تهران-ایرنا- داستان، ترجمه و نقد ادبی، در کنار یکدیگر، فرصت درک بهتر فرهنگ‌ها را فراهم می‌کنند و به ما می‌آموزد چگونه از کتاب‌ها لذت ببریم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، داستان، ترجمه و نقد ادبی، سه ضلع به هم پیوسته در گسترش فرهنگ هستند، درک زبانی و نقد به رشد ترجمه یاری می رساند و ترجمه نیز، داستان نویسان را به نوشتن ترغیب می‌کند، این هفته در تقویم ادبی، این سه ضلع در کنار یکدیگر قرار گرفته اند.   

پدر نشر دانشگاهی، الگوی ترجمه‌های سخت 

سعید نفیسی، فرزند میرزا علی‌ اکبر خان ناظم‌ الاطبا و از نوادگان حکیم  برهان‌ الدین نفیس،  بود. او ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی،  در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شرف و تحصیلات متوسطه را در مدرسه علمیه گذراند. در پانزده سالگی برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در سوئیس و فرانسه به تحصیل پرداخت.

در ۱۲۹۷  به ایران بازگشت و در دبیرستان‌های اقدسیه و سن‌ لویی تهران به تدریس زبان فرانسه پرداخت و در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، عالی تجارت و صنعتی،  مشغول تدریس شد. سپس در وزارت فواید عامه به کار پرداخت. درر ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجله دانشکده پیوست و مدت یک سال با آن مجله همکاری کرد. در ۱۳۰۸ هـ. ش به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و مدتی مدیر مجله فلاحت و تجارت، سردبیر مجله ادبی «پرتو» و مدیر و نویسنده مجله‌ شرق شد.

نفیسی سفرهایی به کشورهای افغانستان، مصر و لبنان کرد و در دانشگاه‌های کابل، قاهره و سنت ‌ژوزف به تدریس پرداخت. در ۱۳۴۰ در رادیو برنامه یادداشت­‌های یک استاد را که راجع به شرح حال چند تن از بزرگان علم و ادب بود، به مدت دو سال اجرا کرد. در سال ۱۳۰۸ از طرف وزارت فرهنگ به تدریس در دانشکده حقوق و ادبیات منصوب شد و سال­ها در سمت استادی دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشت و نیز به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران درآمد.

او در ۵۶ دانشگاه، در چهار قارۀ دنیا درباره ادبیات فارسی سخنرانی و تدریس کرده است و در این راستا کرسیِ زبان فارسی در دانشگاه کلمبیا به نام استاد سعید نفیسی نامگذاری شده است، وی از پرکارترین و معروف‌ترین نویسندگان این عصر است که تالیفات او به ۲۵۰ کتاب و رساله می‌رسد و تعداد مقالاتش از ۱۰۰۰ افزونتر است.

نفیسی از بیماری آسم رنج می‌برد و سال‌های آخر عمر در پاریس گذراند تا اینکه سرانجام این استاد تاریخ و ادبیات زمانی که برای شرکت در نخستین کنگره ایران‌شناسان به تهران آمده ‌بود در ۲۲ آبان ۱۳۴۵ خورشیدی در تهران چشم از جهان فروبست.

پیکر وی را در تهران در کنار قبر پدرش و در بقعه‌ای به نام سر قبر آقا (ظهیر الاسلام) به خاک سپرده شد.

در کنار تحقیقات و پژوهش های متعددی که نفیسی از خود بر جای گذاشته است، ترجمه او از دو حماسه مشهور یونان باستان، بسیار ارزشمند است.

سعید نفیسی، کتاب های ایلیاد و اودیسه نوشته هومر (قرن هشتم یا هفتم پیش از میلاد) را به فارسی برگرداند و اینگونه یکی از نخستین ترجمه های  این آثار مهم جهانی را به وجود آورد.

این کتاب ناشران متعددی به چاپ رسانده اند و نشر هرمس هر دو کتاب را در قالب یک مجلد در ۱۰۰۵ صفحه منتشر کرده است.

نویسنده‌ای که با پلنگ‌ها می‌دوید

بیژن نجدی، ۲۴ آبان ۱۳۲۰ از پدر و مادر گیلانی در خاش زاهدان متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در رشت گذراند و پس از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۳۹ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال ۱۳۴۳ از همان دانشکده در رشته ریاضی فارغ‌التحصیل و در دبیرستان‌های لاهیجان مشغول به تدریس شد. پدرش از افسران مبارزی بود که در قیام افسران خراسان نقش داشت و در مسیر رفتن به گنبد کاووس به دست ژاندارم‌ها کشته شد.

نجدی از سال ۱۳۴۵ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد اما در زمان زندگی خود تنها مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده‌اند را در سال ۷۳ منتشر ساخت که در سال ۷۴ جایزه قلم زرین جایزه گردون را به خود اختصاص داد.

او در سال ۱۳۴۹ با پروانه محسنی آزاد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر و یک پسر است.

بیژن نجدی در چهارم شهریور ۱۳۷۶ به علت بیماری سرطان ریه درگذشت. آرامگاه او در شهر لاهیجان در جوار بقعه شیخ زاهد گیلانی قرار دارد.

دیگر  آثارش پس از درگذشتش توسط همسرش به چاپ رسید. مجموعه داستان دوباره از همان خیابانها، در سال ۷۹ نیز برگزیده نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد.

منتقدان بیژن نجدی را پیشگام داستان‌نویسی پست مدرن ایران دانسته اند.

شاعری که نویسنده شد

دوباره از همان خیابان‌ها، مجموعه داستان کوتاهی است از بیژن نجدی که پس از مرگش توسط همسر وی منتشر شده است. داستان های این کتاب تخیلی اند و عنصر خیال در آنها حرف اول را می زند اما نویسنده در حقیقت از این غرابت و خیال برای بیان نمادین دیدگاه‌هایش پیرامون موضوعات مختلف استفاده می کند. در این مجموعه داستان، موقعیت هایی غریب محل وقوع حوادث اند موقعیت‌هایی غریب با اشخاصی غریب‌تر، مانند حضور یک سرخ پوست در کردستان.

نگاه یک مرغابی، بی گناهان، یک حادثه کوچک، بی فصل و نادرخت، بخشی از داستان های این کتاب را تشکیل می دهند.

زبان‌شناس، فیلسوف، نویسنده

رولان بارت، ۱۲ نوامبر ۱۹۱۵ (۲۰ آبان ۱۲۹۴ خورشیدی) در خانواده‌ای پروتستان از طبقه‌ متوسط در  شهری کوچک در شمال غربی فرانسه متولد شد. یک سال پس از تولد او، پدرش در نبردی دریایی در دریای شمال کشته و درآمد خانواده آنقدر کم شد که در آستانه‌ فقر قرار گرفتند.

او در مدرسه جزو بهترین شاگردان بود تا آنکه در ۱۹۳۴ گرفتار ذات الریه‌ حادی شد و در نتیجه نتوانست در امتحان ورودی اکول نرمال سوپریور که می‌توانست ضامن سمت آکادمیک ممتازی برای او باشد، شرکت کند، در عوض در سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۹ به آموزش زبان‌های فرانسوی، یونانی و لاتین در دانشگاه سوربون پرداخت.

در ۱۹۳۷، بارت برای خدمت نظام نامناسب و فاقد شرایط جسمانی لازم شناخته شد، پس از دو سال درس دادن در دبیرستان‌های بیاریتز و پاریس، بار دیگر بیماری ریوی‌اش عود کرد و از ۱۹۴۱ تا اوایل ۱۹۴۷ روزگارش به بستری شدن و مرخص شدن از آسایشگاه‌های مختلف می‌گذشت. بدین ترتیب، بارت از آن تجربه‌ سرنوشت‌ساز هم‌نسلانش، یعنی شرکت در جنگ دوم، برکنار ماند.

بارت، بنیان گذار نقد نو شناخته می شود. او با انتشار کتاب درجه صفر نویسندگی در آغاز نیمه ی دوم قرن بیستم به شهرت رسید و با انتشار این کتاب، بنای نقد سنتی فرانسه فرو ریخت و مکتب «نقد تفسیری» جای آن را گرفت. رولان بارت نه تنها بنیان گذار نقد نو، بلکه منتقد نقد نیز محسوب می شود.

بارت در ۶۴ سالگی در  ۲۵ مارس ۱۹۸۰ (۵ فروردین ۱۳۵۹) درگذشت.

نقد متن...

کتاب لذت متن، در میان برترین آثار مربوط به نقد ادبی قرار می گیرد. این کتاب، نخستین بار در سال ۱۹۷۳ وارد بازار نشر شد و این سوال را مطرح کرد که لذت بردن از یک متن، چه تأثیری بر ما می گذارد؟ لذت مطالعه کردن چیست؟ بارت، شاید برای اولین بار در تاریخ نقد ادبی به این سوالات پاسخ می دهد.

او در این کتاب، نه تنها به شور و احساس دخیل در مطالعه، بلکه به موضوعی بسیار پیچیده تر، یعنی ماهیت و چگونگی لذت بردن از متن های ادبی، می پردازد.

بارت متن‌ها را به دو گونه تقسیم‌بندی می‌کند. دسته ای که در خواننده ایجاد لذت می‌کند و دسته‌ دوم که در خواننده ایجاد سرخوشی می‌کند. سرخوشی گونه ای از لذت است که با نوعی فقدان همراه است. متن‌هایی مانند نوشته‌های تولستوی که خواننده را عمیقا در جریان روایت باقی نگه می دارد و خوانش آسانی به همراه می‌آورد در دسته متن های لذت بخش قرار می گیرند. آن نوشته‌های غالبا پست مدرن که مخاطب را به چالش می‌کشد و بر دوش خواننده سنگینی می‌کند در دسته متن های سرخوشی بخش جا می‌گیرد‫.
بارت در تمایز قائل شدن میان لذت و سرخوشی میگوید لذت بر خلاف سرخوشی قابل بیان شدن است و منتقد با لذت سر و کار دارد زیرا لذت مسئله ای مربوط به گذشته و آینده است در حالی که سرخوشی مربوط به حال است.

 کتاب لذت متن با ترجمه پیام بزدانجو در ۹۶ صفحه، توسط نشر مرکز منتشر شده است.

۱۳۵۲