قرن بیستم، با بی اعتمادی به شور و اشتیاق، به تدریج در خود زیبایی شک کرد. تضاد میان کمک کردن به رنجوران و نقاشی کردن آنها، میان جنگیدن برای آنها و نوشتن درباره آنها، شدیدتر و عمیق تر شد. فلسفه، بیمناک از توانایی هنر در تبدیل بزرگترین وحشتها به اعیان زیبایی، این تضاد را مردود شمرد و زیبایی انسانها و اشیای معمولی را، با اینکه از میل شدید و بدن جدایی ناپذیر است، به عرصه زیست شناسی و روانشناسی، به مد، به تبلیغات و تجارت منتقل کرد. (ص. ۱۷)
الکساندر نهاماس (Alexander Nehamas) فیلسوف آمریکایی یونانیتبار و استاد گروه علوم انسانی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه پرینستون است. وی به دلیل آشنایی با زبان یونانی شناخت کاملی از محتوای آثار فیلسوفان یونانی دارد. این فیلسوف در آثارش همچون نیچه: زندگی به منزله ادبیات (مرکز، ۱۳۹۵) و جایگاه زیبایی در عالم هنر (ققنوس، ۱۴۰۰) به روشنی نشان میدهد فلسفه و هنر را بخشی جداییناپذیر از زندگی میداند و آنها را حوزههای جداگانه در نظر نمیگیرد.
نهاماس همانطور که از عنوان کامل کتابش برمیآید زیبایی را چیزی جز «وعده خوشبختی و شادکامی» نمیداند. در دایره المعارف فلسفی فرانسه در توضیح مفصل واژه زیبایی با ارجاع به رای نهاماس آمده است: زمانی که به زیبایی می اندیشیم مساله اصلی در حقیقت دانستن این نکته است که چگونه آن را به امری تجربی تبدیل کنیم. چرا که پرداختن به امر زیبا از منظر زیباییشناسی و فلسفه هنر مکاتبی را در اولویت قرار میدهد که توجه را از گستره امر زیبا و رسمیت آن منحرف میسازد. «هرگاه چیزی بهنظرمان زیبا میرسد (...) فعالانه درگیر تفسیر میشویم. تفسیر کردن به معنای کوشش در جهت دریافتن مولفههایی از اشیاستکه آشکارا به خود آن اشیا تعلق دارند». (ص. ۲۰۵)
نهاماس در اثر جایگاه زیبایی در عالم هنر با زیر عنوان «وعده شادکامی و بس» که با ترجمه سیدمسعود حسینی در دسترس مخاطبان فارسیزبان قرار گرفته است از عمده مسائلی که حول هنر، زیبایی، اثر هنری و هر آنچه مربوط به جهان هنرمندان است بحث می کند. مترجم در یادداشتی در آغاز اثر مینویسد: نهاماس از معدود نویسندگان فلسفی معاصر است که نوشتههایش هم ژرفای نظری قابل توجهی دارند و هم پیوند نزدیکی با زندگانی روزمره انسان مدرن (ص.۱۱)
نویسنده کتاب را در چهار فصل به رشته تحریر درآورده است: در فصل اول به مطالبی چون «افلاطون یا شوپنهاور؟»، «ویژگی نمود؟»، «آرای مدرنیستی» و «از آن خودسازیهای مدرنیستی» میپردازد. فصل دوم به مسائلی چون «نقد و ارزش»، «نقش مرورنویسی»، «زیبایی، عشق و دوستی» و «جذابیت، زیبایی و تکامل» اختصاص دارد. «هنر، زیبایی، میل»، «زیبایی، اجتماع، کلیت»، «همشکلی، سبک و تمایز» و «زیباییشناسی، بیواسطگی، فردیت» بخش های فصل سوم کتاب را تشکیل میدهند و فصل چهارم به «المپیای مانه»،«تفسیر، ژرفا، گستره»، «تفسیر، زیبایی، خیر» و «زیبایی، عدم قطعیت، شادکامی» میپردازد.
در فصل سوم این کتاب میخوانیم:
وقتی اثری هنری به نظرم زیبا می رسد، احساس میکنم چیزهای بیشتری در مورد این اثر وجود دارد که مایلم آنها را بدانم، و از همین روست که، چنانکه دیده ایم، یک حکم یا چیزی که «اشتراک دید» یا «وحدت احساس» یا «تجربه مشترکی از ارزش» نامیده شده است، مشخصه پایان فرایند تفسیر و نقد نیست بلکه، به عکس، دعوتی است به تداوم تفسیر و نقد. کانت حق داشت که بگوید حکم ذوقی «تابع مفاهیم» نیست و از هیچ تبیینی از ابژه زیبا، هر قدر هم که تبیین مفصلی باشد، به دست نمیآید: چیزی بجز تعامل مستقیم نمیتواند نشان دهد که آیا اثری بخصوص را دوست خواهم داشت یا خیر. (ص. ۱۲۹)
نهاماس در این اثر با پرداختن به عمده آرای فیلسوفان در کنار بیان افکار و گاه تردیدهای فلسفیاش از این گزاره فلسفی که «هنر واقعیت برتر و زندگی حالتی از خیال است» میگذرد و به اندیشه زیبایی به منزله نقطه اتصال هنر و زندگی میرسد و مینویسد: ما باید به ویژگیهای زیبایی شناسانه ای که بر تعاملهایمان با یکدیگر سایه افکندهاند و به ارزشهایی که ستایش برانگیز ولی غیرالزامآورند توجه کنیم. علاقه وافر به رتبهبندی کردن، شوق به صدور احکام، که باعث بی قوارگی نگرش ما به هنرها و زندگیمان شده است، صرفا مظهر دیگری از خودخواهی است (صص.۲۱۱-۲۱۲).
جایگاه زیبایی در عالم هنر را انتشارات ققنوس در ۲۲۴ صفحه و یکهزار و ۱۰۰ نسخه منتشر کرده است.