مصوب مجمع تشخیص یا نقشه مهندسی فرهنگی یا تدوین و اجرای پیوست های فرهنگی برای تصمیمات مهم مدیریتی یا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش یا نقشه اسلامی شدن دانشگاه ها و مانند آن. 

بسیاری از این اسناد  متولی خاص دارد. فکر نمی کنید مداخله وزارت ارشاد، عامل اختلال می‌شود؟

بستگی به نوع مداخله دارد، اگر گروه مدیریت وزارتخانه اطلاعات کافی در رابطه با ساختارهای بروکراتیک و نسبت آن با فرهنگ داشته باشد، خود را مسئول تحولات فرهنگ عمومی بداند، خط فکری خود را از رهبری دریافت کند و تحت تاثیر جریان های سیاسی و فشارهای نمایندگان مجلس نباشد، راه حل مناسب آن پیدا می‌شود.

ساماندهی مطالبه‌گری عالمانه

راهکارهای پیشنهادی شما چیست؟‌

بیشترین مطالبات از دولت ها در حوزه مسائل عمرانی، رفاهی و اقتصادی است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید نخبگان متدین و انقلابی جامعه را در قالب طرح هایی به مطالبه اصلاح عملکرد فرهنگی تمام سازمان ها و نهادهای حکومتی دعوت کند. طرح ها و ایده هایی همچون راه اندازی نشست های نخبگانی سالانه در سطح استان ها برای گفتمان سازی پیرامون نقش دین و فرهنگ در پیشرفت ایرانی اسلامی استان تا از این رهگذر، فرهنگ حداقلی موجود در اذهان به واقعیت کارکرد همه جانبه فرهنگ نزدیک شود.

در همین نشست ها می توان با برپایی جریان رصد و ارزیابی از عملکرد فرهنگی سازمان های اجرایی استان اعم از فرهنگی و غیرفرهنگی، از مدیرانی که با رویکرد فرهنگی، سازمان خود را مدیریت کرده اند، تقدیر کرد. چند شاخص این ارزیابی شامل پیوست فرهنگی برای تصمیمات مهم، اصلاح فرهنگ سازمانی، اصلاح بازتاب های نحوه انجام امور بر روی خدمات گیرندگان و احیانا نقش آن ها در اصلاح فرهنگ عمومی خواهد بود.

با توجه به دبیری فرهنگ عمومی استان ها، همه ساله با هماهنگی نماینده رهبری در استان و با مشارکت اداره کل آموزش و پرورش استان از پنج درصد مدیران مدارسی که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را عملیاتی کرده اند، در نماز جمعه و تلویزیون استان تقدیر شود یا سالی پنج درصد مساجدی که بیشترین تاثیر فرهنگی را در منطقه تحت نفوذ خود دارند، در مراسمی با حضور نماینده رهبری و سایر علمای برجسته از امام جماعت و هیئت امنای این گونه مساجد تقدیر شود.

این ایده ها دخالت نیست، ساماندهی یک مطالبه گری عالمانه است که اگر آموزش های لازم به مدیران کل استان ها و کارشناسان آن ها داده شود، ابزاری برای خارج سازی فرهنگ از انزوا، رشد دانش و مهارت فرهنگی مدیران دستگاه های اجرایی، اجرای عملی اسنادی مثل سند تحول و نقشه مهندسی فرهنگی، تعریف مسجد طراز انقلاب اسلامی، معرفی الگو برای امام جماعت مساجد، متوقف کردن روند به انزوا رفتن مساجد و روحانیت در روابط اجتماعی می شود.

این ها ایده هایی در سطح استان ها بود که اگر عملی شود، شبکه استانداران و فرمانداران از کم توجهی مزمن به مسائل فرهنگی منطقه خود خارج و متوجه می شوند که ادارات کل ارشاد اسلامی از کلیدی ترین سازمان های استانی است و باید قوی ترین نیروها را برای آن درنظر داشت و از آن حمایت کرد.

در ستاد وزارتخانه باید تحول بینشی عمیق رخ دهد و مدیران و کارشناسان ستادی با دریافتی کامل از فرهنگ از نگاه رهبری و آسیب شناسی از وضع موجود، متقاعد شوند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید حداقل ۵۰ درصد از ظرفیت خود را به اصلاح پیامدهای فرهنگی فعالیت های دستگاه های دولتی اختصاص دهند. این تحول نیازمند افزایش دانش فرهنگی و چگونگی تاثیر گذاری بخش های سیاسی، اقتصادی در فرهنگ است تا با ایجاد خودباوری در فرهنگ سازمانی موجود وزارت ارشاد در جلسات گوناگون، حضوری جریان ساز پیدا کند. اگر این تحول بینشی رخ دهد، آن وقت بعضی از ایده هایی که در استان مطرح شد، می تواند در سطح ملی نیز تعقیب شود. مثلا آیا وقتی مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۱ در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی می فرمایند که فرهنگ باید در تولید، خدمات، ساختمان سازی، کشاورزی، صنعت، سیاست خارجی و تصمیمات امنیتی و مانند آن رعایت شود و حدود را معین و جهت رامشخص کند، چیست؟ 

در راهبردهای کلان نقشه مصوب مهندسی فرهنگی  کشور از ضرورت بازنگری و اصلاح اهداف و کارکردهای فرهنگی نظام های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مبتنی بر نقشه مهندسی فرهنگی کشور سخن گفته می شود یا در اقدامات ملی پانزدهم ذیل همین راهبرد، کلیه دستگاه های اجرایی موظف به راه اندازی نظام پیوست نگاری فرهنگی می شوند.

آیا نمی شود به استناد این موارد، رییس جمهور متدین و انقلابی را متقاعد کرد اجازه  دهد در دولت به استناد این انتظارات و مصوبات، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به همه سازمان ها و وزارتخانه ها کمک کند تا با تشکیل اطاق های اندیشه ورزی، داده و ستاده خود را با فرهنگ شناسایی و به تدریج اصلاح کنند و وزارت ارشاد محور راه اندازی، هدایت و نظارت بر پیوست نگاری فرهنگی در همه دستگاه های اجرایی شود و سالی یک بار با تعریف شاخص هایی میزان توجه و اقدام و اثر بخشی فرهنگی وزارت خانه های مختلف را ارزیابی کرده و برای هر وزارت خانه یک کارنامه فرهنگی منتشر کند و با تقدیر در محضر رهبری از وزرای موفق و مدیران سازمان های ملی تجلیل و از این طریق، گفتمان انقلاب اسلامی را به صحنه نظام اداری و جامعه برگرداند؟

وقتی می خواهیم عملکرد فرهنگی مثلا وزارت نیرو را ارزیابی کنیم، یکی از شاخص ها، میزان توجه به اصلاح فرهنگ سازمانی و تعمیق اندیشه دینی کارکنان و خانواده های آنان است و بقیه شاخص ها برمی گردد که چقدر مدیران این وزارتخانه در حل مسائل خود از ظرفیت های فرهنگی جامعه استفاده کرده اند تا موانع فرهنگی را برای افزایش اثربخشی کاری خود برطرف کنند و چقدر در تصمیمات مدیریتی و اجرای طرح ها به پیامدهای بلندمدت فرهنگی و اجتماعی توجه کرده اند. این نگاهی است که توسعه فرهنگی را در خدمت پیشرفت کشور قرار می دهد.

ایده دیگری که از سال ها پیش شروع شده اما ضعف مدیریتی در این وزارتخانه موجب شده از نتایج آن استفاده نشود و فرهنگ را از حاشیه به متن بیاورد، موضوع گرایش سنجی ایرانیان است که اگر با توجه به نوع تحولات، شاخص های آن تغییر کند و باتوجه به سرعت تحولات، هر ساله اجرا شود و نتایج آن در سطح شهرستان ها، استان ها و کشور منتشر و هر ساله روند تحولات هر شهرستان با خود ارزیابی شود و روند رشد شاخص ها در همان منطقه، مبنای قضاوت قرار گیرد و نتایج آن در رسانه ها منتشر شود، موضوع برای ائمه جمعه، فرمانداران، استانداران، مهم و ناچار می شوند در سطح استان و شهرستان با نگاه راهبردی در جستجوی متغیرهای اصلی تحول فرهنگی محیط خود باشند. در این مسیر از ظرفیت دانشگاه ها و حوزه های علمیه بهره ببرند و مدیریت فرهنگی موجود در سطح شهرستان، استان و کشور از اقدامات کم تاثیر فعلی، متوجه تحولات اساسی تر بشوند.

وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی می تواند سالی یک بار با تقاضای محرمانه کردن جلسه دولت و مجلس، روند تغییرات مثبت و منفی شاخص ها را در دولت و مجلس مطرح و در موضع مطالبه گری از عمق بی توجهی نمایندگان و وزرا نسبت به فرهنگ در جامعه و هم در حوزه نمایندگی خود قرار گیرند.

اتخاذ این رویکرد به واسطه حضور تدریجی تمام وزارتخانه ها و سازمان ها برای ادای مسئولیت های فرهنگی و اجتماعی، زمینه را برای رشد تقاضا از جامعه هنرمندانی که می توانند هنر خود را در خدمت پیشرفت کشور قرار دهند، فراهم کرده و از وضع نامطلوب فعلی که انتظار دارند دولت با کمک های بلاعوض خود از هنر و هنرمند حمایت کنند، تغییر خواهد داد و شرایط موجود را که چون منابع محدود است، همه ناراضی اند و این نارضایتی را خواسته یا ناخواسته در محتوای آثار خود منعکس می کنند، تغییر دهد تا اقتصاد هنر در یک بستر سازنده رونق پیدا کند.

در تکرار اشتباهات نوآوری داشته باشند

ناگفته نماند بین تحقق این گونه ایده ها و فضای ذهنی مدیران و کارشناسان بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فاصله زیادی است و وزیر محترم باید تحول بینشی همکاران در رابطه با فرهنگ و نقشی که ارشاد اسلامی باید ایفا کند را  در صدر برنامه های خود قرار دهد و تحول را از آموزش نیروهای اصلی وزارت شروع کند. 

ان شاءالله وزیر محترم و معاونان ایشان فرصت مطالعه این مصاحبه را که حاصل سال ها تجربه و سعی و خطای امثال ماست، پیدا کنند و اشتباهات امثال ما را تکرار نکنند و در کنار نوآوری های سازنده، در اشتباه کردن هم نوآوری داشته باشند؛ نه اینکه اشتباهات ما را تکرار کنند.