نگاه های گرم کودکان افغانستانی را به سختی می توان به تصویر کشید؛ آن هم در یک روز سرد پاییزی در گوشه ای از غربی ترین نقطه تهران با فاصله ای هشت کیلومتری بعد از میدان آزادی در مرکزی به نام توانبخشی ستارگان درخشان. نمی دانم این چشمان درخشان، شاهد چه حوادثی بوده اند؟ آیا لحظه انفجار فرد انتحاری را به یاد می آورند؟ آیا شاهد به خون غلتیدن نمازگزاران مسجد جامع فاطمیه قبل از برگزاری نماز جمعه در ۲۳ مهر بوده اند یا همزمان با شهادت آن مظلومان اینان نیز بیهوش شده اند؟
همان بهتر که ندیدند پدر یا برادرشان چگونه با بمب جهالت نامرد مردمان در خون خود غلتیدند. همان بهتر که ندانند چگونه هموطنانشان باید تا آخر عمر در گوشه بیمارستان یا یا منزل یا با نقص عضو، نشانه ای از این جهالت مزدوران را به همراه داشته باشند ولی باید بدانند حق را نمی توانند به بند بکشند و آزادی را از آزادمردان افغان دریغ کنند.
هنوز آفتاب روز یکشنبه غروب نکرده بود که گروهی از خبرنگاران و تصویربرداران به همراه آیت الله رضا رمضانی دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت (ع) و برخی مسئولان این مجمع برای ثبت نخستین عیادت از ۲۶ مجروح حادثه تروریستی قندهار راهی مرکز توانبخشی ستارگان درخشان شدند و رمضانی با اهدای گل و شیرینی آرزوی سلامتی برای این مجروحان شد.
در هر اتاق حداقل دو مجروح در حال استراحت بودند، مجروحانی که ابتدا در بیمارستان بقیهالله درمان شده بودند و بعد در این مرکز دوران نقاهت را میگذراندند. آیت الله رمضانی ضمن حال و احوال با آنها آخرین وضعیت و روند درمان را جویا می شد و یا از لحظات انفجار می پرسید و بیماران نیز با همان سادگی و صفای خود به شرح ماجرا می پرداختند.
همراه برخی از این مجروحان، پدر و مادر آنان نیز بودند؛ به ویژه کودکانی که هنوز طعم زندگی را درک نکرده ولی شاهد نتیجه کینه توزی های گروهی از دشمنان بر پیکر خود باشند؛ کودکانی چهار ساله یا هفت ساله که باید با هم سن و سالان خود به بازی و سرگرمی مشغول شوند ولی حالا باید با درد و رنج روزگار را سپری کنند و منتظر نتیجه فعالیت های مخلصانه پزشکان و گروه درمانی باشند تا زودتر بتوانند راهی خانه خود شوند.
ارسلان نظری یکی از این مجروحان است که فقط پنج سال دارد و سوژه ای زیبا برای عکاسان شده است. وقتی آیت الله رمضانی حال او را پرسید، در حالی که سرش پایین بود، با صدایی آرام پاسخ داد و گویی هنوز ذهنش درگیر آن انفجار بود. وقتی آقای رمضانی یک کتاب کودک را که روی جلد آن با رنگ های شاد و تصاویری زیبا آراسته شده بود، به ارسلان داد، می توانستیم برق چشمهایش را ببینیم و ورق زدن کتاب هم نشان می داد چقدر خوشحال شده است. این کودک در حالی که دست پدرانه آیت الله رمضانی را بر سر خود احساس می کرد، از فرصت استفاده کرد و دست این دانشمند را بوسه زد.
روح الله فیضی که ۱۴ سال بیشتر نداشت، تلاش می کرد مقابل میهمانان بنشیند ولی وضعیت مناسبی نداشت. پزشک مرکز برای حاضران توضیح داد که در روز حادثه ترکش به داخل قفسه سینه روح الله اصابت کرده، البته ترکش را با عمل جراحی درآورده اند و بحمدالله اکنون رو به بهبود است.
یکی از کسانی که با مجروحان گرم می گرفت و با آنان حال و احوال می کرد، سرپرست تیم اعزامی جمهوری اسلامی به قندهار بود که ۲۶ مجروح را از قندهار به ایران آورده بود. سید هادی حسینی به خبرنگار ایرنا گفت: بعد از عملیات تروریستی داعش در مسجد فاطمیه قندهار مقرر شد یک هواپیما برای انتقال مجروحان اعزام شود که این هواپیما با محموله دارویی و کمک های بشردوستانه عازم قندهار شد.
وی گفت که ۵۶ تن از مجروحان این حادثه تروریستی در چند بیمارستان مستقر بودند و یک تیم پزشکی نیز به همراه حسینی به معالجه مجروحان مشغول بوده اند. با این حال ۲۶ تن از مجروحان به ایران منتقل شده و در بیمارستان بقیه الله تحت مورد مراقبت های درمانی و حتی عمل جراحی قرار گرفتند. سه نفر دیگر از مجروحان نیز از طریق قندهار به مشهد و سپس به بیمارستان بقیه الله منتقل شدند و آنان تحت مراقبت های پزشکی قرار گرفتند.
به گفته حسینی وضعیت بیمارستان های قندوز بهتر از قندهار بود و در قندوز وجود یک بیمارستان بدون مرز و بیمارستان های دولتی باعث شده بود وضعیت مناسبی برای مجروحان فراهم شود.
درمان این مجروحان یکی از کارهایی بوده که جمهوری اسلامی ایران انجام داده و به گفته حسینی تا کنون ۱۱ فروند هواپیما برای کمک رسانی و ارسال مواد دارویی و غذایی برای شهرهای کابل، قندوز، قندهار و پنجشیر فرستاده شده است. البته مجامع جهانی هم برای کمک به آسیب دیدگان استقبال و کشورهای همسایه نیز تلاش کرده اند تا وظیفه همسایگی را ادا کنند.
حسینی از کمک رسانی های اهل سنت افغانستان هم سخن گفت که فقط در یکی از بیمارستان های قندهار صف ۱۰۰ نفره برای اهدای خون تشکیل داده بودند.
حامد احمد یکی دیگر از مجروحان بود که در بیمارستان بقیه الله تحت عمل جراحی قرار گرفته و به گفته مادرش هنوز یک عمل دیگر باید انجام شود. آیت الله رمضانی هم برای او دست به دعا برداشت و برای نابودی داعش و مسببان این حادثه به دست مجاهدان دعا کرد.
نوبت به تخت امیرجان امیری رسید که پایش ترکش خورده بود. در پاسخ به رمضانی درباره استقبال مردم از نمازهای جمعه گفت که جمعیت خوبی هر هفته به نماز جمعه می آیند. در میان مجروحان چند پزشک و پرستار هم به عنوان همراه به ایران آمده اند تا هم به تیم پزشکی ما کمک کنند و هم در کنار مجروحان باشند. مسئول مرکز در لابلای صحبت های خود گفت که این افراد نیز از قندهار آمده اند و در این دو هفته هم در بیمارستان بقیه الله و هم در این مرکز کار می کنند و کمک های خوبی برای پزشکان ایرانی بودند.
دکتر احمدی یکی از این پزشکان بود که در پاسخ به رمضانی گفت تحصیلات پزشکی را در افغانستان گذرانده است و علی خان بشردوست با لباس آبی نفتی و زربافت که چشم های هر بیننده ای را نوازش می داد، پرستار اعزامی از افغانستان بود که البته ۱۵ سال سابقه خدمت به بیماران را دارد و جراحی عمومی هم خوانده است.
به اتاقی دیگر می رویم، مردی نه چندان مسن با محاسنی بلند و سفید در حالی که لبخند به لب داشت و گویی دردهای خود را به سینه اش سپرده بود، با آیت الله رمضانی خوش و بش کرد و دبیر کل مجمع اهل بیت (ع) در حالی که به سوی تخت بعدی می رفت، به شوخی گفت این آقا فقط یک عمامه کم دارد که خنده حضار را به همراه داشت.
از گفته های برخی مجروحان مشخص شد افراد انتحاری در مسجد فاطمیه شیعیان قندهار چهار نفر بودند که دو نفر در داخل مسجد یا همان امام بارگاه بودند و دو نفر نیز قبل از انفجار وارد مسجد شدند و همزمان هنگام ایراد خطبه توسط امام جمعه، خود را میان صفوف نمازگزاران منفجر کردند. زکریا حیدری که یکی از شاهدان حادثه بوده، گفت که نزدیک در مسجد بود و پس از انفجار در را بستند.
سید قاسم موسوی هم که از ناحیه دست و پا مجروح شده به نقل جزییاتی از آن حادثه شوم پرداخت و گفت که چگونه برادر و پسر عمویش در همین انفجار به شهادت رسیده است. این مجروح هنوز خاطره ای از انفجار در نماز جمعه پاکستان را به یاد داشت که در سال ۲۰۰۳ رخ داده بود ولی گفت همچنان به نماز جمعه می رود و به قول آیت الله رمضانی هیچ وقت سنگر را ترک نمی کنیم.
حالت زار و نحیف علیرضا حیدری که از ناحیه کمر ترکش خورده بود، داستان دیگری داشت و نعمت الله یعقوبی هم دست کمی از او نداشت. با این که جسم نحیف و لاغرش حرف های بسیاری برای زدن داشت با افتخار گفت که دانشجوی داروسازی است و علت انتخاب این رشته هم برای این بود که منطقه اش در این رشته فقیر بوده و تلاش می کند تا بازار این رشته را رونق بخشد و درمانی برای درد بیماران باشد. او خودش هر هفته برای حضور در نماز جمعه مسیری طولانی را طی می کرده است.
۲۰ روزی هست که بیشتر این مجروحان دوره درمان را در مرکز توانبخشی می گذرانند. داستان مظلومیت این شیعیان تمامی ندارد. یکی می گفت برادری دو قلو داشته که در این انفجار به شهادت رسید. دیگری می گفت خانه اش در کابل است و یک شهید در قندوز داده بودند و زمانی که این شهید را به قندهار آورده بودند، این اتفاق برای آنان افتاده است. این مجروح قندهار در حالی که می گفت سه شهید داده است؛ دو نفر در قندهار و یکی در قندوز؛ بغض راه گلویش را گرفت و اشکش سرازیر شد. آقای رمضانی از او دلجویی کرد و گفت که شما انسان های مومن و متدینی هستید. خدا به شما صبر بدهد و همه مردم افغانستان را نجات دهد.
مجروح دیگر کسی بود که پایش شکسته و فرزندش هم در آی سی یو بیمارستان بقیه الله بود. یعنی زمان انفجار پای خودش شکسته و ترکش خورده و پسرش هم در صف نماز در کنارش بوده است. این مجروح به تخت کناری خود اشاره کرد و گفت سید محمد حسینی در زمان انفجار در مسجد را می بندد تا کسی وارد نشود ولی فرد انتحاری در را باز کرده و به داخل مسجد می آید.
در کنار این صحنه های عاطفی و گاهی دلخراش ناگاه یکی از مجروحان که شاید ۲۰ سال هم نداشت از دبیر کل مجمع اهل بیت (ع) درخواست می کند تا دیداری با مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای را ترتیب دهد. رمضانی که عضو شورای مجلس خبرگان رهبری هم هست، در حالی که لبخند به لب داشت، گفت من خودم که نماینده ایشان هستم، دیدار حضوری ندارم مگر این که دیدار عمومی باشد، مثل جلسه کنفرانس وحدت اسلامی که در روز هفدهم ربیع الاول برگزار شد و ما هم از دور ایشان را دیدیم. با این حال رمضانی گفت که ما از طرف ایشان آمده ایم و رهبر انقلاب توجه به شما دارند و دغدغه مند و دعاگوی شما هستند.
عیادت به پایان رسید و نگاه های مظلومانه مجروحان حکایت دیگری داشت؛ نگاه هایی که میهمانان را بدرقه می کرد و گویی انتظار برای عیادت های بعدی داشتند. حدود ۱۰ روز پیش تعدادی دانشجویان بسیجی دانشگاه بقیهالله (عج) در اقدامی ابتکاری به سراغ دو کودک قندهاری در این بیمارستان رفتند و برای ۲ کودک شش ساله و ۱۱ ساله جشن تولد گرفتند و آنان را ذوق زده کردند.
تمام این خدمات و فعالیت های پزشکی و فرهنگی برای مجروحان و مظلومان افغانستان را می توان عمل کردن به این حدیث نبوی دانست که من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم. هر کسی که برای مشکلات و امور مسلمانان آستین همت را بالا نزند، باید در مسلمانی او شک کرد؛ چه آن مسلمان ایرانی باشد یا خارجی و چه در این کشور باشد یا در گوشه ای از این دنیای پهناور.