تهران- ایرنا- کارگردان فیلم «سراسر شب» گفت: مسائل مربوط به طبقه اجتماعی که مهم‌ترین قشر جامعه هستند، دیگر در فیلم درام اجتماعی مطرح نمی‌شود.

به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، امروز در هر خانواده‌ای حداقل سه نوع سلیقه سینمایی وجود دارد. وقتی می‌گویم حداقل سه نوع سلیقه، منظورم این است که از میان ده‌ها ژانر اکشن، درام، جنگی، کمدی، وحشت، بیوگرافی، وسترن، جنایی، معمایی، علمی_تخیلی، ابر قهرمانی، ماجراجویانه، مستند، عاشقانه و... هر کس طرفدار یک ژانر است.

طی این سال‌ها آثار گوناگونی در ژانرهای مختلف سینمایی در سراسر جهان ساخته و روی پرده سینماها رفته‌اند؛ در سینمای ایران نیز طی سال‌های گذشته آثار مختلفی تولید شدند که نمونه‌های موفقی هستند؛ اما موضوع مهمی که در فیلم‌های دو دهه اخیر در ایران به چشم می‌خورد، نبود ژانرهای متعدد در آن‌هاست. متاسفانه با توجه به فیلم‌های موجود در بازار، می‌توان گفت که تنها دو ژانر کمدی و درام اجتماعی روی پرده سفید به نمایش گذاشته می‌شود.

حدود یک ماه به شروع جشنواره چهلم مانده و هفته پیش فیلم‌های منتخب امسال اعلام شدند. همین موضوع بهانه‌ای شد تا به بررسی جایگاه ژانر در ایران بپردازیم و به دو سوال پاسخ دهیم. سینمای ایران چگونه می‌تواند به سمت قواعد و تنوع ژانر حرکت کند؟ و چرا برای تهیه کنندگان و فیلمسازان موضوعاتی فراتر از ژانر اهمیت دارد؟
 
تکرار و عدم ریسک در نتیجهِ نبود برنامه‌ریزی است

ما در کشوری زندگی می‌کنیم که پر از سوژه‌های فرهنگی، ورزشی، تاریخی و اجتماعی است اما به چند درصد این موضوعات در سینما پرداخته شده است؟ شاید در دو دهه اول بعد از انقلاب فیلم‌ها متنوع‌تر بودند اما از اواسط دهه هشتاد ریسک ساختن فیلم‌های متفاوت کم‌تر شد. هر چند این موضوع دلایل مختلفی دارد که از جمله آن می‌توان به سرمایه‌گذاری‌، محدودیت‌ها و افزایش کپی‌برداری اشاره کرد.

سوالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا تنها این سه دلیل جایگاه ژانر در سینمای ایران را متزلزل کرده‌اند؟ درخصوص این موضوع رامتین شهبازی، مدرس دانشگاه، گفت: اصولا ژانر با قواعد و مختصات سینمای ایران هم‌خوانی ندارد. ژانر برای کشورهایی مانند آمریکا است که درآن‌ها صنعت سینما وجود دارد؛ ژانر حتی در سینمای اروپایی هم جایی ندارد. در ایران چیزی تحت عنوان صنعت سینما نداریم، ما تنها سینمای هنری داریم یعنی همان سینمای جریان اصلی و داستان‌گو که مختص ایران است و تنها مخاطب ایرانی دارد؛ از این سو ژانر بی‌معنا می‌شود به این دلیل که سفارشِ بازار درستی ندارد. یک بخش هم به مطالعات در حوزه سینما برمی‌گردد که ما در آن حوزه هم زیاد کاری انجام نمی‌دهیم؛ به‌عبارتی، ما باید به سراغ ژانرها برویم و آن‌ها را بررسی کنیم که متاسفانه این اتفاق نمیافتد.

وی ادامه داد: در حال حاضر در دوران کرونا هستیم و سینما عملا تعطیل شده است؛ هرچند قبل از آن هم سینمای ما، سفارش‌اش را از سینمادار و مردم می‌گرفت که بدین ترتیب این نوع سلیقه در سینمای ما شکل گرفت. تنوع ژانز در سینمای آمریکا به این دلیل است که فیلمسازان به صورت موازی با سینمادارها در ارتباط هستند تا بتوانند نظر همه نوع مخاطب را جلب کنند. در ایران اصولا سپهر مخاطب، زیاد معنایی ندارد؛ همین که ما تعدادی مخاطب داشته باشیم که سینما دخل و خرج کند، کفایت می‌کند. این موضوع به دلیل عدم برنامه‌ریزی بلند مدت در این حوزه به‌وجود آمده است. اداراتی هم مانند وزارت ارشاد که در این حوزه فعالیت دارند تابع همین جریان هستند.

نویسنده کتاب جستاری در جامعه‌شناسی فیلم با اشاره به افزایش کپی‌برداری در سینما توضیح داد: سالیان سال است که ما صنعت سینما نداریم و همان چیزی هم که چند دهه پیش داشتیم از دست داده‌ایم؛ به همین دلیل مفهوم ژانر عملا بی‌معنی می‌شود چون به آن فکر نمی‌شود. نویسندگان و فیلمسازان ما از این‌که فیلم‌شان نفروشد، می‌ترسند؛ در حال حاضر فیلم‌هایی که کمی متفاوت هستند، سینماداران اقدام به اکران آن‌ها نمی‌کنند و تنها سینمای هنر و تجربه کمی به داد این فیلم‌ها رسیده است.

این موضوع باعث افزایش کپی‌برداری هم شده است. در دهه ۶۰ کارگردانی مانند ابوالفضل جلیلی فیلم‌هایش اکران نمی‌شد و صدها کارگردان از روی فیلم‌های او فیلم می‌ساختند تا جایزه بگیرند. وقتی یک فیلم جواب می‌دهد و بفروش می‌رسد دیگران شروع به تقلید از آن فیلمنامه‌ها می‌کنند. مسئله دیگری که وجود دارد، این است که درصدی از کارگردانان ما، آن‌طور که باید مطالعه نمی‌کنند و فیلم نمی‌بینند؛ تنها فیلم همکارانشان را می‌بینند تا از روی دست آن‌ها کپی کنند. متاسفانه این اتفاق منجر به پسرفت شده است

شهبازی در ادامه افزود: بحث ژانر در ایران بسیار گستره است و باید درباره آن پژوهش کرد. این موضوع باید فرهنگسازی شود و ما باید مخاطبان را به دیدن فیلم در ژانرهای مختلف عادت بدهیم. فیلم فقط کمدی نیست، فیلم‌های گنگستری، اکشن، جنگی، ملودرام، ترسناک و... باید ساخته شود و مخاطب به دیدن آن‌ها عادت کند. البته مسائل اقتصادی هم بی‌تاثیر نیست، امروز یک خانواده چهار نفری باید ۲۰۰ هزار تومان برای سینما رفتن پول بپردازند.

وی خاطرنشان کرد: در خصوص سریال‌سازی هم همین مشکل را داریم، در هالیوود سریالی مانند game of throuns را می‌سازند که تبدیل به یک جریان می‌شود؛ از آن طرف سریال‌های نمایش خانگی ما را نگاه کنید. ما فقط به این فکر می‌کنیم که کارمان بفروشد و اگر این اتفاق نیفتاد، به سمت کار پرفروش و با هر مضمونی می‌رویم. از طرفی هم بهتر است وزارت ارشاد با مصلحت بیشتری به فیلم‌ها نگاه کند تا فیلمسازان مجبور به خودسانسوری نشوند. هر چند در حال حاضر معضل سینمای ما سانسور نیست، معضل سینمای ما عدم ریسک و برنامه‌ریزی فیلمسازان و تهیه‌کنندگان است. همه مشکلات تقصیر دولت نیست، فیلمسازان هم باید کمی برنامه‌ریزی داشته باشد.
 
چهره سینمای اجتماعی عوض شده است

فرزاد موتمن از جمله کارگردان‌هایی است که تلاش کرده بر خلاف بقیه، در هر ژانری حداقل یک اثر تولید کند. فیلم شب‌های روشن او که یکی از ماندگارترین عاشقانه‌های ایران و پوپک و مش ماشالله هم در ژانر کمدی، دلیل اثبات او در این ماجراست. موتمن معتقد است که در سینمای امروز موضوعاتی فراتر از ژانر اولویت پیدا کرده‌اند.

او در این باره می‌گوید: اگر بخواهیم در مقیاس بین‌المللی نگاه کنیم، دیگر مقوله ژانر موضوع مهمی نیست. سال‌هاست که اشکال مختلف فیلمسازی تحت عنوان (مالتی ژانر) و (ضد ژانر) به وجود آمده است؛ هم‌چنین در مواردی ژانرها درهم تنیده و بازخوانی شده‌اند.

وی افزود: متاسفانه در ایران همیشه به مقوله ژانر بی‌توجهی شده است. سینمای ایران براساس چیزی تحت عنوان «فیلمفارسی» متولد شد که مهم‌ترین ویژگی آن مَلغمه بود؛ به عبارتی همه نوع ژانری در خود داشت، یعنی هم درام، کمدی، اکشن و هم موزیکال بود؛ که همه این موارد ویژگی یک فیلم جهان سوم است. بعدتر ترکیه و مصر به تقلید از «فیلمفارسی»های ما، فیلمسازی را ادامه دادند.

کارگردان فیلم سراسر شب درباره فیلمسازی بعد از انقلاب در ایران توضیح داد: در سال‌های اولیه بعد از انقلاب ما با یک نوع فیلم پلیسی ضد ساواک روبه‌رو شدیم و بعد کم‌کم فیلم‌های اکشن و جشنواره‌ای وارد سینمای ایران شدند که با عباس کیارستمی شروع شد و نزدیک به ۱۵ سال ادامه یافت. به همین دلیل عملا جای ژانرهای مختلف خالی شد. اوایل انقلاب به دو دلیل اوضاع فیلم‌ها بهتر بود: یک، مسئولان می‌خواستند که سینما را نگه دارند و بعد از فیلمسازان حمایت می‌کردند. همه آن حمایت‌ها از نیمه دهه ٨۰ متوقف و این شکلی از سینما پیدا شد که امروز داریم.

او همچنین افزود: در حال حاضر ما یک درام اجتماعی داریم که مدیران قبلی آن‌ها را به این سمت سوق داده‌اند؛ یعنی فیلم‌های چاقوکشی، لمپنی یا فیلم‌های مربوط به مواد مخدر سینما را فراگرفته و چهره سینمای اجتماعی به این شکل در آمده است. مسائل مربوط به طبقه اجتماعی که مهم‌ترین قشر جامعه هستند، دیگر در فیلم درام اجتماعی مطرح نمی‌شود مگر این‌که چهره‌هایی چون فرهادی، نعمت‌اله یا شهبازی اثری بسازند.

در ایران ما تنها چندین فیلمساز خوب از قدیم داریم و بعد از موفقیت‌های اصغر فرهادی در حوزه بین‌المللی، ده‌ها اصغر فرهادی درجه دو پیدا شده است. یکی از مهم‌ترین دلایل این قضیه محدودیت‌های موجود نسبت به فیلمسازی است؛ از طرفی فیلم‌ها به سمت سفارشی سازی رفته که باعث تکراری و غیر جذاب بودن فیلم‌ها شده است

موتمن که یکی از دلایل ضعف در فیلمسازی را نحوه سرمایه‌گذاری در سینما می‌داند، گفت: بخش عظیمی از این جریان مربوط به سیستم اقتصادی است؛ اینکه پول‌هایی به اسم سرمایه‌گذاری از خارج وارد سینما می‌شوند، اجازه نمی‌دهد که سینماگران کار خود را به درستی انجام دهند. نتیجه این می‌شود که تهیه‌کننده دغدغه برگشت سرمایه را نخواهد داشت، چرا که مقداری از آن سرمایه را در جیب خود می‌گذارد و با بقیه آن فیلم می‌سازد و دیگر برایش مهم نیست که فیلم بفروشد یا نه. تنها راه نجات سینما این است که مدیران ورود سرمایه‌های مشکوک را به سینما ممنوع کنند تا تهیه‌کنندگان موظف شوند با هزینه خود فیلم بسازند تا دغدغه برگشت آن را داشته باشند.

با توجه به صحبت‌های رامتین شهبازی و فرزاد موتمن، می‌توان گفت که دلایلی مانند نداشتن قدرت ریسک، نحوه سرمایه‌گذاری‌ها در سینما و عدم برنامه‌ریزی باعث کاهش تنوع ژانر در ایران شده است؛ اما طی دو سال اخیر ما شاهد فیلم‌هایی مانند پوست یا زالاوا بودیم که نوید از ساخت فیلم‌های متفاوت است. امیدواریم که در جشنواره چهلم هم شاهد فیلم‌های باکیفیت و متفاوت باشیم.