تهران- ایرنا- راوی همراه سردارقاسم‌سلیمانی درعملیات والفجر ۸ می‌گوید: مدل فرماندهی وی در جنگ،آزاد و براساس اقناع نیروها بود، هم درسطح سلیمانی که فرمانده لشکر بود و هم سطوح پایین‌تر همه آزادی بیان داشتند و نظرات خود را محکم اما با احترام بیان می‌کردند و فرمان از بالا به پایین به نیروها تحمیل نمی‌شد.

همزمان با فرارسیدن دومین‌سالگرد سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» روایت‌های مختلفی از ایشان این روزها شنیده می‌شود، اما برای شنیدن یک روایت دست اول از این شخصیت ارزشمند به سراغ «حمیدرضا فراهانی» پژوهشگر دفاع مقدس و راوی سردار سلیمانی در عملیات والفجر ۸ رفته‌ایم.

 راویان، رزمندگانی بودند که در عملیات‌ مختلف به طور مستمر در کنار فرماندهان بودند، از جلسات تا سرکشی نیروها و اتاق فرماندهی و کنترل عملیات، پا به پای فرماندهان حضور یافته و صحبت‌ها را روی نوار کاست ضبط و دیگر مشاهدات خود را در دفاتر مخصوصی ثبت می‌کردند. آنها در زمان عملیات صحبت‌هایی که از طرف بی‌سیم صورت می گرفت و اتفاقاتی که در صحنه درگیری رخ می‌داد، یک به یک ضبط و یادداشت می‌کردند و اکنون همین اطلاعات ثبت‌شده، منبع ارزشمند پژوهش‌های عمیق درباره دفاع مقدس است.

روز اول گفت مرا با لباس در آب بیندازند

ایرنا: نحوه ورودتان به لشکر ۴۱ ثارالله و نقش راوی‌گری که در کنار شهید سلیمانی داشتید، چگونه بود؟ واکنش ایشان به حضور شما در کنارشان چه بود؟

فراهانی: سال ۱۳۶۴ که وارد مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ شدم، نخستین ماموریت من با حاج قاسم سلیمانی در منطقه هورالهویزه بود؛ ایشان مرا را با روی باز پذیرفت، قرار بود در این منطقه، عملیات انجام شود.

سردار سلیمانی انسان شوخ‌طبعی بود، به گونه‌ای که در همان لحظات اولیه آشنایی پس از اینکه کمی درباره گذشته و فعالیت‌هایی که داشتم از من سئوالاتی پرسید، به نیروها گفت مرا با لباس در هور بیندازند! سردار و نیروها در این کار مصمم بودند اما زمانی که اصرار کردم دستگاه ضبط، دفتر یادداشت و دیگر تجهیزاتی که همراهم بود در آب افتاده و ماموریتم به مشکل می‌خورد، منصرف شدند. این روحیات ایشان باعث ایجاد صمیمیتی عمیق شد، چشمان جاذبی داشت و کسی که به او می‌رسید، احساس سنگینی نمی‌کرد. به گونه‌‎ای که در همان لحظات اولیه آشنایی، صمیمیتی بین ما ایجاد شد و پس از چند روز تصور می‌کردم دوستی دیرینه بین ما برقرار بوده‌ است.

«حمیدرضا فراهانی» پژوهشگر دفاع مقدس و راوی سردار سلیمانی در عملیات والفجر ۸

فرمانده باید به همه موضوعاتی که امکان دارد در فرآیند عملیات رخ دهد، اشراف کامل داشته باشد. منطقه را کامل بشناسد، شناخت کافی از نقاط ضعف و قوت دشمن و آرایش نیروهای آن داشته‌باشد. سردار سلیمانی برای اینکه بر همه این موارد تسلط یابد گاهی با نیروهای شناسایی از منطقه بازدید می‌کرد.

ایرنا: شما و حاج قاسم چند ساله بودید؟

فراهانی: من ۲۸ ساله بودم و ایشان هم تقریبا هم سن و سال من بود. به این ترتیب فعالیت من در کنار حاج‌قاسم آغاز شد.او انسان بسیار منظم و فعالی بود، مرتب بر کارهای نیروها نظارت می‌کرد. سردار سلیمانی با اشراف ۱۰۰ درصدی امور را مدیریت می‌کرد. این‌طور نبود که به عنوان مثال اگر نیروی شناسایی، فرماندهان یا بخش طرح و عملیات اطلاعاتی را در اختیار سردار بگذارند، ایشان از موضوع اطلاعی نداشته‌ باشد، بلکه با یک اشراف کامل بر همه موضوعات نظارت می‌کرد و اشراف و عقلانیتی در هدایت نیروها داشت.

فرماندهی که نیروها را برای یک عملیات آماده می‌کند، باید به همه موضوعاتی که امکان دارد در فرآیند عملیات رخ دهد، اشراف کامل داشته باشد. باید منطقه عملیاتی را کامل بشناسد، شناخت کافی از نقاط ضعف و قوت آن منطقه و دشمن و آرایش نیروهای آن داشته‌ باشد. سردار سلیمانی برای اینکه بر همه این موارد تسلط یابد گاهی با نیروهای شناسایی همکاری و با آنها از منطقه بازدید می‌کرد. در همین مراحلی که سردارسلیمانی با تیم شناسایی همکاری می‌کرد، به تدریج به جایی رسیدیم که هر گامی رو به جلو برمی‌داشتیم، می‌دیدیم گام‌های دشمن از ما جلوتر است و گاهی ۱۰ برابر ما بود. به عنوان مثال زمانی که می‌خواستیم جاده کوچک آنتنی یا خاکریزی ایجاد کنیم، متوجه می‌شدیم نیروهای دشمن هم شب تا صبح بیدار بودند و یک جاده اصلی درست کردند.

رابطه دوستانه و توام با محبت بین نیروها و حاج قاسم برقرار بود

با وجود اینکه حاج قاسم فعالیت و تلاش زیادی برای پیشرفت داشت، اما به نیروها سخت نمی‌گرفت و تحکم و اجباری تحمیل نمی‌کرد و آنان را تحت فشارهای سخت عملیاتی قرار نمی‌داد، بلکه یک رابطه دوستانه و توام با محبت بین نیروها و حاج قاسم برقرار بود و در عین حال حاکمیت فرماندهی روی نیرو داشت؛ حاکمیتی که بیشتر از دل بر می‌خاست.

حاج قاسم این وضعیت را بسیار مستدل و با ذکر منبع به قرارگاه گزارش داد و اطلاعاتی با جزئیات کامل را درباره سنگرهایی که در طرف عراقی اضافه شده، نوع سلاح‌هایی که دشمن تجهیز کرده، ادواتی که فراهم آورده، نوع آرایش جنگی که دارد، تعداد توپخانه‌ها یا حجم آتش‌های پشتیبانی در اختیار قرارگاه قرار می‌داد. بنابراین طبق این اطلاعات به قرارگاه گفته‌ شد، توان نظامی ما در این سطح برای مقابله با دشمن کافی نیست و امکانات و مقدورات ما در مقایسه با طرف مقابل، عملیات را بیش از پیش سخت می‌کرد. این موضوع فقط تحلیل لشکر ثارالله نبود و دیگر لشکرهایی که تصمیم بر این بود که در این عملیات شرکت داشته‌باشند هم همین رویکرد را داشتند.

در طول جنگ، هیچ‌گاه تعداد نیروهای ما بیشتر از دشمن نبود

 در همه جنگ‌ها نیروی حمله‌کننده باید ۴ به ۱ باشد، یعنی به ازای هر یک مدافع چهار حمله کننده وجود داشته‌ باشد. اما در طول دوران جنگ هیچ‌گاه تعداد نیروهای ما بیشتر از نیروهای دشمن نبود. همواره در صداوسیما بیان می‌شد که نقطه قوت ایران حجم نیروی انسانی زیادی است که وارد جنگ شده، اما واقعیت این بود که حجم نیروی انسانی ایران هیچ وقت به‌جز یک مقطع خاص با نیروهای عراق برابری نمی‌کرد. این نابرابری تعداد نیروها در آخر جنگ به شدت بیشتر شده‌ بود و یگان‌های ایران مثل یخ بزرگ به تدریج آب شده بود، در حالی که تعداد نیروهای عراقی به حدود ۵۶ لشکر افزایش یافته‌ بود، طوری که یک گردان باید در مقابل یک تیپ عراق می‌جنگید. همه این موارد را به میزان امکانات و سلاح‌های بیشتری که دشمن داشت، اضافه کنید.

سردار سلیمانی همه جزئیات آن نبرد را برای فرماندهان بالا دست خود توضیح داد و تاکید کرد با وجود کمبود امکانات و توانایی نیروها در مقابل دشمن امکان گرفتن «البیضه و الحسان» وجود ندارد. با این وجود بیان داشت که اگر انجام این عملیات ضرورت دارد، آن را انجام خواهد داد تا یک ضربه کوچک به دشمن وارد شود.

اگر نیروها در این عملیات درگیر می‌شدند، شاید چند فرمانده گردان شهید می‌شدند و این ضربه بزرگی به شمار می‌رفت؛ زیرا فرمانده گردان مسوولیت مهمی دارد و به دلیل تجارب زیاد، شناخت کافی از گردان، اشراف بر حوزه فعالیت خود و سایر ویژگی‌های تاثیر منحصر به فردی بر نیروها دارد

در این عملیات، در زمینه پشتیبانی نیروهای ایرانی و همچنین بخش تدارکات مشکلاتی وجود داشت. بخش بزرگی از مسیر ایران در این عملیات در آب بود که باید با قایق طی می‌شد اما عراقی‌ها جاده داشتند و نیروهای خود را از این طریق جابه‌جا می‌کردند. به تدریج فرماندهان رده بالاتر نیز به این واقعیت پی‌بردند که نباید برای یک ضربه کوچک به نیروهای عراقی ریسک‌ زیادی کرد. زیرا حدود سه ماه بعد، قرار بود عملیات والفجر ۸ اجرا شود که عملیات اصلی محسوب می‌شد. اگر نیروها در این عملیات درگیر می‌شدند، شاید چند فرمانده گردان شهید می‌شدند و این ضربه بزرگی به شمار می‌رفت؛ زیرا فرمانده گردان مسئولیت مهمی را  عهده‌داربود و به دلیل تجارب زیاد، شناخت کافی از گردان، اشراف بر حوزه فعالیت خود و همچنین سایر ویژگی‌های منحصر به فرد، تاثیرگذاری زیادی بر نیروها داشت.

همه موارد یادشده باعث شد این عملیات منتفی شده و یگان‌ها از منطقه دور شوند. البته در مورد عملیات والفجر ۸ نیز افراد محدودی از آن مطلع بودند، اما راویان از قبل، از این عملیات اطلاع داشتند، زیرا در جلسات مربوطه حضور می‌یافتند. جالب است که از دوران جنگ تاکنون هنوز هیچ اطلاعاتی از راویان درز نکرده و راویان از نظر امنیت اطلاعات در سطح بسیار بالایی قرار دارند. آن هم در شرایطی که شاید اطلاعات و جزئیاتی را که راویان از آنها مطلعند، حتی بسیاری از فرماندهان از آن آگاه نباشند.

مدل فرماندهی جنگ آزاد و براساس اقناع بود

در خرداد سال ۱۳۶۴ و قبل از آن، آیت‌الله هاشمی جانشین فرمانده کل قوا و سردار محسن رضایی در حال طراحی عملیات والفجر ۸ بودند. پس از طرح عملیات بسیاری از فرماندهان با آن مخالف بودند و حاضر نبودند به این نبرد ورود پیدا کنند. مدل فرماندهی جنگ آزاد و براساس اقناع بود، هم درسطح قاسم سلیمانی که فرمانده لشکر بود و هم در سطوح پایین‌تر همه از آزادی بیان برخوردار بودند و رویکرد اقناعی بین آنان برقرار بود و آزادی به تمام معنا در روابط آنان وجود داشت؛ طوری که یک فرمانده گردان نظرات خود را اظهار می‌کرد و به هیچ عنوان ترس از اینکه در مقابل فرمانده لشکر صحبت می‌کند وجود نداشت و همه نظرات خود را به صورت محکم اما با احترام بیان می‌کردند. ارتباط بین نیروها جنبه تحکمی نداشت و فرمان از بالا به پایین به نیروها تحمیل نمی‌شد بلکه در بسیاری از زمان‌ها، نقطه نظرات از پایین به سطوح بالاتر مطرح می‌شد و این نظرات، به تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی‌ها در سطوح بالا منجر می‌شد.

در آستانه عملیات والفجر ۸ ، زمانی که مطلع شدم عملیات دیگری همراه حاج قاسم خواهم بود، بسیار خوشحال شدم. زیرا جذب روحیات و رفتار ایشان شده‌ بودم. حاج قاسم فردی خلاق‌، اخلاق‌مدار و دارای روحیات انسانی بود. الگوی مناسبی برای جوانان بود و دست‌پرورده امام خمینی(ره) به شمار می‌رفت. حاج قاسم موضوعاتی را که امام(ره) در بیانات و سخنرانی‌های خود مطرح می‌کرد، سرلوحه کار خود قرار می‌داد.

از اهل سنت نیز فرمانده گردان داشتیم

ایرنا: ظاهرا در لشکر۴۱ ثارالله، نیروهایی از سه استان کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان حضور داشتند، آیا از افراد اهل سنت نیز در این گروه بودند؟ روابط سردار سلیمانی با آنها چگونه بود؟

فراهانی: بله ما از اهل سنت نیز فرمانده گردان داشتیم. نحوه رفتار حاج قاسم با همه یکسان بود و هیچ تبعیضی نمی‌توانستید در رفتار وی با نیروهای مختلف حاضر در لشکر مشاهده کنید. هیچ موضوع اختلاف‌انگیزی در رفتار حاج قاسم با نیروها وجود نداشت. اگر بخواهیم نحوه روابط را با بالادستی‌ها و پایین دستی‌ها در نظر بگیریم، باید گفت که رفتار حاج قاسم با بالادستی‌ها همان رفتاری را داشت که با نیروهای پایین‌تر از خود. از نظر رفتار با قومیت‌های مختلف نیز رفتار حاج قاسم با کرمانی‌ها که همشهری وی بودند و نیروهای اعزامی از سیستان و بلوچستان یا هرمزگان کاملا یکسان بود.

تنظیم: سیده مریم سیدان