به گزارش ایرنا از نشریه ال کنفیدنسیال اسپانیا، اگرچه پیامدهای خروج نیروهای آمریکا و اروپا از افغانستان همچنان سیل انتقادات بینالمللی را به دنبال دارد و اروپا همچنان با دغدغههای مهاجرتی و امنیتی ناشی از آن دست به گریبان است، اما اتحادیه اروپا هنوز درس نگرفته و فرانسه با اندک حمایت اتحادیه، جنگ ناممکنی در ساحل آفریقا به راه انداخته است.
اکنون افغانستانِ اروپا و به عبارت بهتر افغانستانِ فرانسه، همان ساحل آفریقا نام دارد. در حالیکه جا دارد درسهای لازم از تبعات جنگ افغانستان گرفته و برخی اعمال ارتکابی در آن، محکوم شود.
ساحل آفریقا، در واقع، کرانه جنوبی صحرای بزرگ آفریقا است که از غرب به اقیانوس اطلس میرسد و از شرق تا دریای سرخ گسترده است.
هنگامی که در فوریه ۲۰۲۱ «امانوئل مکرون» رئیس جمهوری فرانسه اطمینان داد که عملیات موسوم به «باماکو» در ساحل آفریقا «جنگ ابدی» نخواهد بود، مطمئنا چون بسیاری از متحدان و کارشناسان همسوی خود این مساله را به خوبی دریافته بود که این جنگ نمیتواند به طور نامعلوم ادامه یابد زیرا پیروزی در آن ممکن نبود و ناگزیر بدون دستاوردی مجبور به ترک آن خواهد شد.
به همین دلیل، پاریس به عقب نشینی لشکر خود از آنجا تصمیم گرفت، در حالی که در سال گذشته حدود پنج هزار و ۱۰۰ نیروی آن در این منطقه حضور داشتند.
رئیس جمهوری فرانسه همچنین اعلام کرده بود که وی بخش زیادی از این نیروهای موسوم به "بارخان" را از منطقه ساحل آفریقا خارج خواهد کرد. فرانسه این نیروها را ۸ سال پیش با ادعای کمک به نیروهای محلی برای مقابله با تهدید گروههای تروریستی چون القاعده و داعش به منطقه اعزام کرده بود.
مکرون تابستان امسال (۲۰۲۱) اعلام کرد که عملیات در نیمه اول سال ۲۰۲۲ به پایان میرسد، اما این به این معنا نیست که هیچگونه حضور نظامی فرانسوی در این منطقه از آفریقا وجود نخواهد داشت. هدف فرانسه پیروزی در جنگ نیست، بلکه خود این منطقه است اما بی ثباتی سیاسی و درگیری ایجاد شده بین فرانسه و مالی و از دست دادن متحدان نزدیک در منطقه میتواند فرانسه را مطمئن کند که این جنگ بی پایان نیست و باید بدون پیروزی آن را ترک کند.
قبل از تجربه شکست در افغانستان، فرانسه راهبردی را در منطقه ساحل آفریقا در پیش گرفته بود تا از ناکامی مشابه اجتناب کند، اما این منطقه بسیار بی ثبات است. پاریس با هدف تضعیف تندروها به دنبال حمایت از نیروهای مسلح منطقه برآمده بود، بدون آنکه به فکر خروج ناگهانی نیروهایش از منطقه باشد.
اما این عملیات بسیار پرخطر است؛ اگرچه دستگاه اطلاعاتی فرانسه اطمینان داده که دولتهای منطقه سقوط نخواهند کرد، اما ایالات متحده نیز قبلا در افغانستان تصور می کرد کابل می تواند در برابر پیشرویهای طالبان بایستد، اما اشتباه کرد.
اگرچه فرانسه بارها از متحدان اروپاییاش خواسته در جنگی که به آنها نیز مربوط می شود، سهیم شوند اما کاملا روشن است که فرانسه سهم بیشتری در این جنگ دارد. نه تنها به دلیل رفت و آمد گروه عظیمی از مهاجران بلکه بخاطر معادن اورانیوم نیجریه که برای انرژی هسته ای فرانسه میتواند به کار آید.
با این وجود، عملیات بارخان فرانسه از حمایت ۱۷ کشور اروپایی از جمله انگلیس، اسپانیا، استونی، سوئد، دانمارک و جمهوری چک برخوردار است.
ساحل؛ بمب ساعتی
از سوی دیگر، این عملیات نیز چون جنگ افغانستان، درگیری سادهای نیست؛ این منطقه یک بمب ساعتی واقعی است؛ به ویژه از بحران ۲۰۱۳-۲۰۱۲ در مالی که درگیری بین دولت مرکزی و شورشیان طوارق با حمایت تندروهای موسوم به جهادی و نزاع قومی همراه شد و پیامدهایی برای کل منطقه به دنبال داشت.
دو کودتایی که کشور طی ۹ ماه تجربه کرده است، نشان میدهد که بیثباتی سیاسی بیش از هر زمان دیگری تشدید شده است و مردم اعتمادی به مقامات دولتی ندارند و دلایل موجهی برای آن دارند، زیرا میبینند که نیروهای امنیتی، خود عامل کشتار بسیاری از مردم هستند.
از طرفی، اظهارات مکرون مبنی برخروج نیروهایش از منطقه و پایان عملیات، به مذاق رهبران منطقه خوش نیامده است. در مالی، حکومت نظامی که کشور را اداره میکند، با استقبال از ماموران روسی واگنر، از مسکو اسلحه خریداری کرده است؛ اقدامی که خشم پاریس را به دنبال داشت.
به علاوه، سربازان فرانسوی نیز محبوبیتی در منطقه ندارند تا جایی که سال گذشته مکرون متحدان خود در مالی، بورکینافاسو، نیجریه، چاد و موریتانی (گروهی که اصطلاحا ساحل G۵ نامیده می شوند) را فراخواند تا این پیام را در سطح منطقه اعلام کنند که آنها خواهان حضور نیروهای نظامی فرانسه هستند.
با این وجود، اقدام کشور مالی در نزدیکی به «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه، رئیس دولت فرانسه را به ترک منطقه تهدید میکند. «جوسپ بورل» نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امنیتی نیز به نوبه خود خاطرنشان کرده که این جنگ، یک «خط قرمز» است. سایر کشورهای اروپایی نیز پیام هایی مشابه به فرانسه ارسال کرده اند.
اما خروج از ساحل آفریقا بدون عواقب نخواهد بود. افزایش جمعیت، درگیریهای داخلی و نظامی، خشکسالی و تغییرات آب و هوایی و همچنین همجواری با الجزایر و لیبی، میتواند در آینده اتحادیه اروپا را دچار دردسرهای زیادی کند. همانطور که پس از خروج آشفته نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان، اینگونه شد و بسیاری از وزرای دفاع اروپا و شخص بورل بر ضرورت ایجاد نیروهای اقدام سریع تاکید کردند.
مساله اصلی اروپا مانند سایر موارد، مشکل اراده سیاسی است؛ زیرا این نیروهای اقدام سریع مدت زیادی است که وجود دارند، اما اراده ای برای به کار انداختن آنها وجود ندارد. اگرچه اتحادیه اروپا برای اجرای بلندپروازیهایش شرایط کاملی به نام ساحل آفریقا دارد، اما اوضاع منطقه به سرعت وخیمتر میشود و هنوز درباره اینکه آیا اروپا باید در این جنگ شرکت کند یا نه ـ چون به هرحال جنگ است- و نحوه انجام آن بحث وجود دارد.
اما حقیقت این است که اروپا دیگر تا خرخره درگیر این جنگ شده است و فقط باید تصمیم بگیرد که چگونه آن را مدیریت کند.
اگرچه فرانسه مدعی شده که توانسته است تهدید گروههای تروریستی را خنثی کند اما ساحل آفریقا همچنان میدان نبردی خونین است و با صلح و ثبات فرسنگها فاصله دارد. روزی نیست که خبرگزاریها از انفجار بمبی دستساز یا حمله به دهکدهای خبر ندهند.
در دهه اخیر، اختلافات قومی قببیلهای و رشد جریانهای تندرو، بهویژه در نواحی غربی این منطقه، شدت گرفته است.
هشت سال درگیری در ساحل، جان دستکم ۶ هزار غیرنظامی را گرفته و ۲ میلیون نفر را بیخانمان کرده است.