تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۲

تهران- ایرنا- با نگاهی به پرونده برجام و مذاکرات وین ۷ می توان دریافت مذاکرات هسته ای این بار در حالی دنبال می شود که با حضور دیپلمات های انقلابی امید به استیفای حق ملت بیش از پیش در در حال پدید آمدن است.

یک: به نوعی سه‌شنبه هفته گذشته پس از سه سال و نیم، روز بازگشایی دوباره پرونده هسته‌ای ایران بود که مذاکرات چهارروزه ـ که موسوم شد به وین هفت ـ موقتا پایان یافت تا کشورها متن مذاکرات و پیشنهادها را به سران کشورهای‌شان برای تصمیم‌گیری‌های بعدی ارائه کنند. 

۱۸ اردیبهشت ۹۷ بود که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور تروریست ایالات متحده برخلاف قوانین بین‌المللی و حتی قطعنامه سازمان ملل بطور یکجانبه از برجام خارج شد. کشورهای اروپایی نیز جز نقد تشریفاتی کلامی اقدامی نکردند و حتی خود پس از یک سال بازی دادن دولت روحانی، عملا و نه بطور رسمی از برجام خارج شدند چون به اعتراف محمدجواد ظریف، حتی به یکی از تعهدات‌شان هم عمل نکردند!

حالا دیپلمات‌های انقلابی قرار است روبه‌روی دیپلمات‌های دوروی اروپا بنشینند و حق ملت ایران را استیفا کنند. البته الان هم جمهوری اسلامی ایران در همین آغاز مذاکرات در دولت سیزدهم ۳-۰ جلو است؛ به یک دلیل مهم: همین که پس از ۸ سال با رای ملت، یک نقطه پایان بر پرونده پرخسارت مذاکره تیم پیشین گذاشته شد و می‌توان انرژی‌هایی را که تاکنون از بین رفت و کشور و اقتصاد را دچار مشکلات فراوان نمود، در موضوعاتی دیگر صرف کرد، خود موهبتی مهم و مبارک است. زمانی کم و بیش طولانی لازم است تا همه ابعاد مذاکرات قبل روشن شود اما تا همین جا، موضوعاتی نظیر فریب خوردن تیم قبل و حتی نفوذ جاسوس در تیم مذاکره‌کننده و تضمین بودن قول شفاهی جان کری(!) اندازه واقعی افرادی که با اعتماد عجیب خود به دشمن وضعیت معیشتی مردم و تعطیلی انرژی هسته‌ای را هم‌زمان به وجود آوردند، مشخص است. لازم به تاکید است اگر  انتقادات مشفقانه و مصلحانه نخبگان مورد توجه تیم مذاکراتی روحانی/ ظریف قرار می‌گرفت، برجام شانس بالایی برای تبدیل شدن به یک توافق متوازن داشت.

دو ـ مطابق توافق برجام، امور مهمی واگذار شد و صنعت هسته‌ای ایران تقریبا بطور کامل تعطیل شد البته امتیازهای اندکی هم ـ فقط روی کاغذ ـ به دست آمد؛ همچنانکه آقای دکتر ظریف همان سال ۹۴ پس از توافق گفت: «این چیزی نیست که بنا باشد برای آن سوت و کف زده شود». اما این وعده ایشان هم نه تنها تحقق نیافت که اوضاع به حدی وخیم شد که مردم آرزوی وضعیت اقتصادی ـ معیشتی قبل از برجام را دارند: «حق ملت شریف ایران است که در ازای انعطافی که در واگذاری بخشی از حقوق هسته‌ای خود انجام داده‌اند، ببینند دولت نیز اولویت‌های خود را بر اولویت‌های مردم منطبق کرده و بر «ترجمه توافق به رفاه» تمرکز کرده است». پس همان طور که خود آقایان نیز معترفند ـ بویژه جمله کلیدی آقای دکتر سیف رئیس‌کل اسبق بانک مرکزی در گفت‌وگو با شبکه تلویزیونی «بلومبرگ» آمریکا که: عایدی ایران از برجام «تقریباً هیچ» بوده است ـ برجام جز افزودن به تحریم‌ها و افزایش تورم به ۵۰ درصد و بالا رفتن افسارگسیخته قیمت‌ها و قرار گرفتن تهران در جایگاه یکی از ۱۰ شهر گران جهان، هرگز رفاه(!) مدنظر به بارآورندگانش را تحقق نبخشیده است.

سه ـ تیم جدید بسیار هوشمندانه بسته شده است؛ برای هر موضوع احتمالی که در مذاکرات مطرح شود، کارشناس مطرحی تعیین شده و مانند تیم قبل صرفا افراد سیاسی و دیپلمات‌ها در مذاکرات حضور ندارند. یقینا همان طور که آقای دکتر باقری اعلام کرده است، این تیم برای استیفای حقوق ملت ایران مذاکره می‌کند و لغو تحریم‌های ظالمانه و چگونگی جبران خسارات ملت ایران از سوی آمریکا محور مذاکرات است نه خود برجام.

این موضع‌گیری دقیق موجب می‌شود تروئیکای اروپا هم نتواند بعنوان نماینده ایالات متحده در مذاکرات ۱+۴ خواسته‌های ـ در حقیقت زیاده‌خواهی‌های ـ واشنگتن را مطرح کند. واکنش بجا، مقتدرانه و تند تیم مذاکرات در پی قرائت بیانیه «راب مالی» نماینده رژیم آمریکا در امور ایران حین مذاکرات، به طرف غربی نشان داد تیم جدید مذاکراتی ایران قرار نیست باج دهد یا نگران اوضاع داخلی آمریکا(اختلافات جمهوری‌خواهان و دمکرات‌ها بر سر برجام) باشد و امور داخلی آمریکاییان به خودشان مربوط است و جمهوری اسلامی تنها به وین آمده است تا حقوق حقه ملت ایران را برگرداند.

تیم جدید در حال اثبات این موضوع است که درباره هدف‌های آمریکا در دوران پساتوافق ـ احتمالی ـ دقت دارد و به برنامه‌ پنهانی که از سوی آمریکا و اروپا برای اثرگذاری بر مذاکرات وین طراحی و اجرای برخی از آنها را هم آغاز کرده‌اند، بی‌توجهی نمی‌کند و بدبینانه با دشمن به مذاکره نشسته است نه ساده‌اندیشانه! هدف آمریکا در مرحله پساتوافق مجدد، لزوما همان چیزهایی نیست که در متن برجام نوشته شده و یقینا قصد دارد در پی بازگشت به برجام، ایران را وادار به مذاکراتی خام‌اندیشانه درباره توان دفاعی و موشک‌های بالستیکش کند اما تیم مذاکره‌کننده دولت فعلی و در کل مجموعه نظام باید همین حالا به غرب بفهماند که هرگز درباره امنیت خود، آن هم در منطقه همواره آماده تنش و انفجار غرب آسیا مذاکره نمی‌کند و آنچه آمریکایی‌ها در سر دارند، هرگز محقق‌شدنی نیست. لزومی به هوش بسیار نیست که بتوان درک کرد آمریکا می‌خواهد بازگشت دوباره به برجام را سکویی برای پرش به سمت اهداف دیگر برای تضعیف ایران کند. این موضوع بویژه در شرایطی اهمیت می‌یابد که توجه کنیم به دلایل متنوع، آمریکا چاره‌ای جز توافق با ایران ندارد زیرا تهران در صورت عدم بازگشت واشنگتن به برجام و بهره‌مند نشدن از همین مواهب ناچیز، تعهداتی که در برجام داشته است را کنار می‌گذارد. اساسا یکی از مهم‌ترین عواملی که احتمال بازگشت دولت فعلی آمریکا به برجام را بالا برده است، همین نقطه ضعف است. 

بهر حال اینک با توجه به حجم مناسب اورانیم ۲۰ درصد و ۶۰ درصد و از سوی دیگر توافق غیرقانونی اخیر آمریکا و انگلیس با استرالیا موسوم به «اوکاس» که به کانبرا اورانیم ۹۰ درصد تحویل می‌شود، ایران دست برتر را در مذاکرات دارد و غرب بدون کم‌ترین چانه‌زنی ناچار است امتیازات برجام را به جمهوری اسلامی تقدیم کند.