مراغه- ایرنا- گاهی سیب برای آدم و حوایی ممنوع می‌شود و دَمی دیگر ۲ سیب آسمانی برای ۲ برادر خیر تبریزی که ییلاق سهند را جهت روزی و «اَزه‌دین» مراغه را برای زندگی مناسب یافته‌اند، حکایتی شیرین از فولکلور آذربایجان و قابل ثبت در آثار ناملموس رقم می‌زند؛ حکایتی که این روزها با کتاب عاشیق اَمراه احیا شد.

به گزارش یکشنبه ایرنا، کتاب «عاشیق اَمراه و سلبی‌ناز» نوشته «ودود دوستی» و «عاطف سلیمانی» که طی روزهای اخیر با شمارگان یک هزار جلد در انتشارات «آدالار» به چاپ رسید، حکایت پسرعمو و دخترعموی عاشق را با نثر و نظمی ساده و روان برای علاقه‌مندان به ادبیات آذربایجان به ویژه موسیقی عاشیقی زنده کرد. 

زندگی عاشیق­ «اَمراه»، حکایت یکی از خنیاگران نامبردار آذربایجان است که به گفته مولفان این کتاب تا حدود پنج دهه قبل، نقل محافل موسیقی عاشیقی این دیار بوده و لیکن در دهه­‌های اخیر متأسّفانه به بوتۀ فراموشی سپرده شده بود.

حکایت پس از مقدمه مولفان کتاب این گونه شروع می‌شود که دو برادر حشمدار تبریزی، پس از سکونت در روستای «اَزه‌دین» مراغه که در دامنه جنوبی سهند قرار دارد، این روستا را آباد می‌کنند و این انفاق و کار خیر آنان با خوشنودی ایزد منان همراه می‌شود.

آنان همراه با همسران شان ۲ سیب آسمانی قرمز و سفید را صرف می‌کنند و پس از سال‌ها دعا و راز و نیاز، صاحب فرزندانی می‌شوند که بعدها یکی «اَمراه» و دیگری «سلبی‌ناز» خوانده می‌شوند.

«امراه» بعدها به یکی از خنیاگران نامبردار آذربایجان تبدیل می‌شود و داستان زندگی‌اش، برگ‌های زرینی از اشعار موسیقی عاشیقی و فولکلور آذربایجان را به خود اختصاص می‌دهد.

«ودود دوستی» از مولفان این کتاب می‌گوید: این حکایت متأسفانه همچون بسیاری دیگر از داستان‌های فولکلور آذربایجان به قید نوشتار در نیامده و در گذر زمان رفته‌رفته از خاطرها زدوده شده بود و اگر کمی هم در نگارش کتاب «عاشق امراه و سلبی‌ناز» تعلل شده بود، چه بسا ممکن بود که برای همیشه از حافظه تاریخ حذف شود.

وی اضافه کرد: ولیکن دست حق، یارِ این حق­‌ عاشیقی بوده که داستان زندگی‌­اش از غبار نسیان پاک شد و از بختیاریِ بنده و دوست شاعرم «عاطف سلیمانی» است که افتخار بازنویسی داستان زندگی عاشقانۀ این هنرمند راستین و پاکباز، نصیب ما شد.

وی در مورد چگونگی احیای این حکایت این گونه اظهارداشت که «ما به اطّلاعات خود اکتفا نکرده و در بدو امر به جست‌وجوی عاشیق­‌هایی که از این داستان آگاهی داشتند، رفتیم و مطّلع شدیم که سه نفر از اساتید موسیقی عاشیقی آذربایجان شامل استاد عاشیق محمّدحسین دهقان، استاد عاشیق مسیح­‌الله رضایی و استاد عاشیق میرزاعلی سیف‌­احمدی در این باره صاحب­‌نظر هستند.

به گفته وی، در آغاز کار آنان به سراغ عاشیق «میرزا علی» که از اساتید موسیقی عاشیقی در مراغه است، رفته‌اند و ایشان آنچه را که از داستان عاشیق­ «اَمراه» می‌دانست، در طبق اخلاص نهاده و طیّ چند جلسه قسمت­‌هایی از روایتِ ایشان از طریق گوشی تلفن همراه ضبط شده است.

مولفان کتاب به گفته خودشان از خرمن پربار استاد عاشیق «دهقان» که از اُعجوبه‌­های موسیقی آذربایجان و اهل ارومیه است، نیز خوشه‌­ای فراهم آورده‌ و داستان را از زبان ایشان شنیده و ضبط کرده‌اند.

«دوستی»، تشریح می کند: عاشیق «دهقان» چهار تا پنج دهه قبل در رادیو ارومیه با همراهی زنده­‌یاد استاد عاشیق «درویش» به اجرای داستان «عاشیق امراه» با ساز و آواز پرداخته­ بودند که قسمت­‌هایی از آن در قالب نوارِ کاست موجود است.

وی اضافه کرد: همچنین زنده‌­یاد عاشیق «مسیح‌­الله رضایی» از اساتید برجستۀ اهل همدان نیز با ساز و آواز خویش این داستان را اجرا کرده بود که تعداد ۹ مجلس آن در قالب نوار کاست به یادگار مانده، اما محتوای این کاست‌ها نیز به رغمِ ارزشمند بودن، مختصر، ناقص و گسیخته است به طوری که روایت داستان در پاره‌­ای از قسمت‌ها دچار گسست شده و این امر به اختلال در روند طبیعی آن منجر شده بود.

«دوستی» که خود شاعر بوده و متخلص به «ایلقار» است، این گونه ادامه می‌دهد: با توجّه به اطلاعات پراکندۀ دیگری که از سایر عاشیق‌­های آذربایجان و معمّرین منطقه و به خصوص اهالی روستای «کرده­‌دهِ» مراغه که علاقۀ خاصّی به عاشیق «­اَمراه» دارند، به دست آوردیم، کار نوشتن این داستان را آغاز کردیم.

وی اضافه کرد: پس از ماه­‌ها قلم زدنِ دقیق و وسواس­‌گونه و در مراحل پایانی کار باخبر شدم که شاعر محلی استاد «حمید واحدی»، جُنگی خطی شامل اشعار داستان‌های مربوط به عاشیق‌­های مختلف آذربایجان را در اختیار دارد و ۱۰ صفحه از آن به اشعار داستان عاشیق «امراه و سلبی­‌ناز» اختصاص دارد.

وی بیان کرد: استاد «واحدی» تصویر صفحه‌ها را ارسال کرد و ما یکبار دیگر اشعار متن داستان را ضمن تطبیق با اشعار دریافتی، به طور دقیق خوانده و اصلاحات لازم را انجام دادیم.

 وی گفت: با گذشت زمان متأسفانه دخل و تصرف‌های زیادی از سوی عاشیق­‌ها در متن اشعار معمول و در نتیجه وزن و قافیۀ اغلب بندهای اشعار مخدوش و معیوب شده بود که در حد توان به اصلاح آنها اقدام کردیم به طوری که در متن کتاب، دیگر هیچ شعری که از حیث وزن و قافیه مخدوش باشد، وجود ندارد.

«دوستی» اضافه کرد: در نوشتن متن داستان نیز تلاش کردیم در عین رعایت آیین نگارش و قواعد صرف و نحو زبان، تا حد امکان از نثری ساده استفاده کنیم تا خواندن آن برای همگان امکان‌پذیر باشد.

بازدید مولفان از «اَزه‌دین» محل تولد عاشیق «امراه و سلبی‌ناز»

اما مولفان کتاب پا را فراتر از احیای اشعار عاشیق «امراه» گذاشته و برای تکمیل اطلاعات خود در این مورد، بعد از ظهر روز جمعه، ۲۷ تیر سال ۱۳۹۹ شمسی، به لطف و راهنمایی «یوسف سائلی»، از دبیران آموزش و پرورش و از اهالی روستای مجاورِ «اَزه‌دین» یعنی «کرده‌­دِه» به زادگاه عاشیق­ امراه رفته‌اند که تصاویر آن در انتهای کتاب درج شده است.

به گفته «دوستی»، روستای «اَزه‌دین» در شمال‌شرقی مراغه و در فاصلۀ حدود سه کیلومتریِ جنوب‌غربی کوه سهند و بین دو رودخانۀ «آغ­‌چای» و «قره­‌چای» و سمت چپِ رودخانۀ «مُردق» واقع و از سمت جنوب به اراضی زراعی روستای «کرده‌­دِه» محدود است.

وی اضافه کرد: زندگی در این روستا به صورت غار­نشینی جریان داشته و اکنون نیز تعداد زیادی غار که همگی به شیوۀ معماری دست­کند ساخته‌شده اند، در محل روستا موجود است که متأسّفانه در اثر سهل­‌انگاری و مسامحۀ متولیان، زمین روستا از سوی عدّه‌­ای تصرف و تخریب شده و سقف اکثر غارها فرو ریخته است.

وی بیان کرد: پاره‌­ای از این غارها منازل مسکونی اهالی بوده و پاره­‌ای دیگر نیز به نگهداری احشام اختصاص داشته است؛ یکی از این غارها که گِرد و به نسبت بزرگ است، مسجد و دیوارۀ آن به آیات نورانی قرآن کریم مزیّن بوده که متأسّفانه تا حدود زیادی از بین رفته است.

مولف کتاب «عاشیق اَمراه و سلبی‌ناز» افزود: در سمت شمال‌شرقی روستا چشمه‌­ای بسیار خنک و زلال و پرآب وجود دارد موسوم به «چینقیللی بولاق» که در گذشته آب آشامیدنی روستا را تأمین می‌­کرد؛ در قسمت جنوب این روستا نیز صخره­‌ای موسوم به «امراه­‌داشی» قرار دارد که قسمت بالای آن را از طریق حجّاری تخت و صاف کرده‌­اند و اهالی به آن «ناماز­ داشی» یا «قِبله‌­داشی» می­گفته‌­اند و عاشیق «اَمراه» بر روی آن نماز می­‌خوانده و گاهی نیز به خواندن و نواختن می­‌پرداخته است.

شاعر محلی متخلص به «ایلقار» اضافه کرد: در سمت جنوب «اَزه‌­دین» همچنین تپّه­‌ای واقع است که قبرستان روستا بوده و در فاصلۀ کمی از قبرستان، دو قبر در کنار هم قرار دارد که بنابر مشهور متعلّق به عاشق «اَمراه» و «صادات ­پری یا سلبی‌­ناز» است.

به گفته وی قبری نیز متعلّق به شخصی به نام «عزیز» در آنجا وجود دارد و احتمالاً بنای اولیّۀ روستای موصوف منتسب به اوست و بعید نیست که نام این روستا که در محاوره عمومِ مردم، «اَزه‌دین» تلفّظ می­‌شود، محرَّفی از نام او بوده باشد و در این صورت، احتمالاً نام کامل او «عزیزالدّین» بوده است.

«دوستی» ادامه داد: البته هرگونه احتمال دیگر نیز در مورد ریشۀ نام این روستا دور از ذهن نیست و وجود تپّه­‌ای به نام «دوزَدین» در مجاورت آن، مؤیّدِ این امر است و این دو اسم بیشتر به صورت اتباع یعنی «اَزَدین ـ دوزَدین» نیز در محاوره مردم محل شایع است.

به گفته مولف این کتاب، از شواهد و قرائن و نیز اظهارات معمّرینِ آشنا با آن مناطق بر­می‌­آید که این روستا حدود ۳۰۰ سال قبل به سبب بارش برف سنگین و سرمای شدید و شرایط نامساعد جوّی در فصل زمستان، متروکه و خالی از سکنه شده ­است.

وی بیان کرد: این روستای متروکه امروزه با توجّه به ویژگی‌­های خاص زیست­ بومی‌­اش از قبیل دست­کند و زیرزمینی بودنِ تمام خانه­‌ها و موقعیّت جغرافیاییِ چشم‌­نواز و آب و هوای دلگشا، دارای جذّابیت­‌های ناشناختۀ توریستی است و می‌توان با توجه به حکایت شیرین «عاشیق اَمراه و سلبی‌ناز»، روستا را به یک ظرفیت گرشگری تبدیل کرد.

«دوستی» این را هم یادآوری کرد که از دقّت نظر در محتوای داستان و پاره‌­ای نشانه­‌های آن، برمی­‌آید که عاشیق­ «اَمراه» دست­کم سه تا چهار قرن قبل در روستای «اَزه‌دینِ» مراغه زندگی می­‌کرده است؛ او مانند بسیاری از اساتید موسیقی عاشیقی آذربایجان به سه هنرِ نوازندگی «قوپوز»، خوانندگی و شاعری مسلط بوده و مهمتر از آن به عنوان «حق عاشیقی»، همانند کَرَم، قوربانی، عباس توفارقانلی، خسته قاسیم و با امدادهای غیبی، بر ضمایر و باطن اشخاص اشراف می­‌یافته است.

کتاب به درد چه کسانی می‌خورد؟

کتاب «عاشیق اَمراه و سلبی‌ناز» با توجه به نثر ساده و روانی که دارد، می‌تواند برای علاقه‌مندان به ادبیات آذربایجان و اهالی موسیقی مفید باشد، اما متولیان فرهنگی نیز از ظرفیت روایتی و آثار به یادگار مانده‌اش همچون روستای «اَزه‌دین» می‌توانند برای بوم‌گردی و روایتگری استفاده کنند.

متن شیرین این حکایت در کتاب «عاشیق اَمراه و سلبی‌ناز» که به صورت نثر، مخاطبانش را سرجای خودش میخکوب می‌کند، کلاسی برای یادگیری است و وقتی نوبت به اشعارش می‌رسد، روح لطیف علاقه‌مندان به ادبیات را نوازش می‌دهد.

کتاب حدود ۱۴۵ صفحه دارد و در بخش نهایی آن نیز معنی تعدادی از لغت‌های قدیمی به کار رفته در کتاب درج شده است تا راهنمایی باشد برای علاقه‌مندانش.

علاقه‌مندان به این کتاب می‌توانند آن را از طریق کتابفروشی «ری‌را» در مراغه و با قیمت روی جلد ۶۵ هزار تومان تهیه کنند.