از زمانی که طالبان قدرت را در افغانستان به دست گرفته است بسیاری از تحلیلگران و حامیان صلح و امنیت روی این گزاره تاکید داشتهاند که افغانستان ممکن است به محل و مامنی برای گروههای تروریستی تبدیل شود که البته عملیات تروریستی داعش علیه شیعیان در قندهار و قندوز و سایر حملات پراکنده تروریستهای تکفیری تا حدی این نظر را تایید میکند.
با وجود اینکه طالبان اعلام کرده در عملیات تروریستی جمعه گذشته مسجد فاطمیه قندهار و پیشتر در انفجارهای فرودگاه کابل (اوایل شهریور) تعدادی از نیروهای این جریان نیز قربانی شدهاند، برخی همچنان بدبینانه به حکومت طالبان مینگرند و میگویند هر چند این جریان مدعی است پوست اندازی کرده و قابل قیاس با طالبان دهه ۹۰ میلادی نیست اما گذشت زمان نشان خواهد داد که طالبان با وجود تغییرات ظاهری و روبنایی، در عمق و باطن تفاوت ماهوی نیافته است. اساسا این موضوع محل تامل است که گروه های بنیادگرا و ایدئولوگ سخت دچار تغییرات درون محتوایی می شوند و همواره اندیشه و گفتمان اصلی شان را با متناسب با تحولات جدید سیاسی و بین المللی پیش می برند.
از منظر منتقدان طالبان، رفتار این گروه در ولایت پنجشیر و نوع مواجهه شان با هواپیماهای فوق پیشرفته نیروهای ناتو در افغانستان که در بستر فضای مجازی مشاهده شد که از بال های این هواپیما برای سرگرمی و تفریح استفاده می کردند نشان می دهد این جریان فاصله عمیق و معناداری با تکنولوژی نوین جهانی و کاربست آن در توسعه و امنیت جمعی افغانستان دارند. از این منظر، هر جریان قدرتی که فاقد برنامه و بینش روشن سیاسی و اقتصادی برای مدیریت جامعه باشد؛ بی ثباتی، کاهش اعتماد عمومی و ابهام در آن جامعه تقویت می شود.
مخالفان طالبان مدعی شدهاند، شرایط امروز افغانستان از این منظر هم قابل تحلیل است که این کشور با حضور طالبان از قاعده و ریل خردگرایی مدیریتی خارج شده و سیستم فاقد عنصر عقل و تدبیر برای حرکت رو به جلوست. در هرم قدرت افغانستان گروهی بر سریر قدرت نشسته اند که تجربه حکومت داری ندارند و از میدان جنگ چریک به پشت میزهای صندلی آمده اند و در عرصه بین المللی اعتبار و ارزش ندارند. غیر از پاکستان هنوز هیچ کشوری صاحب نامی در دنیا حاضر به شناسایی طالبان به عنوان نمایندگان مشروع دولت افغانستان نشده است. منابع مالی این کشور در بانک های دنیا بلوکه شده است و جالب اینجا است که کمک های بین المللی که قرار بر اعطای آن به مردم افغانستان است با توجه به عدم اعتماد به طالبان، مستقیم به دست خود مردم افغانستان خواهد رسید. وقتی این نمونه ها کنار هم قرار می گیرد تداعی گر وضعیت آنارشیک و بی دولتی در افغانستان است.
البته این منتقدان هنوز پاسخی به این پرسش مهم ارائه ندادهاند که چرا شهرهای افغانستان بدون هیچ مقاومتی تسلیم طالبان شد. هر چند گفته میشود وجود فساد گسترده و ناکارآمدی و بیثباتیهای نظام اداری- سیاسی گذشته در این وضعیت نقش داشته اما باید گفت بسیاری از کشورها در جهان سوم در وضعیتی مشابه به سر برده و میبرند اما دچار سرنوشتی شبیه افغانستان نشده اند.
با توجه به آنچه در افغانستان طی ماههای گذشته اتفاق افتاد و نیز ترکیب جمعیتی و ساختار قومی- مذهبی افغانستان، تحلیلگران از منظر متفاوت با منتقدان طالبان از وجود حداقلی از پذیرش مورد نیاز برای ادامه حکومت طالبان سخن میگویند.
از این دیدگاه، در صورتی که طالبان بتواند در طول زمان تفاوتهای خود با طالبان دهه ۹۰ را به اثبات برساند و کارزاری موفق را علیه تروریستهای تکفیری داعش پیبرد شناسایی بین المللی و دست کم منطقهای این جریان در کابل چندان دور از دسترس نیست.
با این حال موضوعی که اینک نگاه بسیاری را در میان این تضارب آرا به خود معطوف داشته، بیثباتیها و جولان تروریستهای تکفیری در افغانستان است. تکرار حوادث تروریستی در افغانستان آن هم به فاصله یک هفته نشانگر نبود عنصر قوی و منسجم امنیت بخش در افغانستان است. در این بستر عناصر تروریستی اقدام شبکه سازی کرده و تلاش دارند بر قدرت و نفوذشان در سرزمین افغانستان بیافزایند. تداوم این روند دو پیامد جدی دارد؛ نخست اینکه قدرت عمل طالبان در کنترل سرزمینی افغانستان و کسب رضایتمندی شهروندان افغانستانی بیش از گذشته زیر سوال خواهد رفت. امنیت و ثبات حداقل خواسته و انتظار از هر جریان مدعی قدرت است وقتی طالبان در تحقق همین هدف ابتدایی ناتوان باشد آن موقع هم اعتبار و هم توان اش در اعمال قدرت تامه در افغانستان از بین خواهد رفت. پیامد مهم تر این وضعیت؛ شکل گیری حلقه های مقاومت در سرزمین افغانستان که خروجی این امر هم احتمال گرفتار شدن در ورطه جنگ های داخلی است. نباید از نظر دور داشت که بحران ها و جنگ های داخلی از دل بی ثباتی های سیاسی و فقدان اقتدار مرکزی بروز و ظهور می یابد و امروز با نشانه هایی که از تحولات داخلی در افغانستان دیده می شود؛ احتمال تشدید درگیری های داخلی دور از انتظار نیست.
در این بستر با توجه به مرز نزدیک به ۹۰۰ کیلومتری کشورمان با افغانستان، تحولات همسایه شرقی از دید برخی ناظران، امنیت و ثبات جمهوری اسلامی ایران را متاثر خواهد ساخت. گروه موسوم به داعش خراسان که برخاسته از اندیشه های تکفیری و سلفی است دشمنی با شیعیان را یکی از اولویت های اصلی خود قرار داده است و در دو هفته اخیر با بمب گذاری که در دو ولایت قندرها و قندوز انجام داده، دشمنی آشکارش را با شیعیان کاملا عیان ساخته است.
موضوع دیگر اینکه طبق آخرین گزارش ها نزدیک به یک میلیون افغانستانی در داخل این کشور از خانه و کاشانه خود آواره شدند و دنبال مامنی امن و مطمئن هستند. طبیعی است که با توجه به موقعیت جغرافیایی کشور و این موضوع که اکثر شهروندان افغانستانی متمایل به حضور در قاره سبز هستند؛ امکان گسیل شدن آوارگان ناشی از بحران افغانستان در مرزهای کشور وجود دارد. از این رو باید قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای بحران افغانستان را با بی تفاوتی دنبال نکنند و متوجه این واقعیت راهبردی باشند که افغانستان می تواند محل تولد گروه های خشن تروریستی و تکفیری باشد که در این صورت منطقه و جهان با موج جدیدی از خطر افراط گرایی و تررویسم مواجه خواهد شد.