تهران- ایرنا- یک روزنامه‌نگار آلمانی با انتقاد از سیاست‌های «آنگلا مرکل» در دوران صدراعظمی‌اش نوشت، وی در حالی این سمت را پس از ۱۶ سال ترک می‌کند که جانشین وی با شدت بیشتر به این روند ادامه خواهد داد.

به گزارش ایرنا، «کلاوس رودریگر مای» نویسنده و تحلیلگر آلمانی در مطلبی که در نشریه «تیشیس آینبلیک» آلمان منتشر شده است، تاکید کرد دولت ائتلافی جدید آلمان موسوم به «ائتلاف چراغ راهنمایی» همان راهی را ادامه خواهد داد که دولت «آنگلا مرکل» در این سالها پیموده است.  

وی نوشت: بسیاری برای روزی که آنگلا مرکل از سمت صدراعظمی خداحافظی کند منتظر بوده اند. اما در این جا شادی وجود ندارد زیرا سیاست های مرکل اکنون دوباره با صدراعظمی «اولاف شولتز» ادامه می یابد. ائتلاف چراغ راهنمایی سیاست های مرکل را ادامه خواهد داد، فقط شدیدتر و سریع تر، زیرا به دست آوردن اکثریت آرا، این دولت را مجبور به نشان دادن ملاحظات خاصی نمی کند. یعنی آنچه در انتظار آلمانی هاست ادامه سیاست مرکل به شکلی بی رحمانه تر و شدیدتر است.

به اعتقاد این روزنامه نگار آلمانی پس از ۱۶ سال آنچه که آنگلا مرکل برجا می گذارد، سزاوار ستایش نیست و سخنان رئیس جمهوری آلمان «فرانک والتر اشتاین مایر» در مراسم تودیع وی نیز بسیار سخاوتمندانه است. رودریگر مای این سوال را مطرح می کند که آیا اصلاً ستایش مناسب مرکل است، آیا نباید سرزنش را ترجیح داد؟

وی در تشریح نظر خود می افزاید: آلمان در حال حاضر در بدترین بحران اقتصادی و سیاسی از زمان تأسیس جمهوری فدرال است، زیرا دولت مرکل به طور پایدار برای اجرایی کردن تحول بزرگ کار کرد. بزرگترین مشکل بحران بزرگ نه در پارامترهای فردی بلکه در تداخل مهلک پارامترها مانند تقویت متقابل سیاست بدهی، مالیات عمومی، سیاست نرخ بهره صفر، تورم، سیل مهاجران و بحران انرژی یافت می شود.  

شاید سخت‌ترین انتقاد از دولت مرکل این باشد که نگاه ها را به اینکه چه کسانی به کشور می‌آیند، معطوف کرده است نه به افرادی که کشور را ترک می‌کنند، یعنی متخصصان با تحصیلات عالی و توانمند.

رودریگر مای سپس نوک پیکان انتقادات خود را به وزیران دولت مرکل از جمله وزیران دفاع وی معطوف می کند و می نویسد: با تعلیق خدمت اجباری سربازی و 'اصلاحات' «اورسولا فون در لاین» ارتش آلمان نابود شد و توانایی کشور برای دفاع از خودش از بین رفت، زیرا آنگلا مرکل معتقد بود که ما - در محاصره دوستان - دیگر به ارتش نیازی نداریم.

وزیران دفاع زن در رأس ارتش تضمین کرده اند که برای سربازان باردار نیز یونیفورم وجود دارد و فرصت های شغلی برای غواصان مشهور در ارتش فراهم شده است. اما واقعیت این است که ارتش آلمان حتی نمی تواند از خود دفاع کند چه رسد به کشور.

به اعتقاد این تحلیلگر و روزنامه نگار، سیاست های انتقال انرژی به بهای گسترش شاخه‌های صنعت به خارج از کشور و بالاترین قیمت انرژی برای آلمانی‌ها در اروپا تمام شده است. برای پنهان کردن این ضعف، اکنون دولت کاری را انجام می دهد که مدت‌هاست به بهترین شکل انجام می‌داده است: فریب دادن. حتی در زمان مرکل، این ایده مطرح شده که افزایش قیمت انرژی از مردم پنهان شود، به این صورت که این بهای اضافه، دیگر مستقیماً از شهروندان دریافت نشود، بلکه در عوض افزایش تدریجی به طور غیرمستقیم و بدون متوجه شدن آنها، از طریق مالیات پرداخت شود.

به این شکل شهروندان دیگر متوجه افزایش هزینه های قبض انرژی خود نخواهند شد. آنها باید هزینه های مذکور را تا حد زیادی از طریق مالیات دی اکسید کربن متحمل شوند که همچنان در حال افزایش است. این مالیات همچنین باعث تورم می شود و هزینه تامین را برای همه کالاها افزایش می دهد.

از زمان نجات یونان، دولت‌ آلمان به ریاست مرکل، اختیارات بانک مرکزی آلمان (بوندس‌بانک) را به ‌عنوان نگهبان ثبات پولی سلب کرده و یورو را به یک ارز ملایم بدل ساخته‌ است. آنجا جایگاهی برای غارت پس‌انداز شهروندان و بیمه‌گذاران آلمانی از امنیت اجتماعی (بازنشستگی، بهداشت، مراقبت) گرفته تا انواع دیگر شده است.

دولت مرکل با حمایت از مهاجرت های دسته جمعی، موجودیت نظام تامین اجتماعی را تهدید کرده و امنیت و آرامش داخلی را از بین برده است. بیرون آمدن از انواع انرژی های قابل کنترل و سپردن امورات خود به شانس محض که اتفاقاً حتی در بهترین حالت یعنی زمانی که باد دائم بوزد و خورشید حتی در شب بتابد، انرژی کافی را تأمین نخواهند کرد، بیشتر به یک شوخی می ماند.

این روزنامه نگار آلمانی در بخش دیگری از گزارش انتقادی خود آورده است: مسیر اشتباه حمل و نقل الکترونیکی منجر به مرگ صنعت خودروسازی آلمان خواهد شد، فولکس‌واگن در حال حاضر تعدیل ۳۲۰۰۰ شغل را به اجرا گذاشته است. اینجا سخن از تامین کنندگان نیست، بلکه در مورد تحولات بازار است.

با گسترش همه گیری کرونا دولت مرکل به طور خاص دو چیز، یعنی حق آزادی و آزادی بیان را نادیده گرفت. در پس مرکل اکنون کشوری پر از اختلاف و تفرقه وجود دارد، بیش از هر چیز به این دلیل که او از تکنیک قدرت سیاسی «تفرقه بیانداز و حکومت کن» پیروی کرده است.

در چند سال اخیر، ابزار مورد علاقه مرکل برای کشور داری ایجاد ترس شده است. برخی رسانه ها نیز که از او در این راه پیروی می کردند و مشتاق برانگیختن ترس بودند، با گسترش هیستری به بسیاری از آلمانی ها، به ویژه کودکان و جوانان، به جامعه آسیب وارد کردند. در این دوره، به جای آزادی و حق انتخاب ، فقط به مردم آموزش خانگی نحوه رعایت پروتکل ها داده شد.

به نظر می رسد که سیاست علیه ویروس تبدیل به ویروس علیه سیاست شده است و مبارزه با همه گیری به مبارزه با 'جناح راست'، 'دشنام دهندگان به دولت' یا 'تئوریسین های توطئه'، 'منکران کرونا' و 'نژاد پرستان' تبدیل شده است.

به اعتقاد نویسنده این مطلب تحلیلی، ایجاد ترس و دشمن سازی فقط برای محدود کردن بیماری همه گیر یا 'حفاظت از آب و هوا' نبوده، بلکه با هدف بازسازی جامعه و به بیان دیگر یک تحول بزرگ انجام گرفته است. همه‌گیری و «جلوگیری از تغییرات اقلیمی» از نظر سیاسی برای اجرای اهداف سیاسی استفاده می‌شوند که هیچ ربطی به این دو ندارند. این یک تئوری توطئه نیست، «کلاوس شواب» آن را در کتاب خود تأیید کرده است، و «ولفگانگ شویبله» رئیس مستعفی پارلمان (بوندستاگ) نیز بر آن صحه گذاشته است: «بحران کرونا یک فرصت عالی است. مقاومت در برابر تغییر در مواقع بحران کمتر می شود. اکنون می‌توانیم به اتحادیه اقتصادی و مالی دست یابیم که تاکنون به دلایل سیاسی به آن دست نیافته‌ایم.»

این ایده قانون اساسی است که رئیس جمهور فدرال بالاتر از احزاب قرار می گیرد و شخصیت یکپارچه کننده همه آلمانی ها است. جای تعجب نیست که این ایده نیز در زمان صدراعظمی مرکل آسیب دید. همانطور که استقلال دادگاه قانون اساسی فدرال در زمان «هاربارت» هم حزبی مرکل مورد تردید است و همانطور که فدرالیسم در زمان مرکل به 'نقطه پایین' خود رسید و در نهایت خود او با استفاده از انفعال بوندستاگ، بدنه قانون اساسی خود یعنی «شورای نخست وزیران» را ابداع کرد.

شاید فراتر از همه حدس‌ها و تئوری‌های توطئه، کلید درک در فقدان واقعیتی نهفته است که با قدرت جدید جایگزین می‌شود. برای آنگلا مرکل، واقعیت ممکن است امری واقعی نباشد، همه چیز برای او امکان پذیر است: «ما می توانیم آن را انجام دهیم، ما واقعیت را ایجاد می کنیم، می توانیم آب و هوا را نجات دهیم و تحول بزرگ را آغاز کنیم.» اما هیچ قدرتی وجود ندارد که بتواند برای همیشه واقعیت را نادیده بگیرد. همین یک جمله برای یک سخنرانی بزرگ کافی است.