در ادامه یادداشت ۲۴ آبان ۱۴۰۰روزنامه رسالت به قلم جواد شاملو می خوانیم: حکم انتصاب اعضای دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی به قلم رهبر گرامی انقلاب، چونان جرعه آب خنک و روحافزایی بود برای تمام کسانی که در شرایط کنونی، نگران امر فرهنگ بودند. امر عظیمی که با پیشامد تزلزلهای اقتصادی و تهدیدات امنیتی، نگران زیربنا ماندن آن هستیم. حکم اخیر اما مرامنامه تمدید زیربنا بودن فرهنگ برای انقلاب و نظام اسلامی بود. پیش از این هم رهبر گرامی، در دیدار با هیئت دولت جدید، سخن از تحول در سازمان و ساختار فرهنگی کشور به میان آورده بودند و حکم اخیر نیز، با ضرورت بازخوانی مؤلفههای تمدنسازی آغاز میشود. این مؤلفهها شامل فرهنگ، اقتصاد، سیاست، علم، فناوری و مقولاتی از این دست هستند که موجبات بلوغ فرهنگ یا همان تمدنسازی را فراهم میآورند. رهبری معظم فرهنگ را مهمترین مقوله در میان تمام اینها بر میشمارند و این یعنی هرچند در مدیریت امروز، اقتصاد در اولویت نخست است اما در برنامهریزی بلندمدت فرهنگ همچنان در صدر اولویتها است.
با ورود به گام دوم انقلاب، نظام اسلامی هم باید به سمت جامعه اسلامی حرکت کند. در جامعه اسلامی، احکام و روح شریعت و معارف اسلامی، تنها به مدد قانون پیاده نمیشود، بلکه جامعه خود به آن اهتمام دارد. در جامعه اسلامی، فرهنگ ناب دینداری الزاما از بالا به پایین تزریق نمیشود و نیازی به اعمال قدرت و حاکمیت ندارد، بلکه جامعه خود به رشد و بلوغ کافی رسیده است و فرهنگ خود را قائم و پابر جا میدارد.
این سیر گذر از نظام به جامعه و از جامعه به تمدن، خاص تمدن اسلامی نیست؛ هر تمدنی برای شکلگیری باید آن را طی کند. رسیدن جامعه به بلوغ فرهنگی، در بیان رهبر انقلاب، نیاز به یک بلوغ در میان حاکمیت دارد. این بلوغ را میتوان فرهنگباوری نامید؛ یعنی باور حاکمیت به اینکه فرهنگ مطلوب، لاجرم باید توسط مردم درونی شود و پذیرفته شود و در این صورت است که فرهنگ به درستی امکان پیادهسازی دارد و اعمال آن از طریق قانون و اقتدار، باری بر دوش حاکمیت نخواهد بود.
در واقع مسئولان و نخبگان در نگاه رهبر انقلاب، باید به قدرت فرهنگ ایمان بیاورند. اگر چهلواره نخست انقلاب، زمان اسکلتسازی، ساختاربخشی و نظامدهی بود، چهلواره دوم نوبت دمیدن روح فرهنگ است به این اسکلت و این ساختار. همچنین فرصتی برای محکم ساختن زیربنای ساختار شکل گرفته است.
این نگاه رهبری معظم، به وضوح با نگاه قدرتمحور منافات دارد، با نگاهی که به نظام و قانون، قانع است و به آن متکی است و با اعمال قانون و تحکم، خود را از فرهنگ بینیاز میداند! از این هم فراتر، حتی پیشرفت فرهنگی را مخل نظم موجود میداند. بیان اخیر رهبری حکیم، صراحتا اصالت را به فرهنگسازی داده و قانونگذاری را راهحلی موقتی میداند.
همچنین «آرایش فرهنگی» اصطلاح جدیدی است که میتواند جایگزین مهندسی فرهنگی باشد که از آن برداشتهای اشتباهی میشد. آرایش فرهنگی به این معنا است که نهاد فرهنگ کشور، نیازمند یک انتظام کلی، انسجام محتوایی و برنامهریزی است و نه به معنای تصدیگری سفت و سخت دولتی در امر فرهنگ. این انسجامبخشی به نهاد فرهنگ، اصلیترین وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی است.