در ادامه یادداشت روزنامه ایران به قلم فریدون عباسی رییس پیشین سازمان انرژی اتمی در یکم آذر میخوانیم: قوانین، مطابق نظر آنان نوشته شده، کارمندان از سوی آنان تأمین میشوند و بودجه هم از سوی همان کشورها تخصیص مییابد و تنها بخشهایی را از سایر کشورها میگیرند که البته در مقابل خدمات آنچنانی به آنها داده نمیشود.
این موضوع درخصوص سازمان بینالمللی انرژی اتمی هم صدق میکند. ساختار و شاکله این سازمان از سوی کشورهای دارای بمب هستهای ایجاد شده و کار آن هم محدود کردن کشورهای دیگر برای عدم دسترسی به فناوری بالای هستهای است تا مبادا سازنده سیستمهای قابل کنترل شوند.
اگر کشوری بتواند سازنده کامل رآکتور هستهای یعنی سیستم قابل کنترل آزاد کردن انرژی شود و بتواند روی این سیستم ایمنی و کنترل را قرار دهد، به دانش کامل هستهای دست پیدا میکند. به همین دلیل تعدادی از کشورهای جهان، از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی به گونهای عمل میکنند که کشورهای عضو این سازمان حتی نتوانند به سوی ساخت رآکتور گام بردارند. از همین رو است که تنها تعدادی از کشورها، دنیا را بین خود تقسیم کردهاند و بر این مبنا هرکدام از کشورهای عضو سازمان باید برای استفاده از انرژی هستهای تحت تیول یکی از چند کشور خاص باشند و تحت نظر یکی از کشورهای فرانسه، انگلیس، امریکا، آلمان، روسیه و اخیراً هم چین کار خود را انجام دهند.
در این میان حتی کشورهایی مانند هند و پاکستان که در رقابت با هم قرار دارند اگر به انفجار هستهای دست یافتند، ساخت رآکتور بدون دخالت مقامات خارجی و بالانس قدرت از سوی آنان، برایشان مقدور نیست.
هند از لحاظ جمعیت در مقابل چین قرار دارد و میتواند توسط دیگران برای کنترل چین بکار گرفته شود، چین میتواند کره شمالی را تغذیه کند و آن کشور طرف بقیه کشورها باشد و... این مناسبات در دنیا باید عمیقتر مورد بررسی قرار بگیرد.
رافائل گروسی مدیرکلی است که انتخاب او از طریق لابی انجام شده است. او پیش از این رئیس دفتر آقای آمانو مدیرکل سابق سازمان انرژی اتمی بوده است. به عبارتی او به نحوی از سوی برخی کشورها انتخاب شده تا ابتدا دفتر مدیرکلی را اداره کند و بعد فوت آمانو مدیرکل آژانس شود.
اگر به ملیت و سابقه تحصیلی و کار او در آژانس هم نگاهی بیندازیم میتوانیم او را با کشورهای متخاصم ایران مرتبط بدانیم. پس اینگونه نیست که او بتواند و اساساً بخواهد که به نفع ما کار کند. حال، آیا ایشان امانتداری میکند؟ به نظر نگارنده، اساساً آژانس جای امانتداری نیست و هر فردی هم که مدیرکل یا بازرس این سازمان شود، نمیتواند امانتدار خوبی باشد.
حتی اگر یک بازرس و کارمند، هیچ سابقهای در سرویسهای امنیتی کشور خود نداشته باشد وقتی از کشوری مانند ایران اطلاعات جمع کرده و آنرا وارد کامپیوترهای آژانس میکند، یا از طریق ایمیل آنها را ارسال میکند، سرویسهای جاسوسی براحتی به آن اطلاعات دست پیدا میکنند. حتی شاهد هستیم که در برخی مواقع چگونه برخی از رسانهها، زودتر از موعد خبر میدهند که چه اتفاقی قرار است رخ دهد.
آنها میخواهند توانمندی خود در دسترسی به اطلاعات سازمانهای بینالمللی را نشان دهند. پس ما نباید انتظار داشته باشیم که آقای گروسی به ایران بیاید و مسألهای را که به نفع ما باشد دنبال کند. سفر او بیشتر حاوی این پیام است که بخواهد بترساند و بگوید که اگر این کار را انجام دهید، آنها (برخی از کشورها) اجازه نمی دهند. سفرهای مدیرکل تا حالا دستاورد ویژهای برای ما نداشته است؛ چه در زمان آمانو، چه در دوره البرادعی و چه در حال حاضر.